خداقوت به استاد و پدر مهربان، آقای مهندس دژاکام بنیان کنگره۶۰؛ دستمریزاد میگویم به ایشان که چنین بستری را فراهم کردند و چنین راهنمایانی مهربان و دلسوز را آموزش دادند. هفته راهنما را به تمامی راهنمایان کنگره۶۰ که در تمام شعب مشغول انجام خدمت درست و بهجا، بدون هیچ منت و بدون هیچ پاداشی هستند تبریک میگویم. بهراستی آنها فرشتگان زمینی هستند که با راهنماییهایشان راه روشنایی را به تمام انسانهایی که خواسته یا ناخواسته به سمت تاریکی کشیده شدهاند نشان میدهند و زمان، زندگی و حتی خانواده خود را صرف این عمل بزرگ و ارزشمند میکنند.
از خدای خوبم تشکر میکنم که اذن ورودم را به این مکان مقدس داد و مرا با این فرشتگان از خودگذشته آشنا کرد تا با کمکشان راه درست زندگی کردن را بیاموزم و مسیر درست را پیدا کنم. امیدوارم در طول زندگیشان پایدار و موفق باشند.
به راهنمای عزیز خودم نیز این هفته را تبریک میگویم و سلامتی و حال خوش را از خداوند برایشان خواستارم. نمیدانم با چه زبانی قدردان زحمات بیدریغ ایشان باشم! راهنمای عزیزم از شما بهخاطر این همه صبوری و دلسوزی که در حق من روا داشتید بینهایت سپاسگزارم. روزی که شما را دیدم جسموجانم را غبار فراگرفته بود و هیچ امیدی نداشتم. زمانیکه با شما آشنا شدم، شما مرا به سرزمین نور، عشق و آگاهی هدایت کردید و راه عشق، محبت، صبوری و امیدواری را به من نشان دادید. خدای خودم را شکر میکنم و از شما کمال تشکر دارم و سپاسگزار زحمات شما هستم.
«هفته راهنما مبارکباد.»
نویسنده: همسفر مریم، رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پنجم)
رابط خبری: همسفر لیلا، رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پنجم)
«آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است.»
آخرش یک نفر از راه میرسد که بودنش جبران تمام تاریکیها و نبودنهاست؛ کسی که با جادوی حضورش دنیایت را متحول میکند و جوری تو را میبیند که هیچکس ندیده است. جوری تو را میشنود که تابهحال هیچکس نشنیده است و جوری روح خسته تو را از عشق و محبت سیراب میکند که با وجودش دیگر نه خستهای برای نرسیدن و نه حسرت و اندوهی برای خوردن میماند!
بعضی از آدمها معجزهاند؛ انگار آمدهاند تا تو مزه خوشبختی و دانایی را بچشی و نیز آمدهاند تا دلیل آگاهی، لبخند و آرامش تو باشند.
برای تو مینویسم؛ آری برای تو راهنمای عزیزم! کسی که در کنارش توانستم خود واقعیام باشم. زمانی که همه اشک چشمانم را میدیدند او درون قلبم را احساس میکرد. زمانی که هیچکس حتی خودم نسبت به من باور نداشت، تنها کسی بود که مرا باور کرد و به من امید بخشید تا با قدرت تمام به مسیرم ادامه دهم.
راهنمای عزیزم از تو سپاسگزارم که در کنار من قدم برداشتی و هر زمان که نیاز به حمایت داشتم، جلوتر از من قدم برداشتی. هنگامی که نیاز به راهنمایی داشتم، پشت سر من قدم برداشتی و هنگامی که نیاز به مراقبت داشتم همراه من بودی و من از تو ممنونم. میدانم که حمایت، راهنمایی و مراقبت از من برایت چالش بزرگی بوده است و تو با بزرگواری هیچگاه سختی آن را بیان نکردی و با راهنمایی درست، سخاوت و فداکاری باعث شدی سفر موفقی از نادانی به دانایی، از حقارت به سرافرازی، از ترس به شجاعت، از کفر به ایمان، از قهر به مهر و در نهایت از نفرت به طرف عشق داشته باشم. هرگز تو را و محبتهایت را فراموش نخواهم کرد؛ زیرا تنها پیوند محبت است که ما را به هم متصل نگاه میدارد.
آری! «آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است. اینکه میگویم کلام خود نیست؛ بلکه فردیست در جمع بیکران هستی که باورش کار هرکس نیست، مگر معنای آن بداند که آن چیست.»
راهنمای عزیزم، ماحصل آموختههایم را تقدیم به تو میکنم که مهر آسمانیات آرامبخش آلام زمینیام است. به اوج رسیدن و در اوج ماندن را برایت خواستارم.
نویسنده و رابط خبری: همسفر طاهره، رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون ششم)
راهنمای مهربانم! واژه سپاس در برابر از خودگذشتگیها و ایثار شما ذرهای بیش نیست؛ تنها دارایی من برای شما دعای خیری است که بهپاس تمام الطافتان میتوانم بدرقه راهتان کنم تا پایدار باشید، بمانید برای من و برای هزاران هزار انسان دیگر مانند من. آرامش امروزم، حال خوشم، سلامت جسموروحم، همه و همه به خاطر تلاشهای بیوقفه، ایثار و از خودگذشتگیهای شما بوده است.
خانم فریبا، راهنمای عزیزم! هفته راهنما را به شما تبریک عرض میکنم. من از شما صبر و بردباری، بخشش و گذشت، عشق و محبت بلا عوض، رها کردن، خدمت کردن به خلق خدا و به کنگره، دوری از ضدارزشها، حرکت در مسیر ارزشها و صراط مستقیم، اعتماد به نفس، احترام گذاشتن به مسافرم و اطرافیان را یاد گرفتم.
راهنمای عزیزم وجود شما سرشار از عشق و محبت است و این عشق و محبت را نثار من کردید بدون اینکه توقعی از من داشته باشید؛ دستان پر مهرتان را میفشارم و بر سخنان رهایی بخشتان بوسه میزنم و خاک قدومتان را سرمه چشمانم میکنم. راهنمای عزیزم با تمام وجودم میگویم دوستت دارم ای مهربانم!
پیروز و سربلند باشید.
نویسنده: همسفر رزا، رهجوی راهنما همسفر فریبا (لژیون هفتم)
رابط خبری: همسفر نرگس، رهجوی راهنما همسفر فریبا (لژیون هفتم)
در کنگره ۶۰ یک هفته در سال بهعنوان هفته راهنما نامگذاری شدهاست. در این هفته بهپاس قدردانی از زحمات راهنما باید هدیهای به راهنمای خود تقدیم کنیم؛ البته ناگفته نماند این هدیه ذرهای از زحمات راهنمای عزیزمان را نمیتواند جبران کند. در وصف راهنمای عزیزم زبان و قلم قاصر است.
راهنما یعنی نشاندهنده مسیر از تاریکی به نور، از نفرت و کینه به عشق، از غم به شادی! راهنما به من امیدوار بودن و اینکه بدون هیچ چشمداشتی محبت کنم را آموخت. به من یاد داد بیدلیل لبخند بزنم و با نگاه خود آرامش را به من هدیه داد. گاهی مانند مادرم نگران من میشود؛ گاهی مانند عزیزترین فرد زندگیام رازدار تمام رازهایم میشود و خطاهایم را نادیده میگیرد.
راهنمایم! شما مرا به نور رساندید، از تاریکیها و زشتیها دور کردید و درست زندگی کردن را به من آموختید. راهنمای عزیزم در وصف شما چه بگویم که هرچه بگویم کم است! از من خواستید بنویسم قبل از ورودم به کنگره چه بودم؛ کنگره جایی بود که با ورود به آن خودم را پیدا کردم. آموختم که باید خودم را دوست داشته باشم تا بتوانم همه را دوست داشته باشم و با یک لبخند ساده میتوانم اميد و آرامش را به دیگران هدیه بدهم. آموختم که چگونه به معبود نزدیک شوم، دست از گلایهها و نداشتههایم بردارم و همیشه در هرکجا که هستم شکرگزار معبود باشم. نمیدانم کجا و درچهزمانی چه کارخیری را انجام دادم که خداوند راه کنگره را برای من نمایان کرد؟
در کلام آخر خود میگویم؛ راهنمای عزیزم شما واژهای پر از محبت، مهربانی، آرامش، صبر و ایمان هستید. همیشه دعا میکنم که مهر، محبت و رحمت خداوند در لحظهلحظه زندگیتان جاری باشد.
نویسنده: همسفرشهلا، رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون هشتم)
رابط خبری: راهنما همسفر زهره (لژیون هشتم)
ویراستار و تصویرگر: همسفر نسرین رهجوی راهنما همسفر نگار (لژیون سوم)
ارسال: راهنما همسفر زهرا (لژیون هفدهم)
همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
259