English Version
English

گروه خانواده _ راه‌رفتن در صحرای پوشیده از برف

گروه خانواده _ راه‌رفتن در صحرای پوشیده از برف

اولین جلسه از دوره‌ی اول سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره‌60، ویژه‌ی همسفران نمایندگی دامغان‌؛ با استادی ایجنت محترم همسفر مریم، نگهبانی همسفر فرزانه و دبیری همسفر اعظم با دستور جلسه‌ی «‌‌‌هفته‌ی راهنما‌» در روز دوشنبه دهم اردیبهشت ماه 1403 رأس ساعت 16:00 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

تصویری که از یک راهنما در نظر دارم؛ این‌گونه است: یک صحرای پر از برف را در نظر بگیرید که هیچ راه و ردپایی در آن وجود ندارد؛ یک راهنما کسی است که در آن صحرای پر از برف قدم گذاشته و راه را مشخص می‌کند؛ رهجو پشت سر راهنمایش قدم برمی‌دارد؛ چیزی که باعث می‌شود رهجو پشت سر راهنما قدم بردارد؛ اثری است که راهنما از خود به‌جای می‌گذارد.
پیداکردن راه تنها به راهنما برنمی‌گردد؛ به باور قلبی رهجو هم بستگی دارد؛ رهجو باید باور قلبی داشته باشد تا راهنما بتواند به او کمک کند؛ اینکه رهجو به راستی راهش، درستی کارش باور و حرف راهنما را قبول داشته باشد؛ اگر یقین داشته باشد؛ به درمان می‌رسد؛ اگر ایمان داشته باشد؛ به نتیجه می‌رسد.
بارها به هجوهایم گفته‌ام؛ اگر رهجویی فکر می‌کند لژیون کناری بهتر است؛ به همان لژیون برود؛ من هرگز ناراحت نمی‌شوم؛ مگر رهجو برای من است؟ رهجو، رهجوی کنگره است؛ هدف همه‌ی ما فقط این است که به درمان برسد و این اصلاً شعار نیست.
تمام سعی و تلاش یک راهنما برای این است که آرامشی را که خود، درک کرده؛ رهجویش هم بتواند درک کند. گاهی درک این آرامش، رسیدن به درمان و یا نتیجه‌ی دلخواه است و گاهی هم رسیدن به درمان و نتیجه زمان می‌برد؛ اما مهم این است که به آن آرامش دست پیدا کنید.
من واقعاً از صمیم قلبم از راهنمای خودم؛ خانم آنی بزرگوار و همچنین اساتیدی که در این سال‌ها در کنارم بودند و به من کمک کردند؛ از جناب آقای مهندس، آموزش‌های کنگره سپاسگزارم.
اگر من مریم امروز این توانایی را دارم که یک لحظه از زندگی‌ام را در حالت سکون نباشم؛ ناامید نباشم و در هر چالشی که زمین بخورم؛ قادر به بلندشدن باشم؛ همه‌ی این‌ها را مدیون کنگره و راهنمایم هستم.
آقای مهندس می‌گویند: آدم باید همیشه الگو داشته باشد؛ رب و مربی داشته باشد؛ اگر نداشته باشد؛ سردرگم می‌شود. این را واقعاً می‌گویم؛ در تمام زندگیتان یک رب و مربی داشته باشید.
خدایی ناکرده؛ اگر رهجویی خودش را بالاتر از راهنمایش بداند و فکر کند از راهنمایش بیشتر می‌فهمد؛ متأسفانه از همان جا سقوط می‌کند و خداوند، اذن و اجازه‌ی دستیابی به علوم و آموزش‌های کنگره را به او نمی‌دهد. تا زمانی که راهنمای من ربِّ من است؛ راه برایم روشن است؛ ولی اگر راهنمای من ربِّ من نباشد؛ من نوری از ایشان دریافت نخواهم کرد.
آرزو می‌کنم؛ سال‌های دیگر، چه بودم و چه نبودم؛ تعداد شال نارنجی‌ها، شال سبزها و خدمتگزاران، بیشتر و بیشتر شود.
از مرزبان‌های عزیز و همسفران عزیزی که اول وقت آمدند؛ سپاسگزارم. از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید؛ ممنونم.

مراسم جشن و تجلیل از راهنمایان محترم گروه خانواده، نمایندگی دامغان:

تهیه‌ی گزارش: همسفر وحیده رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون دوّم‌)
عکس، ویرایش و ارسال گزارش: همسفر سکینه رهجوی راهنما همسفر مریم (‌لژیون یکم‌)
مرزبان خبری: همسفر راضیه
همسفران نمایندگی دامغان

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .