دوازدهمین جلسه از دوره ششم کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره ۶۰ خیام نیشابوری در روزهای پنجشنبه، با استادی راهنما همسفر محمد و نگهبانی مسافر احمد و دبیری مسافر علی با دستور جلسه «وادی دوم و تاثیر آن روی من» در تایخ 6 اردیبهشت 1403 ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محمد هستم همسفر. بی نهایت خوشحال هستم و شاکر خداوند که امروز در جمع شما هستم و می توانم از انرژی شما عزیزان بهرمند شوم. دستور جلسه وادی دوم هست، یک مثال میزنم. تصور کنید در یک شهر زندگی میکنید بعد از مدتی تمام خیابان های آن شهر را می شناسید و تمام خیابان ها را بلد هستید. در آن شهر به هر کجا که بروید لذت می برید و حالتان خوش است. بعضی اوقات هم برای ما پیش میآید وارد شهر ناآشنا می شویم و هیچ کجای شهر را بلد نیستیم با اینکه شاید در آن شهر جاهای دیدنی زیادی هم داشته باشد، حالمان گرفته میشود در آن شهر و در این طور مواقع در اکثر اوقات به سرعت از آن شهر خارج میشویم. بعد اتفاق میافتد یکی از آشنا ها می پرسد که به آن شهر رفتی؟ می گویی بله رفتم، خیلی شهر بدی بود من سریع خارج شدم اصلأ به من خوش نگذشت. او می گوید که آن شهر جاهای دیدنی زیادی دارد، شما می گویی نه خیلی جای دلگیری بود. این حکایت ما انسان ها نسبت به شهر وجودی خودمان هست، اگر ما شهر وجودی خودمان را خوب بشناسیم و تمام کوچه و خیابانهای آن را بلد باشیم، همیشه حالمان خوب است و لذت میبریم. ولی اگر شهر وجودی خودمان را نشناسیم و برایمان نا آشنا باشد، دلمان می گیرد و حالمان بد می شود. وقتی دلمان می گیرد و حالمان بد می شود، می خواهیم بزنیم بیرون از این شهر، یعنی چه؟ یعنی با خودمان قهر می کنیم. وقتی با خودمان قهر می کنیم وارد دنیای نا امیدی می شویم. در های ناامیدی باز می شود و به استقبال ما میآیند و به ما خوشآمد می گویند. آن زمان ما خودمان را بیهوده و هیچ میبینیم و شروع میکنیم به شکایت، خدایا چرا من را آفریدی به پدر و مادر شکایت میکنیم، چرا من را به دنیا آوردید. دلیل این اتفاقات قهر کردن با خودمان است.
دلیل آمدن من به کنگره چه بوده است؟ به دلیل اینکه ما نیاز داشتیم به کنگره، نیاز به آموزش داشتهایم و قبول کردهایم که چیزی نمی دانم. در وادی اول، اولین گام و اولین مرحله به ما گفتند که بعضی اوقات فکر نکردیم، یا بلد نبودیم یا آموزش ندیده بودیم، پس از این به بعد قبل از هر کاری باید تفکر کنیم. برای تمام مراحل و تمام جهات زندگی باید تفکر کنیم. در وادی دوم میگویم که ما درحال تفکر کردن هستیم ولی این مشکلات پیش رو را چه کار کنیم. وادی دوم میگوید که ما برای این مشکلات راه چاره داریم. ناامیدی همیشه بعد از یک مشکل، یک باخت اتفاق میافتد. ناامیدی در حالت طبیعی هیچ جایگاهی ندارد. ناامیدی یک حس است و زمانی به سراغ ما میآید که یک چیز را از دست داده باشیم، چه مادی چه معنوی فرق نمیکند. این وادی پیامی که برای من دارد این است که ناامیدی که الان داری راه چاره دارد. راه چاره چه هست؟ من از دیدگاه خودم به این سوال جواب میدهم، اولین راه خروج از ناامیدی آشتی با خودمان هست. ما باید خودمان را ببخشیم، ما انسان هستیم و اشتباه میکنیم، من بر این باور هستم که ما اشتباه میکنیم تا بیاموزیم. پس اگر اشتباه کردیم ایرادی ندارد، اشتباه خودمان را میپذیریم و خودمان را کاملاً میبخشیم و در جهت رفع آن اشتباه تلاش می کنیم. در اشتباه نباید بمانیم و آن را نباید تکرار کنیم. پس در قدم اول باید با خودمان آشتی کنیم و برای اینکه بتوانیم با خودمان آشتی کنیم نباید روی اشتباهاتمان تمرکز کنیم. آن اشتباهات مال قبل است و من میخواهم از امروز یک شروع تازه داشته باشم.
قدم دوم "ارزشمندی" است. ما باید قدر خودمان را بدانیم. ما انسان ها بزرگی هستیم، به دلیل اینکه خداوند تواناییهای فروانی به ما داده است، ویژگی ها منحصر به فردی به ما داده است. نتیجه می گیریم که بسیار ارزشمند بوده ایم که لایق این ویژگی ها و توانایی ها هستیم. بعضی اوقات ما این ارزشمندی را کشف نکردهایم و آن را پیدا نکردهایم، این دلیل بر بی ارزش بودن ما نیست. تصور کنید یک کوه را که معدن فلزات گرانبها است. چه زمانی از این کوه میتوان آن فلز را به دست آورد؟ زمانی که تلاش و کوشش کنیم و آن فلزات گرانبها را از دل کوه استخراج کنیم. در وجود و درون من و شما هم توانایی ها زیاد و گرانبهای است و اگر آنها را نمیبینیم و در دست ما نیست کاری برایش انجام ندادهایم. مورد بعدی که در همین رابطه هست، عزت نفس هست. یک مواقعی به خاطر نداشتن عزت نفس در دام ناامیدی گرفتار میشویم، یعنی خودمان، خودمان را قبول نداریم، و اگر اینطور باشد واقعاً بازنده زندگی هستیم. تمام سیستم کنگره ۶۰ که جناب مهندس راه اندازی کرده است برای برگرداندن عزت نفس به ما است. در هر آیتم خدمتی کنگره که نگاه میکنیم متوجه میشویم که می خواهد عزت نفس را به ما برگرداند. مورد بعدی اعتماد به نفس است، شاید یکی از فاکتورهای اصلی تا امید شدن نداشتن اعتماد به نفس باشد! عدم اعتماد به نفس یعنی من از توانایی هایم نمی توانم استفاده کنم یا توانایی هایم را قبول ندارم. همه ما سرشار و مملو از توانایی هستیم. چرا افرادی که در کنگره هستند پیشرفت میکنند؟ به دلیل اینکه افراد این توانایی ها را پیدا و کشف میکنند. و نکته آخر که در این جلسه میخواهم بیان کنم این است که، تا زمانی که انسان ضد ارزش ها را دوست داشته باشد مسیر ارزش ها برای او قابل درک و فهم نمیشود. برداشت از این جمله، تا زمانی که دنیای مصرف مواد هنوز برایمان ارزشمند باشد سفر کردن در مسیر کنگره برای ما آنچنان دلچسب نیست.
عکس: مسافر کمیل رهجوی راهنما مسافر محمد (لژیون سوم)
تایپ و ویرایش: مسافر محمد رهجوی راهنما مسافر محمد (لژیون سوم)
بارگذاری: خدمتگزار سایت، مسافر علیرضا (لژیون ششم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
166