English Version
English

وفای به عهد ویژگی انسان‌های دانا

وفای به عهد ویژگی انسان‌های دانا

هفتمین جلسه از دوره چهارم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی گنجعلی‌خان به نگهبانی همسفر مریم، دبیری همسفر زهره و استادی همسفر ساناز با دستور جلسه «قول‌ و قرار (وفای به عهد)» در روز دوشنبه دهم اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۳:۳۰ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:

خداوند را بسیار سپاس‌گزارم که اجازه داد در کنگره باشم. هفته راهنما را به جناب مهندس و خانواده محترم ایشان و به تمام راهنمایان کنگره ۶۰ تبریک می‌گویم.
یکی از ویژگی انسان‌های دانا این است که به آن عهدی که می‌بندند وفا می‌کنند. زمانی که من وارد کنگره می‌شوم اولین چیزی که به من یاد می‌دهند وادی اول یعنی وادی تفکر است که به من می‌گوید ساناز قبل از انجام هر کاری اول تفکر کن. زمانی که می‌خواهم قول وقراری را با کسی ببندم اول باید تفکر کنم ببینم آیا من مغیتوانم سر آن قول وقرارم بمانم و آیا آن قول وقرار در حد توان من هست، آیا می‌توانم به آن عهدی که می‌بندم وفا کنم؟
وفای به عهد به سه بخش تقسیم می‌شود: یکی عهدی هست که انسان با خداوند می‌بندد، دوم عهدی که انسان با خودش می‌بندد و سوم عهدی است که انسان با دیگران می‌بندد. خب عهدی که انسان با خداوند می‌بندد از روز اَلَست هست و پیمانی است که ما در آسمان‌ها با خداوند بستیم و بعد از آن به زمین فرستاده شدیم. انسان هر قدر به آن عهدی که با خداوند بسته پایبندتر باشد می‌تواند به عهدهایی که با خودش و دیگران می‌بندد پایبند باشد و می‌تواند در جهت آنها محکم‌تر قدم بردارد. حالا می‌خواهی به آن عهدی که بستی وفا کنی، این‌جا بستگی به آن آموزشی دارد که هر شخص می‌گیرد، بستگی به میزان دانایی هر شخص دارد؛ هر قدر دانایی بیشتر باشد قطعاً انسان خوش‌قول‌تری هست، انسان هر گونه وعده‌ای به خودش یا دیگران می‌دهد باید حتماً در حد توان خودش باشد.
آقای مهندس می‌گویند: اگر به آن قول و قرارت وفای به عهد کنی قطعاً در تو آن اعتماد به‌نفس لازم به‌وجود می‌آید و اگر من قول و قراری با خودم و دیگران می‌گذارم را اجرا کنم انرژی زیادی را به خودم می‌دهد و انرژی برای خودم می‌خرم، حالا اگر من به قول و قراری که با سایر انسان‌ها می‌گذارم بی‌اهمیت باشم و توجه نکنم باعث می‌شود که دیدگاه انسان‌ها نسبت به من تغییر پیدا کند و شخصی که به او قول می‌دهم و قولم را عمل نمی‌کنم آن شخص روی قول من دیگر هیچ حسابی باز نمی‌کند و این قول و قرار مانند یک بدهی است وقتی به یکی قول می‌دهم بدهکار آن شخص هستم و باید حتماً در جهت آن قول وقرارم حرکت کنم و آن بدهی که دارم را پرداخت کنم.
این دستور جلسه تلنگری به منِ ساناز است که آیا تو به آن قول و قراری که می‌گذاری عمل می‌کنی، آیا تو در جهت قول و قرارت حرکت کردی، برنامه‌ریزی کردی آیا وفای به عهد کردی؟ خب خیلی از ما به صورت تعهدی عضو لژیون سردار یا دنور یا پهلوان می‌شویم، آیا در جهت آن تعهد و عهدی که با لژیون سردار بستیم حرکت می‌کنیم، برای اقساطش برنامه‌ریزی داریم یا نه و این به دانایی هر فرد برمی‌گردد که تعهدش را به موقع پرداخت کند.
