چهارمین جلسه از دوره یازدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی ویژه همسفران نمایندگی گرگان به نگهبانی همسفر مریم، دبیری همسفر فرزانه و استادی راهنما همسفر رقیه با دستور جلسه «جهان بینی ۱و ۲» در روز دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۵آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
از نگهبان و دبیر عزیز و مرزبانان و ایجنت و خانم حدیقه عزیز سپاسگزارم که امروز فرصت دادند تا در این جایگاه باشم و آموزش بگیرم. دستور جلسه امروز جهان بینی ۱ و ۲ است مهمترین موضوع برای یک انسان برای ادامه زندگی این است که به دنیای اطرافش چگونه مینگرد زمانی که همه ما خواسته یا ناخواسته وارد بازی اعتیاد شدیم و همسر یک فرد مصرف کننده شدیم، همه ما میدانیم اعتیاد پرقدرتترین ابر تاریکی است تاریکی اعتیاد آنقدر زیاد است که همه چیز را به همراه خودش میآورد شاید فکر کنیم چون من مصرف کننده نبودم تاریکی ندارم اما همین که کنار یک فرد مصرف کننده بودم با او همراه و همپا بودن با او هم حس شدم قطعاً من هم در این تاریکی فرو رفتهام و این یک واقعیت است که گاهی اوقات حال منِ همسفر از مسافرم که مصرف کننده اعتیاد بوده است خرابتر است زیرا او در یک تاریکی بوده است اما چون من بیدار بودم و همه چیز را تجربه کردم حالم خرابتر است مانند این است که در جاده سفر میکنیم و مسافرم یک مصرف کننده است تند میرود سبقت میگیرد و بد رانندگی میکند تمام این لحظات حال من خراب میشود جهان بینی من دچار تخریب میشود این تخریب اتفاق میافتد و من وارد دنیای تاریکی میشوم وارد کنگره میشوم این را بدون تعصب میگویم سیستمی که در کنگره ۶۰ اداره میشود و اگر عزیزی میخواهد از ورطه اعتیاد نجات پیدا کند آخرین مرحله کنگره ۶۰ است یعنی اگر عزیز ی آمد به کنگره باید در همین جا نتیجه بگیرد زیرا مهمترین علم درمان اعتیاد در کنگره دارد صورت میگیرد حالا من در کنگره میآیم و یک سری تشخیصها را انجام میدهم میآیم و از آن جهالتی که وجود دارد بحث منیت، بحث بی تفکری که در گذشته انجام میدادم. باید از مثلث جهالت که ترس، ناامیدی و منیت است عبور کنم. تا من اینها را نشناسم و در سیستم جهانبینی نباشم نمیتوانم از آنها عبور کنم، نمیتوانم به دانایی برسم از همان صبح که بیدار میشوم اگر من دانایی کافی را نداشته باشم شاید وارد یک سری از تاریکیها باشم، شاید هنوز خیلی از چیزها را تشخیص ندهم، باید جای خود را تشخیص بدهم که امروز در کجا حضور داشته باشم، کجا برای ادامه مسیر زندگی من بهتر است. اینکه من بتوانم تشخیص بدهم به جهانبینی من برمیگردد. من همیشه میگویم بحث خمر که اتفاق میافتد یک طرفش مواد مخدر است و طرف دیگرش تفکر و اندیشه است همیشه این مثال را سر لژیون میزنم زمانی که من وارد دنیای اعتیاد میشوم وارد دنیای تاریکی میشوم همه چیز را از پشت آن شال میبینم همه چیز برایم مبهم است قدرت تشخیصی وجود ندارد من وارد یک تاریکی شدم اما وقتی این شال کنار زده شود من یاد بگیرم که چگونه تشخیص دهم زندگی کردن را یاد میگیرم جاهایی که میروم لذت میبرم و لذت ماندگاری است نه خدایی نکرده لذتهایی که در آنها خواستههای نامعقول وجود دارد به راحتی میتوانم خواستههای نامعقول را تشخیص دهم در کتاب ادموند و هلیا است که زمانی که روح و جن بیدار میشوند چه اتفاقی میافتد؟ زندگی را به کدام مرحله میبرد؟ زمانی که من نتوانم تشخیص دهم یک سری اتفاقات بدی را برای خودم رقم میزنم. اما کنگره آمده و مسیر من را خیلی هموار کرده است هر هفته یک سی دی، هر هفته یک نوع جهان بینی، هر هفته یک تفکر و از کسانی آموزش میگیرم که آنها این مسیر را رفتهاند بهترین موضوع در کنگره همزاد پنداری است. آقای مهندس قبل از اینکه چیزی را به ما بگوید خودشان انجام میدهند و من به عنوان یک راهنما زمانی حرفم برش دارد که خودم آن مسیر را گذرانده باشم خودم آن کار را کرده باشم. اگر میگویم بخشش اگر میگویم صبور باش اگر خودم از این موضوع عبور نکرده باشم قطعاً زمانی که آموزش میدهم در ادامه آموزشم به مسیری میخورم که باید ببخشم، به مسیری میخورم که باید صبور باشم چون من دارم به دیگران آموزش میدهم دیگر نمیتوانم محصور میشوم با آن چیزی که بودم، قفل میشوم باید این کار را عملی کنم.
زمانی که خدمت کردن در کنگره را شروع میکنی در اوایل کار یک سری نیروها میآیند جلوی راهت و میگویند آیا انتخاب میکنی خدمتت را ادامه یا دوباره برمیگردی؟ اما کسی که در کنگره خدمت میکند و در ادامه کسانی که میآیند روی خودشان و روی خواستههایشان کار میکنند و روی خودشان جهان بینی کاربردی را عملی میکنند دیگر برای آنها قطعاً هر افتادن به زمین، افتادن به زمین نیست. انگار ما در بغل خدا میافتیم دارند هی ما را بلند میکنند هی به ما یاد میدهند من دیگر با هر مسئله و مشکلی زمین نمیخورم فکر نکنید اگر امروز یک راهنما شال به گردن دارد هیچ مشکلی ندارد او بلد است چگونه مشکل را حل کندو اتفاقاً بدترین مشکلات در زمان کمک راهنمایی برایت اتفاق میافتد برای اینکه انتخاب کنی و ما در پیام وادی داریم که میگوید از گذرگاههای سخت عبور میکنی تا تبدیل به انسانی کارآزموده و رها شوی آن زمان است که رها میشوی و حالت خوب است. امیدوارم که قدر بودن در کنگره و قدر حضور راهنماهای عزیزتان را بدانید و این را بدانیم که همیشه و همیشه هفته راهنماست اینکه من برای لژیونم ارزش قائل شوم برای راهنمای خودم ارزش قائل شوم سیدیام را به موقع بنویسم این یک نوع سپاسگزاری است و باعث میشود که در ادامه به رهایی برسم از اینکه به صحبتهای من گوش دادید ممنون و سپاسگزارم.
تایپ: همسفر سحر، راهنما همسفر حدیقه (لژیون چهارم)
ویرایش ارسال: همسفر نفیسه، مرزبان خبری
همسفران نمایندگی گرگان
- تعداد بازدید از این مطلب :
157