قسم به قلم، منم همسفر، همسفری که شروع کرده بودم تا راه را بیابم ولی بارها به کوچه ناامیدی میرسیدم اما دست نکشیدم، به خیابانها و کوچهها زدم، در هر خانه دوست و آشنایی را زدم تا راه را بیایم تا بتوانم بر مرکب سلامتی و بر کشتی خیال سوار شوم. هرکسی که انسان است از همنوع خود توقع دارد، برای یاری دنیا را گشتم، نزد هر درمانگری رفتم و توقع یاری داشتم، آنقدر گشتم نشد یاری کند کسی مرا، آن کلبه گسسته و ویران را درمان و مرمت کنم.
در مسیر حیرانی و ناامیدی بودم که آنوقت از خدا خواستم و به او گفتم تو آفریدی و خودت یاریام خواهی کرد، وارد جاده عشق همسفر خانم فریبا و مسافرشان شدم، در آنها شور و شوق و یک درخشندگی در نگاهشان در مورد کنگره ۶۰ میدیدم که جذب حرفهایشان شدم، من جذب آن نیروی قدرتمند شدم، نیرویی که از طرف منجی بود. آنان مرا بر مرکب رحمت و سوار بر کشتی نجات کردند، با سه جلسه کنار فرشتگان و راهنمایی خانم زهره عزیزم و سرانجام بر سکوی لژیون به راهنمایی خانم نجمه عزیزم نشستم، آنقدر صبر و شکیبایی نصیب من شد که تمام کوچه، خیابانها و جادههای سختی و مشقت فراموشم شد. من مدیون تمام کسانی هستم که در این راه سعی بسیار کردند تا آدمهایی همچون من بتوانند در اینجا به راحتی آموزش ببینیم و به آرامشی که لیاقت آن را داریم برسیم ولی روزی فراموش کرده بودیم دست یابیم و روزی که در غم و اندوه فراوان بودیم ما را گروهی در آغوش خود کشیدند.
هفته راهنما را به آقای مهندس، همه راهنمایان کنگره ۶۰ و خانم نجمه عزیزم تبریک میگویم.
نویسنده: همسفر مریم، راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
ویرایش: همسفر سیما، راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
ارسال: همسفر فهیمه، راهنما همسفر سلیمه (لژیون چهارم)
همسفران نمایندگی گنجعلیخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
101