جلسه چهارم از دوره یازدهم کارگاههای مجازی ویژه همسفران نمایندگی شهرری به استادی راهنما همسفر زهره با دستور جلسه "جهانبینی ١ و ٢" روز شنبه ١۵ اردیبهشتماه ١۴٠٣ آغاز به کارکرد.
سخنان استاد:
قبل از ورودم به کنگره در مورد جهانبینی چیزی نمیدانستم که تعریفی بر این مضمون دارد، برداشت، ادراک و دریافت ما از خودمان، جامعه و جهان و هستی. نمیدانستم زندگی مانند بازی است و قوانینی دارد که اگر آن قوانین را بلد باشم هم خودم از بازی لذت میبرم، هم اطرافیانم و اگر این قوانین راندانم به خودم، زندگیام و همبازیهایم آسیب میرسانم و من از قوانین اطلاعی نداشتم بهجایی رسیده بودم که کاملاً مستأصل، ناامید و خسته شده بودم. جزوه جهانبینی با اینکه کتاب نبود رنگ و نقش نداشت؛ ولی توانست زندگی مرا رنگارنگ و زیبا کند.
در این جزوه استاد امین چند مدل به من معرفی کرد تا آسانتر متوجه وجود خودم شوم و خودم را بهتر بشناسم. مدل قلعه عقل به من آموخت درست است که عقل تصمیمگیرنده است؛ ولی سرباز دانایی ماهیت خواستهها را تشخیص میدهد و اگر این سرباز داناتر بشود عقل من قدرتمندتر میشود. به این سرباز توجه بیشتر کردم و برای ورودی ذهنم هم یک سرباز دانایی قراردادم تا هر فکری وارد سیاهچاله ذهنم نشود. مدل شهر وجودی را وقتی شناختم به درون خود رفتم که ببینم ساکنین آن چگونه هستند؟ دانشمند، فیلسوف و درستکار یا بیسواد، جانی، عصبانی و دزد هستند. چه قدر گشتوگذار در شهر وجودی جالب و عجیب بود و تمام سعیام را کردم تا شهری آرام و طرفدار صلح و آرامش بسازم.
برای اینکه انرژی را بشناسم، استاد امین مدل استخر انرژی را مطرح کردند. به من آموختند که انرژی در درون، معادل پول در بیرون است، آیا من حاضرم پولهایم را بیهوده خرج کنم؟ پس مراقب انرژیام باشم. به من آموختند که کیفیت آب استخر در وهله اول از کمیت آن مهمتر است، وقتی آبی تمیز و زلال در استخر وجودی داشتم، حالا کمیتش را بالا ببرم و بعدها در سیدیهای ظرفیت و شخصیت و تغییر جایگاه متوجه شدم برای بیشتر کسب کردن باید استخر را خراب کنم و بزرگترش را به وجود بیاورم. در این جزوه با چند مثلث آشنا شدم. مثلث نفس، متشکل از نفس اماره و نفس لوامه و نفس مطمئنه، آموختم خود من، همان نفس است که از طریق خواستههایش میتوانم بشناسمش. در کدام مرحله نفس قرار دارد و هر مرحله طیفبندی است، مانند رنگهای یک رنگینکمان؛ یعنی ممکن است در پایینترین طیف نفس لوامه یا بالاترین طیف آن باشیم.
مثلث بعدی مثلث دانایی که در مقابل مثلث جهالت قرار داشت. مثلث دانایی تفکر، تجربه، آموزش و مثلث جهالت ترس، ناامیدی و منیت بود. آموختم ترس اجازه تفکر کردن به من نمیدهد و باید با ترسهایم روبرو شوم؛ پس شروع به شناخت ترسهایم کردم و نوشتن و روبرو شدن با آنها، آموختم وقتی ناامیدم تجربه کردن از من گرفته میشود و در لاک تنهایی خودم فرومیروم؛ باید برای درمانش صبح زود از جا برخیزم، تختم را مرتب کنم و خانه را تمیز کنم. آموختم منیت اجازه آموزش گرفتن به من را نمیدهد؛ پس مدام با خودم تکرار کردم که این جهان پر از شگفتی و علوم مختلف است و هر کس استعدادهایی دارد که من کاملاً بینصیبم و دانستههایم مانند شعاع دایره در برابر دایره ندانستههایم هست؛ پس باید آموزشهای زیادی دریافت کنم. مثلث بعدی مثلث دانایی مؤثر بود که باید تمام اضلاع مثلث دانایی باهم برابر شوند تا این مهم اتفاق بیفتد و در حل مسئلهای به نفس مطمئنه برسم، مانند درمان سیگار که به لطف خدا برای من اتفاق افتاد. این جزوه بهظاهر ساده از من انسان جدیدی ساخت که دیگر مستأصل و درمانده نبود و امیدوار بود و خستگیناپذیر و برای خواستههایش میجنگید و به دست میآورد.
نویسنده: راهنما همسفر زهره (لژیون هفتم)
ویرایش: راهنمای تازهواردین همسفر لیلا
ویراستاری و ارسال: راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
147