English Version
English

در ناامیدی بسی امید است

در ناامیدی بسی امید است

چند سالی بود به دنبال راه نجاتی بودم
از دست مسافرانم به ستوه آمده بودم
در این دنیای وانفسا حال خرابانی را دیدم
همه گم‌کرده راه و پی راه‌بلدها بودند
در دنیای مجازی، کنگره 60 رانشانم دادند
پیگیر شدم و به درب کنگره 60 رسیدم
در آنجا راهنمایان زُبده و راه‌بلد را دیدم
گفتم هزار راه‌رفته و به بن‌بست رسیده‌ام
گفتند با حس خود یک راهنما انتخاب کن
از عمق وجود همسفر آزاده را انتخاب کردم
راهنمایم همسفر آزاده با شوق بغلم کرد
با لبخنده و نگاه پرمهرش صدایم کرد
گفتا بنشین تا به تو رازهای نهفته گویم
در سالن در لژیون 12 غمگین بنشستم
گفتم مویم سپید شد و به واقعیت نرسیدم
گفتا عزیزم در ناامیدی بسی امید است
پایان شب سیه، مطمئن باش سپید است
هزار و یک‌راه برفتی؛ ولی راه اصولی نرفتی
گر پی راه حقیقتی دستت را بده به دستم
او گشت راهنمایم و راه اصولی دادنشانم
من شدم رهجویش و نام همسفرم گرفتم
آموزش‌ها را با خوش‌رویی بداد یادم
بذر امید و نور در دلم کاشت و بداد آبش
وجودم را با جهان‌بینی ذره‌ذره عجین کرد
سی‌دی‌ها را یک‌به‌یک برایم تفسیر کرد
تا کم‌کم به حال خوش و آرامش رسیدم
راهنمایم، فرشته‌ام، ای آزاده عزیزم
با چه زبانی تشکر کنم برای این آرامشم
کم است هرگونه که تقدیرت کنم
ز بوسیدنی‌های باارزش این روزگارم
یکی‌شان بود دست‌پر مهر راهنمایم

نویسنده: همسفر شمسی لژیون راهنما همسفر آزاده (لژیون دوازدهم)
ویرایش: رابط خبری همسفر مریم لژیون راهنما همسفر آزاده (لژیون دوازدهم)
ویراستاری و ارسال: راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی شهرری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .