English Version
English

حال خوش به دست آوردنی است

حال خوش به دست آوردنی است

دل نوشته‌های همسفران لژیون دهم در مورد هفته راهنما:
همسفر عاطفه:

روزهایی که‌ در سخت‌ترین‌ گذر‌ زمان‌ بودم‌ دستانی‌ گرم‌ و مکانی‌ مقدس‌ به‌ من‌ هدیه داده شد‌ و بدون‌ هیچ‌ دانستنی‌‌ به‌ کنگره 60 آمدم و شما راهنمای خوبم‌ با مهربانی‌‌ پذیرایم‌ شدی‌. از شما‌ درس‌های‌ بزرگی‌ یاد‌ گرفتم‌‌ این‌که‌ از‌ سختی‌ها نهراسم‌ و با‌ استقامت و پشتکار در صراط‌ مستقیم‌ به‌ سمت‌ نور‌ حرکت کنم‌ و این‌ راهنمای‌ عزیزم‌ بود‌ که‌ درس‌ درست‌ زندگی‌ کردن‌ را‌ به‌ من‌ آموخت‌ و از‌ جهنمی‌‌ که‌ مرا‌ تسخیر‌ کرده‌ بود‌ نجات‌ داد. سلامت‌ جسم‌ و روحم‌ به خاطر‌ تلاش‌های‌ بی‌وقفه‌ شما هست‌.

همسفر زهره:

2 سال و 8 ماه پیش وقتی برای اولین بار قدم به سالن گذاشتم نام شما در ذهنم حک شد و دقیقاً بعد از 3 جلسه که باراهنمای تازه‌واردین سپری کردم، چند بار سالن را بالا و پایین رفتم و تمام راهنماها را دیدم؛ ولی هر دفعه پایم رو به روی شما قفل می‌شد تا این‌که وارد لژیون شما شدم و از آن روز زندگی من یا بهتر است بگویم خودم دگرگون شدم و این دگرگونی برایم از هر آنچه تابه‌حال تجربه کرده بودم خوشایندتر است. راهنمایم همسفر زینب مهربان دوستتان دارم و تمام عمر مدیون تلاش‌های شما برای حال خوبم هستم.

همسفر ناهید:

هرگز روزی که با تمام ناامیدی و غم از همه‌جا رانده‌شده بودم و به کنگره آمدم را فراموش نمی‌کنم، هنگامی‌که وارد بهشت کنگره شدم به من گفتند که راهنمایی برای خودم انتخاب کنم، سردرگم بودم؛ ولی وقتی شمارا دیدم به‌عنوان راهنمایم انتخاب کردم و در لژیون نشستم. روزهای اول کار من فقط اشک ریختن بود، اما با آموزش‌ها و محبت‌های شما کم‌کم یاد گرفتم که حال خوش به دست آوردنی است نه دادنی، همین حالا که این متن را برایتان می‌نویسم، می‌بینم که ناهید، دیگر ناهید گذشته نیست و این یعنی تغییر؛ البته که تغییر در جهت مثبت؛ زیرا حال می‌توانم آرام باشم و ان‌شاءالله با آموزش‌های شما به خواسته‌ خود برسم. این‌ها را همه مدیون شما راهنمای عزیزم هستم.
اندیشه‌ام از تو سبز و آباد شده
از جهل و غم این فکرتم آزادشده
در مکتب شاد و پاک استاد ببین
غم رفته زِجانم و دِلم شاد شده
هفته راهنما مبارک

همسفر زهرا:

چگونه قدردانی کنم؟ چگونه بنویسم و بگویم لطف بسیار بزرگی در حق من انجام دادید؟ آرامش و حال امروزم را مدیون وجود شما هستم. من در این چند جلسه‌ای که خدمت شما بودم روزهای بسیار خوبی را برایم رقم زدید و خیلی خوشحالم که در کنار شما با مسافر عزیزم به رهایی می‌رسم. دوستتان دارم و تا ابد مدیون مهربانی‌تان خواهم بود. راهنمایم همسفر زینب عزیز و خوش‌قلب هفته راهنما را از صمیم قلب تبریک می‌گویم. راهتان روشن، سایه‌تان مستدام.

همسفر زهرا:

در ابتدا هفته راهنما این‌ هفته‌ پر‌شگون را‌ به‌ بنیان کنگره 60 که‌ بزرگ‌ترین راهنمای اعضای‌ کنگره‌ است‌ تبریک‌ می‌گویم‌‌ و بعد به راهنمای‌ عزیز خودم تبریک می‌گویم. ان‌شاءالله‌ برکت‌ این‌ عمل‌ عظیم‌ در‌ زندگی‌ شما‌ عزیزان‌ جاری‌ باشد. راهنمای‌ عزیزم‌ چگونه‌ جبران‌ کنم‌؟ زحمات عشق و محبت‌ بی‌دریغ‌ که‌ بدون‌ منت‌ و‌ چشم‌داشت‌ و خلوص‌ نیت‌ در‌ این ‌مسیر در‌ کنار‌ ما بودی. چه‌قدر‌ کار‌ شما زیباست‌ و چه‌ هدف‌ عظیمی‌ است‌؛ زیرابه‌ کسانی‌ راه‌ زندگی کردن‌ آموختی‌د که‌ سال‌ها‌ در کنار‌ مسافرانشان‌ آسیب‌دیده‌ بودند‌. راهنمای عزیزم‌ شما‌ من‌ را‌ به مسیر‌ صراط‌ مستقیم‌ هدایت‌ کردید‌ و‌ انگیزه‌ درست زندگی‌ کردن‌ را‌ نشان‌ دادید، راهنمای‌ عزیزم‌ شما با‌ نور‌ دستانت‌ مرا‌ به‌ سرزمین‌ عشق‌ هدایت‌ کردی‌د و به‌ من‌ آموختی‌د تا‌ دانسته‌هایم‌ را‌ بنویسم‌ که‌ در‌ کنگره‌ چه‌ آموختم‌ و من‌ گفتم‌ و‌ نوشتم‌ که‌ کنگره‌ 60 دری‌ بود‌ که‌ خداوند‌ پس‌ از‌ سال‌ها‌ به‌ روی‌ من‌ گشود‌ و راه‌ و رسم‌ زندگی‌ را به‌ من‌ آموخت‌. راهنمای‌ عزیزم‌ چگونه‌ از‌ شما‌ بنویسم‌ شما‌ که‌ راهنمای‌ مهربا‌نی‌، آرامش‌، ایمان‌ و‌ عمل‌ هستید، تنها‌ دعای‌ من‌ برای‌ شما‌ دعای‌ خیر‌ است‌ که‌ پایدار‌ باشید و ماندگار‌.

همسفر فاطمه:

ما انسان‌ها از یکی زاده می‌شویم و از دیگری جاودانه. سپاس گذار کسی هستم که سرآغاز تولد من است. قلمم را در دست گرفتم تا با افکار منفی خود بنویسم از تاریکی‌ها، از ناتوانی‌هایم، از جهل و نادانی‌ام و ...، اما دستانی گرم دستان یخ‌زده‌ام را گرفت و گفت صبر کن ننویس اول با من همراه شو در مسیری سبز با عشق و محبت تا به مکانی برویم که در آنجا تو را آموزش دهم از دانسته‌های خود، از عشق و محبتی که قبل از تو کسی دیگر به من آموخت. من خود می‌دیدم که از تاریکی‌ها عبور می‌کنم و به سمت نوری در حال حرکت هستم و همچنان آن دستان گرم را در دست خود احساس می‌کردم. آن دوست، آن همراه، آن طنین خوش‌صدا به من گفت اگر باران نباشد رنگین‌کمانی هم نیست، اگر تلخی نباشد شیرینی هم نیست، نا‌امید نشو همین دشواری‌ها است که انسان‌ها را نیرومندتر می‌کند. راهنمای مهربانم با ورود به کنگره با کلام و رفتاری محبت‌آمیز آموزش‌هایی به من دادند که تا آن روز هیچ‌کدام از آن‌ها را نمی‌دانستم. ایشان بامحبت و عشق فراوان به من آموختند که در به وجود آمدن مشکلات زندگی خود من بی‌تأثیر نبوده‌ام، ایشان به‌آرامی خودم را به خودم نشان دادند و پذیرش مشکلات را در من به وجود آوردند. حال من می‌توانم مجدد قلمم را بردارم؛ ولی دیگر نه با آن افکار منفی نه با دستانی یخ‌زده؛ بلکه باقدرت می‌نویسم از داشته‌هایم، از امیدهایم، از اهداف بلندم که من هم بتوانم به امید خدا روزی مانند آن راهنمایی که چراغ راهم شد من هم بتوانم دستان یخ‌زده‌ای را در دست بگیرم و همسفر کسی باشم که قرار است بعد از مدت‌ها در تاریکی، لذت دیدن نور را داشته باشد و این حس ناب چقدر می‌تواند زیبا و دلنشین باشد. خانم زینب عزیزم تو همچون کوه استواری و تمام تلاشت را می‌کنی و چراغ راه را به من نشان می‌دهی که از نادانی و تاریکی به‌سوی نور هدایت شوم. بله آن راهنمایی که در طول سفر نزدیک به ۳ سال همراه من بودند. همسفر زینب بود که مانند مادر دوستشان دارم و دستان پرمهرش را می‌بوسم تا همچنان گرم بماند تا بتواند دستان یخ‌زده دیگری را در دستانش بفشارد و آن‌ها را نیز در مسیر درست هدایت کند. هفته راهنما را به‌تمامی راهنمایان کنگره 60 تبریک می‌گویم و امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید.

ویرایش: همسفر زهره لژیون راهنما همسفر زینب (لژیون دهم)
ویراستاری و ارسال: راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی شهرری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .