سلام دوستان مژگان هستم یک همسفر
راهنمای عزیزم، استاد بزرگوارم، تو را به چه مانند کنم. دل دریاییت لبریز از آرامش است. خورشید نگاهت گرمابخش وجود ما و حرارت کلبه یأس و ناامیدی ، ارمغان شور و شعف است. لب که به سخن میگشایی، صدها پرنده سپید بال در آسمان معرفت به پرواز در میآیند و من لبریز این همه آبی، پریدن را تجربه میکنم. نگاهم که میکنی، تار و پود جانم لبخند میزند. صدای فرشته سانت، سایه غولهای نادانی را از کوچههای جانم میتاراند.ای آسمانی زمینی رخسار! این گونه که عاشقانه به رویشمان کمر بستهای دیر نیست که از هر گوشه این خاک، صنوبران سربلند، با انگشتان سبزشان، گیسوان خورشید دانش را شانه بزنند. تو را چه نامم ای عصاره مهربانی ، ایثار و عشق؟ از شیره جانت مینوشانی و رگهای کبودمان را از خون تفکر میانباری تا نفسهای زندگیمان با نبض آینهها هماهنگ میشود، دوستت داریم. میستایمت و خاطر خستگیناپذیرت را به واحههای خرم ایمان و عشق میسپاریم.
سلام دوستان طاهره هستم همسفر
راهنمای مهربانم؛ واژهی سپاس در برابر از خود گذشتگیها و ایثار شما، ذرهای بیش نیست.تنها دارایی من برای شما، دعای خیری است که به پاس تمام الطافتان میتوانم بدرقه راهتان کنم، تا پایدار باشید، تابمانید برای من و برای هزاران هزار انسان دیگر مانند من... آرامش امروزم، حال خوشم، سلامت جسم و روحم، همه و همه به خاطر تلاشهای بیوقفه، ایثار و از خود گذشتگی شما بوده انشاءالله که رهجوی خوبی برای شما باشم ؛قطعاً تمام سعی و تلاش خود را به کار میگیرم تا لایق لژیون شما باشم. حتماً یک روز طعم رهایی با شما را میچشم.از اعماق قلبم هفته راهنما را به شما و تمام راهنمایان کنگره ۶۰ تبریک عرض مینمایم.
سلام دوستان مریم هستم همسفر
خانم راضیه عزیز، نمیدانم کدام جمله را برای توصیف محبتهای شما بنویسم و چگونه شما را توصیف کنم؟ دوستی از جنس بلور ، آسمانی و مهربان. تشکر و تقدیر برای شما است که همیشه لطفتان را بیمنت به ما ارزانی داشتهاید. میگویند: اگر میخواهید به کسی لطفی کنید به او ماهی ندهید؛ بلکه ماهیگیری را به او بیاموزید. خانم راضیه عزیز و بزرگوار همیشه سپاسگزار شما هستیم که اندیشیدن را به ما آموختید نه اندیشهها را.
سلام دوستان فاطمه هستم همسفر
این روزها، روزها شادی بخشیاند؛ همه چیز بوی مهر و محبت میدهد، بوی عشق، بوی زندگی ، شادابی و زنده بودن. به خودم میبالم که رهجوی شما شدهام، به خودم میبالم که در کنار شما مسیر تاریکی تا روشنایی را طی کردم. روزهای اول نمیدانستم برای چه اینجا هستم؛ اما سرنوشت اینگونه برایم رقم خورده بود که در این مکان مقدس و کنار شما قرار بگیرم تا زندگی کردن و عاشق بودن را بیاموزم .در کنار شما ایمان را آموختم، ایمان به خود و خدایم را. شما همچون مادری در کنارم بودی ؛ چون مادرم دوستت دارم و از شما بینهایت سپاس گزارم.
سلام دوستان مریم هستم همسفر
«آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است». راهنمای خوبم، خانم راضیه عزیزم، واژه سپاس در برابر از خود گذشتگی و ایثار شما ذرهای بیش نیست.من از شما آموختم چگونه زیستن را ، چگونه اندیشیدن را، محبت و دوست داشتن را، گذشت و فداکاری را ؛ تو نوری از خدایی که اندیشههای تاریک مرا به سمت نور هدایت کردی و نگاه مرا به زندگی تغییر دادی.به پاس الطاف بیپایانت دستان پر مهرت را میبوسم و دعای خیرم را بدرقه راهت میکنم؛سربلند وپایدار باشید.
رابط خبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون سوم)
ویراستار: همسفر مژگان رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون سوم)
عکس: همسفر نجمه رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون دوم)
ارسال: مرزبان خبری، همسفر مهری
همسفران نمایندگی جواد
- تعداد بازدید از این مطلب :
122