چرا می‌گویند سفر اولی‌ها نمی‌توانند عضو لژیون سردار شوند مگر اینکه راهنما تایید کند؟ چون دانایی شخص سفر اولی زیاد رشد نکرده و نمی‌تواند عضو لژیون سردار شود. وقتی شخص سفر دومی می‌شود، دانایی‌اش رشد پیدا می‌کند و اینجا آقای مهندس بازی قشنگی را برای سفر دومی راه انداخته و می‌گویند حالا که دانایی‌ات رشد کرده، به وادی هشتم می‌رسیم که باید پیمان وادی هشتم را اجرا کنی.
پیمان وادی هشتم به من می‌گوید که یادت می‌آید یک روزی در آسمان‌ها با خداوند پیمان بستی که به زمین فرستاده بشوی و در زمین جنگ و خون‌ریزی نکنی، فساد نکنی، دروغ نگویی، رشوه نگیری، دزدی نکنی، تهمت نزنی؟ اما تو آمدی و این‌ها را فراموش کردی و آقای مهندس این پیمان را برای منِ همسفر گذاشته که برای من یادآور بشود که تو باید از ضدارزش‌های خودت فاصله بگیری، باید حسابت را با خودت، با خانواده‌ات و با جامعه تسویه کنی و این بهترین بازی می‌توانست باشد که آقای مهندس در وادی هشتم برای من همسفر گذاشته.  کمی که جلوتر برویم باز آقای مهندس وفای به‌عهد را برای من یادآوری می‌کنند. به جایگاه‌های خدمتی می‌رسیم، خود من زمانی که در جایگاه راهنمایی قرار گرفتم آقای مهندس ابتدا به من گفتند اگر می‌خواهی در جایگاه راهنمایی خدمت کنی باید بیایی و پیمان ببندی و من رفتم و پیمان را بستم. آن پیمان به من گفت ساناز طبق قوانین و حرمت‌های کنگره پیش برو و از آن‌ها تخطی نکن، به دردمندان و نیازمندان کمک کن، تو آقا و سرور آنها نیستی، تو خدمت‌گزار آنها هستی و پس از بستن آن پیمان، آقای مهندس شال خوش‌رنگ راهنمایی را به من دادند. اول باید در پیشگاه خداوند و در حضور آقای مهندس و دیدبان‌ها پیمان می‌بستم بعد اجازه خدمت داده می‌شد و من پیمان بستم و شروع به خدمت کردم.
حال آیا واقعاً آن پیمانی که بستم را انجام می‌دهم، آیا طبق قوانین و حرمت‌های کنگره هستم، آیا رهجو برای خودم پرورش می‌دهم یا برای کنگره، آیا از رهجو می‌خواهم که فرمان‌بردار باشد، آیا تمام پیمان را مو به‌مو انجام می‌دهم، آیا به نیازمندان کمک می‌کنم یا خودم را آقا و سرور آن‌ها می‌دانم؟ اگر پیمانم را اجرا کنم قطعاً از این جایگاه دریافت‌های زیادی خواهم داشت و همیشه حس خوب و انرژی را از آن جایگاه می‌گیرم اما اگر طبق حرمت و پیمان پیش نروم هیچ‌وقت حالم از این جایگاه خوب نمی‌شود و همیشه برای خودم و دیگران تخریب خواهم داشت.
زمانی که من شال گرفتم با خانم سحر تماس گرفتم و ایشان حرف خیلی قشنگی را به من گفتند، گفتند ساناز هر زمانی که می‌خواهی به شعبه بروی اول پیمانت را بخوان بعد برو، پیمانت را بخوان که یادت باشد باید طبق قوانین و حرمت حرکت کنی و یادت باشد باید خدمت‌گزار باشی و بدون توقع خدمت کنی.
و کلام پایانی اینکه اگر من همسفر به دنبال حال خوب و انرژی هستم و دنبال این هستم که اعتمادبه‌نفسم بالا برود باید به تمام قول و قرارهایی که در طول روز می‌گذارم حالا چه با خودم و چه با دیگران و چه با خداوند، وفای به‌عهد کنم و حتماً به اجرا دربیارم تا بتوانم حس وحال خوب را داشته باشم. پیامبر اکرم می‌فرمایند: کسی که به عهدش پایبند نیست دین‌دار نیست.

