چهاردمین جلسه از دوره سوم جلسات لژیون سردار ۶۰ نمایندگی آکادمی، با استادی ایجنت محترم شمس، نگهبانی مسافر امیر، دبیری مسافر هادی و خزانهداری مسافر محمد با دستور جلسه "دنور" چهارشنبه 29 فروردین ۱۴۰۳ آغاز به کار کرد.
سلام دوستان شمس هستم یک مسافر خیلی خوشحالم که اینجا در کنار شما هستند یک خدا قوت ویژه به نگهبان و دبیر عزیز خزانهدار گرامی که ۱۴ ماه زحمت کشیدند و مسئولیت لژیون سردار شعبه را بر عهده داشتند و در گلریزان هم سربلند بیرون آمدیم که به خاطر زحمات این دوستان بود ازشون سپاسگزارم و امروز بیر و خزانهدار جدید انتخاب میشود.
دستور جلسه نور میباشد یک مقدار حساس میکنم که هنوز حداقل در شعبه آکادمی اعضای لژیون سردار و همچنین کسانی که هنوز عضو نشدهاند و مهمان هستند به درک درستی که بفهمیم که لژیون سردار چیست نرسیدیم اگر ما به درک درست از لژیون سردار برسیم دیگر داخل این سالن جای سوزن انداختن نیست.
باید شوق و اشتیاق در چهها ایجاد شود و خودشان را در هر صورت به جلسه سردار برسانند فکر میکنم هنوز این جای آموزش دارد که بفهمند دنور یا سردار شدن چیست یا پهلوان شدن چیست و بفهمند که این ظرف باید خالی شود تا مجدداً پر گردد. این وظیفه اعضای لژیون سردار هست که به بقیه بفهمانند بخشش چه لذتی دارد. من خودم نسبت به لژیون سردار غیرت خاصی دارم چونکه باور من این است هرچه دارم از لژیون سردار دارم و از زمانی که خدمت خود را در لژیون سردار شروع کردم زندگی من تغییر بزرگی کرد و زندگیم دگرگون شد.
شما فرض کنید که یک مغازه باشد که شلوار لی را ۳۰۰ هزارتومان بفروشد. شلواری که دیگران سه میلیون تومان میخرند. شما آدرس مغازه را به برادر خودت نیز میدهی تا در این منفعت او نیز شریک شود. به پدر خود نیز میگویی و حتی به دوست صمیمی خود آدرس مغازه را میدهید و این به آن معناست که میخواهید دوستان شما در این منفعت شریک شوند و این یعنی ایجاد علاقمندی در دیگران. در مورد لژیون سردار هم همینطور است. مثلاً من آمدم لژیون سردار و ۶ میلیون تومان دادم زندگی من چه تغییری کرد.
اصلا از لژیون سردار شروع نکنیم همان سبدها را حمایت کنیم من هیچ موقع یادم نمیرود که در شعبه شمس که سفر میکردم کوشی نداشتم حتی یک گوشی ساده هم نداشتم وپول هم نداشتم یک دوستی داشتم بنام سعید که قدیمی تر از من بود همیشه کنار هم میشستیم یک روز که ردیف جلو نشسته بودیم سعید به من گفت یک چیزی به تو بگویم ناراحت نمیشوی. گفتم نه. گفت من تا حالا ندیدم سبد را حمایت کنی. گفتم سعید من به خدا اوضاع طوریست که کارت مترو دارم و مادرم ده هزارتومان به من میدهد. گفت هزار تومان هم نمیتوانی بدهی؟ گفتم چرا و برای اولین بارآن روز دو هزارتومان داخل سبد انداختم.
یکسری اتفاقات مثل افسانه میماند و برای من خیلی از این اتفاقات افتاده است. یک هفته بعد خواهر من گفت یک تبلت دارم که خراب است و به هر کی دادهام نتوانسته تعمیرش کند. ببین اگر قطعاتش به درد تو میخورد برای خودت. من تبلت را گرفتم و به تعمیرگاه سر کوچه بردم. بعد نیم ساعت به من زنگ زد و گفت اینکه مشکلی نداشت و فقط کیت شارژش خراب بود. درستش کردم بیا و بگیر. یادم نیست که ۱۰ هزار تومان یا ۲۰ هزار تومان خرجش شد و من صاحب گوشی شدم.
به نظر یک اتفاق ساده میآید و من نمیخواهم بگویم یک معجزه است ولی یک درس است که وقتی تو دو هزار تومان میدهی و میگویی از اینجا شروع میکنم، هستی نیز از همانجا شروع میکند. من خیلی دوست دارم دوستانم با این بخشش آشنا شوند. اگر هم برگشت مالی نداشته باشد حال زندگیت را خوب میکند و این یک آپشن است که استفاده میکنید. دنور یعنی بخشنده که آقای مهندس این نام را گذاشتند چون آنها از این آپشن استفاده میکنند و حال زندگیشان خوب میشود و زندگیشان لذت بخش تر میشود.
خب من بیشتر از این صحبت نمیکنم چون انتخابات هم داریم خیلی ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
در ادامه انتخابات نگهبانی، دبیری و خزانهداری دوره چهارم لژیون سردار نمایندگی آکادمی برگزار گردید و مسافر داوود سعیدی به عنوان نگهبان دوره چهارم، مسافر مهدی ناصری به عنوان دبیر و مسافر مهدی مصری به عنوان خزانهدار نمایندگی انتخاب شدند.
- تعداد بازدید از این مطلب :
120