جهانبینی یک صور پنهان و یک صور آشکار دارد:
جهان بینی درون: ادراک ، احساس و برداشت نسبت به خود و درون.
جهانبینی بیرون: ادراک، احساس و برداشت از بیرون.
جهانبینی درون مهم است، تفکرات درون باعث میشود؛ من بیرون را چگونه ببینم؛ اگر من درونم طلبکار باشد، از همهی دنیا طلبکارم؛ اگر من خود را بیهوده ببینم، همه چیز را بیهوده میبینم؛ حتی وجود کرم و مگس. بدانیم که هیچ چیز بیهوده پا به عرصهی جهان نگذاشته است. ما باید جهان بیرون و درون خود را بشناسیم؛ بین ما افرادی، عینکی هستند؛ جهانبینی هم برای ما حکم عینک را دارد که باعث میشود؛ همه چیز را درست و دقیق، سر جای خود ببینیم و بهمریختگی کمتری داشته باشیم. اگر کسی با یک حرف بهم ریخت؛ جهانبینی او ایراد دارد. گوش نکردن به حرف راهنما، یعنی جهانبینی من مشکل دارد؛ من در مثلث دانایی خود مشکل دارم. دانایی، یعنی قدرت تشخیص خواسته در هر لباس. دانایی یعنی قدرت تشخیص مسئله و اینکه کدام خواستهی ما اتفاق بیفتد و ماهیت آن درست است یانه؟ درصور پنهان ما عقل را داریم که فرمان رواست و دستور میدهد و باید سرباز داشته باشد؛ سربازان دانایی برای عقل اطلاعات میآورند؛ مثل اینکه روزه هستیم و دلمان کباب میخواهد، این خواسته به عقل میرسد، عقل دستور میدهد که الان گوشت نداریم؛ یکی باید گوشت بگیرد بعد ما کباب درست کنیم؛ اگر پول نباشد چه کنیم؟ اگر ما نادان باشیم، نیروهای منفی به ما میگویند: برو دزدی کن؛ این یک راه حل نامعقول است که اگر به مغز فشار بیاورد، که حتما کباب میخواهیم؛ حتی اگر دزدی کنیم؛ عقل تابع خواستهی نامعقول شده است. اگر ما در تعادل باشیم؛ سربازان دانایی هم در تعادل هستند و عقل، فرمان درست میدهد؛ اما اگر حس آلوده شد که من به هر نحوی باید فلان کار را انجام بدهم؛ اطلاعات غلط به عقل میرسد و فرمان نادرست داده میشود و انسان هر روز در سیاهی فرو میرود.
یا راهنما به رهجو میگوید: فلان سی دی را بنویسد؛ رهجو پیش خود میگوید: نه الان خوابم میآید حرف راهنما را کنار بگذار؛ عقل فرمان میدهد: به حرف راهنما گوش کن؛ باز دو مرتبه میگوید: نه من خوابم میآید و عقل را با حس غلط گول میزند و عقل از فرمانروایی خارج شده و به سمت خواستهی نامعقول میرود. اینجاست که عقل تحقیر میشود و از قدرت آن کم میشود؛ مثل پدر که پادشاه خانه است، اما اعضای خانواده او را طرد میکنند. در صور آشکار، مغز، قلب، پا و دست داریم؛ اما در صور پنهان آنچه نمیبینیم؛ مثل خواب. در خواب میبینیم که کسی حرف بدی میزند؛ ما ناراحت میشویم؛ یعنی در صور پنهان هم ناراحت میشویم. خواب این نیست که در مغز اتفاق افتد؛ جسم ما بر روی زمین قرار میگیرد؛ وقتی میخوابیم کالبد دوم ما، نفس، روح و ذهن که نمیبینیم؛ ولی هست؛ یک متر ونیم بالای جسم ما قرار میگیرد؛ آن که در خواب میبینیم، با این جسم و فیزیک نیست؛ بلکه با جسم دیگر از دنیای خواب است.
نویسنده: همسفر سمانه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون یکم)
ویرایش و ارسال: همسفر سکینه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون یکم)
مرزبان خبری: همسفر راضیه
همسفران نمایندگی دامغان
- تعداد بازدید از این مطلب :
98