مشارکت اعضا؛

همسفر نجمه:

در باب تجربه خودم در رابطه قول و قرا و وفای به عهد، وقتی که من عضو لژیون سردار شدم مقداری از بدهی‌ام مانده بود، فروردین‌ماه هم بود که اوضاع مالی من به‌هم ریخته و حال من خوب نبود. همیشه مسافرم به من میگفتند که هر وقت مشکلی داری بدهی‌ات را به لژیون سردار پرداخت کن و این سری که من به مشکل مالی برخورده بودم یاد حرف مسافرم افتادم، تصمیم گرفتم بدهی خود را به لژیون سردار پرداخت کنم، وقتی که کارت کشیدم سبک شدم و حال خوش و‌ حس خوبی به من دست داد اما از طرفی هم نگران بدهی‌های دیگرم بودم، زمانی که جلسه تمام شد و به خانه برگشتم دخترم گفت مامان  شما ده میلیون در کارت من دارید، چرا این پول را برنمی‌دارید؟ من اصلاً یاد این پول نبودم، خیلی خوشحال شدم و می‌دانم که این از برکت لژیون سردار است که توانستم بدهی‌هایم را طبق قول و قراری که گذاشته بودم سر موعد بپردازم.  این خیلی برایم درس بزرگی بود.
وقتی سی‌دی‌های مربوط به وفای به عهد را گوش می‌دادم دیدم که دچار نسیان و فراموشی شده‌ام، فراموش کردم که این پول را باید از این زودتر پرداخت می‌کردم در حالی که از قبل این پول را داشتم ولی من دچار فراموشی شده بودم و وقتی که آمدم و به عهدم وفا کردم و تعهد لژیون سردار را پرداخت کردم گره کارم برطرف شد و در کنار آن توانستم سایر بدهی هایم را سرموقع پرداخت کنم.

همسفر نرگس:

 صحبت کردن در رابطه با این دستور جلسه سخت است، چون در رابطه چیزی صحبت شده که خیلی‌ها نمی‌توانیم آن را انجام دهیم و از زمانی این بحث وجود داشته که انسان روی سیاره زمین نبوده، زمانی که انسان می‌خواست وارد سیاره زمین بشود و در قالب یک جسم قرار بگیرد، در صور پنهان ما آمدیم و این پیمان را با خداوند بستیم و با او قول و قرار گذاشتیم. وقتی که با این جسم روی زمین آمدیم تا بتوانیم به آن قول و قرارمان عمل کنیم و به عهدی که بستیم وفا کنیم. ما فراموش کردیم و همه چیز را از یاد بردیم، شاید ما نتوانیم درک کنیم که به چه دلیل انسان بر سر دوراهی قرار گرفته! یک راه شر و یک راه خیر، و چرا باید آن پیمانی که بسته را فراموش کند؟ وقتی که انسان سر دوراهی قرار می‌گیرد آن عهدی که در صور پنهان بسته را فراموش می‌کند و وارد بازی می‌شود که همین زندگی هست که ما در جسم فیزیکی داریم.
کنگره ۶۰ به همسفر و مسافر یادآوری می‌کند و ما را با خودمان روبه‌رو می‌کند. در وادی هشتم آقای مهندس آمدن دوباره پیمان را در بُعد فیزیکی و جسمانی و در صور ظاهر برای ما توضیح دادند و اینقدر این وادی هشتم زیباست که پر از کد و رمز و راز هست که من بتوانم آن‌ها را دریافت کنم. اگر من بتوانم این پیمان را درک کنم می‌توانم به سطح آگاهی بالایی و بیداری نسبی برسم.
هر جایگاهی در کنگره که قرار می‌گیریم پیمانی به ما داده می‌شود که باید این پیمان را ببندیم و همه این‌ها به ما یادآوری می‌شود که تو زمانی پیمانی بسته‌ای و قولی را داده‌ای و الان انجامش ندادی و این‌ها یادآوری می‌شود که من خودم را به یاد بیاورم و این صورت نمی‌گیرد مگر اینکه انسان به سطح آگاهی بالایی برسد و مثل آقای مهندس بیدار شده باشد، فردی که بیدار شده این‌ها را یادش می‌آید و من که خودم را فراموش کردم خیلی از ضدارزش‌ها را انجام می‌دهم و اگر در مسیر تاریکی باشم نمی‌توانم بفهمم که پیمان چی هست، قول و قرار چی هست، حتی در صور آشکار ممکن است ما با کسی قراری بگذاریم و یا همین لژیون سردار می‌آیند عضو می‌شوند و مبلغی را می‌دهند و از نیمه راه کنار می‌کشند، یا به اینها اجازه داده نشده یاخودشان جدی نگرفته‌اند، به قول آقای مهندس می‌گویند: افرادی که به کنگره می‌آیند اگر بخواهند همان مسیر تاریکی‌ها را بروند، قول بدهند اما انجام ندهند، بگویند ولش کن من پول ندهم یکی دیگر می‌دهد، خب اگر من نباشم بقیه هستند که خدمت کنند و بخشش داشته باشند، اینطور نیست و شاید دیگر نتوانند از این فضای معنوی استفاده کنند.


عکس: همسفر حکیمه (مرزبان خبری)
تایپ: همسفر زهره (راهنمای تازه‌واردین)
ارسال: همسفر فهیمه، راهنما همسفر سلیمه (لژیون چهارم)
همسفران نمایندگی گنجعلی‌خان

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .