باید از جان گذشت
باید از خود گذشت
اگر چند سخت است
باید گذشت
بالا بال افشانی آن مرد، دژاکام را میبینی؟
در تاریکیها افق را پیدا کرد برایمان
که چنان بالا بال
تاریکیها را به روشنایی آشتی داد
راستی آیا؟
میشود نماند و رفت؟
راستی آیا میشود؟
شعری در مدح عشقهای او خواند؟
تو بگو و من بنویسم در دفتر خویش
که میشود شعر گفت
آیا میشود عشقهای او را ندید و رفت؟
و یا میشود آیا؟
در مدح شقایقهای خفته در تاریکی
شعری خواند؟
نه نمیشود
پس باید بمانیم
به آنانی که طالب باز یافت گوهر خویشاند
آنچه در توان داریم
به سبد اخلاص بگذاریم
اهدا کنیم عشق را
جاری شویم چون رود برایشان
بپیوندیم به اقیانوس
عشق بورزیم به شقایقهای خفته در تاریکی
همچنان که دیگران عشق ورزیدند برایمان
ما نیز صدای صوت و نور و حسمان را
به انوار الهی پیوند زنیم
و یکی شویم
برای بودنمان
و یکی شویم برای رهاییدادنشان
شاعر: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر خندان (لژیون هفتم)
رابط خبری: همسفر محدثه رهجوی راهنما همسفر خندان (لژیون هفتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مبینا رهجوی راهنما همسفر خندان (لژیون هفتم)
همسفران نمایندگی لویی پاستور
- تعداد بازدید از این مطلب :
225