English Version
This Site Is Available In English

هرکسی می‌خواهد درمان شود باید به قولی که داده وفا کند

هرکسی می‌خواهد درمان شود باید به قولی که داده وفا کند

جلسه هشتم از دوره پنجم جلسات لژیون سردار نمایندگی خمین با استادی مسافر احسان، نگهبانی مسافر مرتضی و دبیری مسافر مرتضی با دستور جلسه  قول و قرار، وفای به عهد  در روز پنج‌شنبه ۲۰ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۳۰ شروع به کار نمود.

در ابتدا خداوند بزرگ را شاکرم که به من توفیق خدمت  داد و سعادت نصیبم شد که امروز من مشتاق کنگره شصت خمین باشم و درابتدا از آقای حمید عزیز، خزانه دار لژیون سردار که من را دعوت کردند سپاس‌گزاری می‌کنم و همین‌طور سپاس‌گزاری می‌کنم از دبیر و نگهبان لژیون سردار و خیلی خوشحالم که در جمع شما هستم. وقتی به خمین می‌آیم حس غربت نمی‌کنم و بیش‌تر حس می‌کنم که خانه خودم هستم چون واقعا چیزی که خمین به من داد هیچ‌کس نداد و هیچ‌وقت هم یادم نمی‌رود و هروقت به خمین می‌آیم دوری در شهر می‌زنم و خیابان ساحلی را هم حتما می‌روم چون در آن مکان من خاطره زیادی دارم و هیچ‌وقت یادم نمی‌رود و حس غرور دارم و من هرچی دارم از استاد عزیزم دارم.
دستور جلسه امروز ما یک اشاره‌ای می‌کند به این قرار و در مورد پروتکل هم هست، قول و قرار ممکن است به یک امتحان عوض شود. قول و قرار در اصطلاح عامیانه به قول‌هایی که می‌دهند گفته می‌شود، وعده‌هایی که می‌گذارند، قرارهایی که می‌گذارند ولی ما توی کنگره تفکرات‌مان با بیرون تغییر کرده البته آن قول و قرارها سر جای خودش هست.
من یک رفیق داشتیم و پای بساط نشسته بودیم و خانمش زنگ زد گفت بچه‌ات تب دارد کِی می‌آیی که بچه را ببریم دکتر؟ دوستم گفت یک ربع دیگر می‌آیم و ما نشستیم و این یک ربع شد نیم ساعت این نیم ساعت شد یک ساعت، یک ساعت شد دو ساعت و بعد به او گفتم تو به خانمت می‌گویی می‌آیم و بچه‌ات تب دارد چرا نمی‌روی؟ گفت او خودش می‌داند یه ربع من یعنی چقدر! ما در آن زمان واقعا این چیزها را رعایت نمی‌کردیم.
قول و قرار دو یا سه کلمه است که به هم چسبیده ولی اگر یک قرار دیگر هم بشود از این کلمه معنی کرد همان قراری است که متضادش بی‌قراری است، این‌ها در دل هم هستند و من اگر بی قرار باشم باید برگردم ببینم چکار کردم و چون همه مطالب درون انسان و دست خود انسان هست و شاید قول‌هایی دادم و قرارهایی گذاشتم که عمل نکردم و باعث شدند که این بی‌قراری به من دست بدهد و جهنمی برای من درست شده باشد.
حالا شاید من یک قولی به خودم یا صور پنهانم داده باشم و یا قراری با خودم بگذارم که می‌خواهم به لژیون سیگار و یا لژیون سردار بروم خب وقتی این قول را دادم اگر به قولم وفا کنم خیلی قرار می‌گیرم.
به قول استادم ما باید کاسب باشیم و کاسب زرنگی هم باید باشیم و کاسب زرنگ باید جایی بکارد که برای او برداشت داشته باشد و برداشت نیز برای او باقی باشد و صالحات داشته باشد و کجا بهتر از این‌جا؟ ما می‌توانیم بکاریم، مثلا شخصی پانصدتا پاساژ توی تهران دارد حالا این پانصدتا پاساژ چقدر به دردش می‌خورد؟ نهایت این‌که  در این حلقه که چهل یا پنجاه سال است بتواند از این مال استفاده کند ولی بعد از این حلقه دیگر این مال و دارایی به دردش نمی‌‌خورد.
هرکسی می‌خواهد درمان شود باید به قولی که داده وفا کند.
ممنون که به صحبت‌های من گوش دادید.

نویسنده: مسافر محسن از لژیون اول
عکاس: مرزبان خبری مسافر حمید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .