سالها از پی هم میگذشتند و من مشغول روزمرگیهای زندگیام بودم توجهی به محیط اطرافم نداشتم؛ زندگی سرشار از اتفاقات است و روز ما را اتفاقات مختلف رنگین میکند، از ریزترین تا مهمترین آنها.
از نظر خودم زندگیام مشکلی نداشت و با تلاش به اهدافم نزدیک میشدمتا اینکه دست بر قضا در کمال ناامیدی و در روزهای خاکستری زندگی با کنگره آشنا شدم.
روزهایی را سپری میکردم که دیگر خبری از تلاش نبود، خبری از اهداف مهم زندگی نبود، خبری از اتفاقات رنگین نبود حتی مزه و طعم غذا را متوجه نبودم، درگیر بیماری اما بیتوجه به آن زندگی من دچار سکوت شدهبود بعد از چند جلسه به کنگره آمدن انگار روزنه را دیدم اما مطمئن نبودم؛ ولی در لژیون نشستم یک شخص صحبت میکرد و دور هم جمع بودیم.
هفته بعد و هفتههای بعد آمدم و ایمان و باورم به راهی که یافته بودم قوی و قویتر میشد.
اما، خبری از بهبود نبود شخصی که مرا هدایت میکرد گفت چشمانت را به وسعت آسمان باز نگهدار تا معجزه را ببینی آموزش برایم دردناک بود و به خود اندیشیدم؛ معجزه رخ داده بود طعم غذا را متوجه بودم و از همه مهمتر امیدوار به رهایی بودم.
این مطالب را مینویسم اشک از چشمانم جاری است، راهنما با تمام افتان و خیزان من همراه بود، با من غرق میشد و با من به اوج میآمد اما در همه آن مسیرها چراغ در دستانش بود و برای من که شنوا نبودم بارها تکرار میکرد آموزشها را، راهنما کیست؟ راهنما همان است که تعهد میدهد زمانی را به آموزش دیگران بپردازد و آموختههای خود را در اختیار رهجو قرار دهد. این ظاهر امر است، اما راهنما همان کسی است که در شعبه توجه میکند که رهجو چه میگوید تا ببیند میتواند گره او را باز کند و تشخیص دهد که رهجو از چه چیزی رنج میبرد.
راهنما سعی میکند به دست رهجو آینه دهد تا رهجو بتواند خودش را ببیند و آراسته کند.
راهنما همان شخصی است که برای آمدن به کنگره تمام کارهای خود را هماهنگ میکند که مبادا مشکلی پیش آید و مانع حضورش شود او میداند که رهجو به حضور او نیاز دارد.
راهنما همان کسی است که اگر حتی فرزند داشته باشد به فرزندانش رهجویان را اضافه میکند و در طول روز به آنها فکر میکند و در آخر راهنما با دست باز به شعبه میآید تا از همه آموزش دریافت کند.
او کیست سراسر عشق و محبت که تنبیه او نیز سرشار از عشق است او حتی زمانی که بخواهد رهجو را با جدیت هدایت کند به خود میگوید آیا در این حد جدی باشم نکند که برنجد مادر است، معلم است، خواهر است، مشاور است؟
او راهنما است با تمام خصلتهایی که کنگره بر تَنش کرده است میدرخشد و رشد میکند.
راهنمای عزیزم هر وقت به چهره شما نگاه میکنم ناخودآگاه اشک میریزم تو دست خدا بودی که به سمت من آمدی.
تایپ و نگارش: راهنما همسفر مریم (لژیون پنجم)
رابط خبری: همسفر مریم، راهنما همسفر مریم (لژیو پنجم)
عکس: همسفر پریسا، راهنما همسفر زهرا (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا، راهنما همسفر لیلا (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی صادق قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
182