«الحمد الله الرب العالمین»
دلنوشته
«هفته راهنما»
«دوشنبه تا دیروقت و امروز صبح هم ما کلی رهایی دادیم؛ این همه نتایج زحمات راهنمایان است.
راهنمایان مزرعه و کارخانههای تولیدی ما هستند.
درخت هر چه بارش بیشتر سرش پایینتر است.
راهنما باید با احترام با رهجو برخورد کند.
ما در هر نقطهای کار میکنیم، باید یکدیگر را احساس کنیم.»
لژیون یکم، راهنما همسفر معصومه عزیز
------------------------------------
«اندیشهام از تو سبز و آباد شده
از جهل و غم این فکرم آزاد شده
در مکتب پاکِ شاد استاد ببین
غم رفته ز جانم و دلم شاد شده»
سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر
این روز مبارک و پرشگون را در راس به جناب مهندس و خانواده محترم ایشان، استاد امین و همچنین به راهنمای خوب خودم خانم معصومه عزیز تبریک و شادباش عرض میکنم؛ خداوند منان را شاکرم که به من نعمت قدردانی و تقدیر از عزیزانی را ارزانی فرمود که همواره با عزمی راسخ در جهت پیشبرد اهداف متعالی خود و مسئولیت پذیری در جایگاه خدمت رسانی به همنوعان خود به شایستگی تلاش میکنند.
درود خداوند بر شما که محبت و اخلاص را با تلاش بینظیر خود به تصویر میکشید؛ تنها دارایی من برای شما، دعای خیری است که به پاس تمام الطافتان میتوانم، بدرقه راهتان کنم تا پایدار باشید، تا بمانید برای من و برای هزاران هزار انسان دیگر مانند من، آرامش امروزم، حال خوشم، سلامت جسم و روح و روانم، همه و همه به خاطر تلاشهای بیوقفه و ایثار و از خود گذشتگی شما هست؛ شما مانند بارانی هستید که بیمنت همه را سیراب میکنید و جانی دوباره به همه میبخشید.
من با فرا گرفتنِ آموزشهای ناب شما، دیگر مانند قبل در تاریکی، جهل و نادانی نیستم.
واژه سپاس در برابر از خود گذشتگیها و ایثار شما ذرهای بیش نیست.
از اینکه مشارکت من را مطالعه کردید، خیلی ممنونم.
لژیون دوم، راهنما همسفر فاطمه عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان زهرا هستم همسفر امیر
این هفته مبارک و با شکوه را اول به آقای مهندس و خانواده ایشان که با از خودگذشتگی این بستر را برای ما همسفرها فراهم کردند، تبریک میگویم و بعد تبریک ویژه به راهنمای با عشق خانم فاطمه عزیزم و تمام راهنمایان کنگره۶۰
راهنما: به معنای کسی هست که راه را با از خودگذشتی، عشق و علاقه به من رهجو، یاد و نشان میدهد و این بستگی به من دارد که جویای راه باشم یا نه؟! یا فقط کنگره بیایم و وقت بگذرانم و بعد بروم! در این دوره و زمانه کمتر کسی پیدا میشود که آنقدر دلسوزانه و با عشق، وقتش را بگذارد، حالِ خوب دیگران آنقدر برایش مهم باشد و از خوشحالی رهجو خوشحال و از غمش غمگین شود.
من از وقتی وارد کنگره شدم، واقعا در مواقع خاص و مشکلات، انگار که پشتم به یک کوه وصل است و همیشه فکر میکنم که اگر خدا کنگره و استاد عزیز را سر راه من قرار نمیداد، من الان به چه روزی افتاده بودم؟! منِ زهرا هیچ وقت نباید گذشته خودم و الان که کنگرهای هستم را فراموش کنم؛ آن حجم از ناامیدی، منیت، ضدارزشی و... با کمک استاد عزیزم، کمتر شده و من زهرا باید در برابر این لطف عظیم خدا را هزاران بار شاکر باشم، هر چند زبان قاصر هست. من به نوبه خودم عمیقاً و قلبی سپاسگزار شما استاد توانمند هستم، امیدوارم بتوانم روزی با خدمت کردن به شما انرژی بدهم.
ممنون که مشارکت من را خواندید.
لژیون سوم، راهنما همسفر هما عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان سعیده هستم همسفر جواد
هفته زیبا و قشنگ راهنما را تبریک میگویم.
راهنمایانی که در کنگره۶۰ هستند، در هیچ کجای دنیا وجود ندارند، راهنمایان کنگره۶۰ تمام وجودشان سرشار از عشق و محبت هست، همین عشق و محبت باعث میشود، قلبها به هم گره بخورد؛ آنها بدون هیچ چشمداشتی و با آتش وجود که تماماً عشق و محبت هست، خدمت به خلق میکنند؛ از وقت و زندگی خود میگذارند، برای اینکه یک فرد به آرامش و آ سایش برسد و بتواند دنیا را با دیدِ مثبت و با نگاه محبت آمیز ببیند.
راهنمایان کنگره۶۰ با گزینش سختی، پذیرفته میشوند، برای همین هست که در هیچ کجای دنیا مثل این عزیزان با محبت و پر از عشق نداریم؛ با این همه خدماتی که راهنمایان عزیز انجام میدهند، ما در مقابل این عشقهای وصف نشدنی چه کاری انجام میدهیم؟ ما باید با تمام وجودمان و با دل و جان از این عزیزان قدردانی کنیم؛ قدردانی از راهنما نباید جمعی باشد، باید به صورت فردی انجام شود؛ در کنگره۶۰ خدا را شکر رهایی زیاد هست و ما این رهاییها و رسیدن به حال خوش را مدیون راهنمایان عزیز هستیم.
راهنمایان؛ کارخانههای تولیدی، مزرعه و چاههای آب کنگره هستند. اگر نباشند هیچ کس به رهایی نمیرسد و همه چیز به هم میریزد.
وجود راهنمایان عزیز بسیار با ارزش هست، آنها جزء ستونهای اصلی کنگره هستند، قدرشان را بدانیم و در این هفته زیبا به بهترین شکل ممکن از این عزیزان باید قدردانی کنیم؛ از راهنمای با عشق خودم خانم هما عزیز، سپاسگزارم.
ممنون
لژیون چهارم، راهنما همسفر شفیعه عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان ملیحه هستم همسفر محمد
خدا را هزاران بار شکر که این هفته رسید و به من این توفیق را داد که باشم و با چند جمله این هفته زیبا را تبریک بگویم؛ در ابتدا این هفته زیبا را به جناب آقای مهندس و خانواده محترم ایشان و تمامی راهنمایان کنگره۶۰، تبریک و شادباش عرض میکنم.
راهنمای عزیزم؛ شما به من آموختید که چگونه زندگی ارزشمندی داشته باشم و چه زیباست این آموختن و چه زیبا است، مثل یک رود کوچک گم شده باشی و به دور دستها سفر کنی، از گذرگاههای سخت گذر کنی، بروی و به بحر و اقیانوس برسی؛ شما آرامش، دوستی و محبت را بر قلب طوفان دیدهام، نهادی و به من آموختی چگونه از جهل و نادانی بگذرم و چگونه سپاسگزار باشم و چگونه محبت کنم؟ شما خوب بودن را به من آموختید و همیشه لابلای حرفهایتان چیزی جز طنین صدای عشق و محبت خالص، انسان بودن و انسانی اندیشیدن به گوش نمیرسد و تبار این کلمات به اندیشههایی میرسد که خزانهدارش کنگره۶۰، است.
چگونه میشود جبران کرد؟ جز اینکه بگویم خدای مهربان همواره با شما باشد و از خداوند برایتان عمری پایدار و روزگاری خوش آرزومندم.
از اعماق قلبم هفته راهنما را به شما و تمام راهنمایان کنگره۶۰، تبریک میگویم.
لژیون پنجم، راهنما همسفر نرگس عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان مریم هستم همسفر رحیم
راهنما یعنی نشان دهنده مسیر تاریکی به نور، غم به شادی، نفرت به عشق
راهنما یعنی نمایانگر رسیدن به آرامش، نمایانگر راه بهشت و نجات از جهنم درون و...
واقعاً راهنمایان کنگره۶۰، برای رهایی هر شخصی از تمام وجودشان مایه میگذارند، چرا که خود من سالها است که از نزدیک شاهد زحمات این بزرگواران هستم؛ شاید یک معلم در طول هفته یا در طول ماه چند روزی سر کلاس حاضر نباشد و با وجود این حقوقی هم دریافت میکند ولی چرا راهنمایان بدون اینکه غیبت داشته باشند با اینکه رهجو بیاید یا نیاید حضور دارند؟ قوانین و حرمتهای کنگره۶۰ را رعایت میکنند.
یک راهنما واقعاً یک الگو است با دانستن و آگاهی بالا، مهمترین چیزی را که ادب و نزاکت هست، را رعایت میکند.
راهنمایان آن عشقی را که به یک رهجو دارند با جان و دل از خودشان میگذارند، از خودشان، از زندگیشان، از فرزندانشان، از وقتشان، از کارشان میگذرند تا یک فرد به رهایی برسد، پس ما بایستی قدردان این فرشتگان زمینی باشیم.
استاد عزیزم :
تنها دارایی من برای شما، دعای خیری است که به پاس تمام الطافتان میتوانیم بدرقه راهتان کنم تا پایدار باشید تا بمانید برای من و برای هزاران هزار انسان دیگر...
از اعماق قلبم این هفته قشنگ در راس به جناب مهندس و خانواده محترم ایشان و استاد عزیزم خانم نرگس و تمام راهنمایان کنگره۶۰، تبریک عرض میکنم.
ممنونم که با من همراه بودید.
لژیون ششم، راهنما همسفر مریم عزیز
--------------------------------------
به نام قدرت مطلق الله
در هر تپش قلبم حضور معبودی است که بیمنت برای من خدایی میکند؛ بیمنت میبخشد و بیمنت عطا میکند.
سلام دوستان انسیه هستم همسفر محسن
وقتی به من گفته شد که مشارکت هفتگی این هفته با من است و در مورد هفته راهنما؛ خیلی ذوق زده شدم و با خودم گفتم: من چطور میتوانم بیان کنم؟ زبانم از صحبت در وصف چنین بزرگوارانی که حتی مهربانتر از مادرند، قاصر است.
راهنما؛ یعنی بارانی بیمنت که همه را سیراب میکند و جانی دوباره میبخشد.
ابتدا هفته راهنما را به بزرگترین راهنمای عزیزم جناب مهندس و خانواده محترم ایشان و بعد به راهنمای با عشقم خانم مریم عزیز تبریک میگویم و خداوند را شاکرم که یکی از اعضای کنگرهام؛ امیدوارم بتوانم قدردان باشم؛ به نظر من کنگره فرصتی است غیر قابل بازگشت.
کنگره زیباست، بپذیریمش.
کنگره تکاپو است، به آن تن دهیم.
کنگره شادمانی است، برایش نغمه سر دهیم.
کنگره تعهد است، به عهدش وفا کنیم.
کنگره راز است، کشفش کنیم.
کنگره لذّت است، از آن بهره ببریم.
کنگره امید است، آرزویش کنیم.
کنگره سفر است، به پایانش رسانیم.
کنگره مسئله است، حلش کنیم.
کنگره را به دست آوریم و نبرد است در آن جرأت حضور داشته باشیم. کنگره راهی است برای زندگی کردن نه فقط گذراندن.
من متنی را آماده کرده بودم به مناسبت هفته دیدهبان که دوست داشتم خانم آنی عزیز وقتی به شعبه شفا تشریف آورده بودند، بخوانم که مشارکت به من نرسید؛ از همین جا تقدیم به نگاه تمامی مهربانان میکنم! علی الخصوص راهنمای دلسوزم
بعضی از آدمها ابدیاند، ماندگارند و خواستنیاند، آرامش روح و دلخوشی زندگیاند، جنس نگاه و عطر نفسهایشان فرق میکند، کلام و گفتارشان جور دیگری است، آدمهای ابدی دور و نزدیک بودنشان، آشنا و غریب بودنشان، فرقی ندارد، مهم نیست، سال و ماهی در کنارت باشند یا ساعت و ثانیهای؛ این آدمها بودنشان حتی به کوتاهی نگاهی هم که باشد یاد و خاطرشان را چنان در دل حک میکند که تا آخرین تپش، خیالشان میشود دلخوشی تمام روزگار
نکتهای که همیشه ذهنم را درگیر کرده؛ به همه راهنماها و علیالخصوص مهندس مهربانم میگویم از ته دل، وجودتان برای ما بسیار با ارزش است، خیلی مواظب خودتان باشید.
در انتها خواستهام این است:
دلتان مثل همیشه پر از محبت
روزهایتان پر از رحمت
زندگیتان پر از برکت
لحظههایتان پر از موفقیت
و عاقبتتان ختم به خیر باشد.
الهی آمین.
ممنونم که مشارکت بنده را مطالعه کردید.
لژیون هفتم، راهنما همسفر معصومه عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان منصوره هستم همسفر و مسافر نیکوتین
وقتی به گذشتهام نگاه میکنم، متوجه میشوم که خیلی با وضعیت الانم تغییر کرده و این تغییرات خودم را از معجزات کنگره میدانم؛ من در گذشته هیچ حسی به زندگی نداشتم و روز به روز تنفرم از زندگی بیشتر میشد؛ ولی با خودم میگفتم: من ناگزیرم که به خاطر بچههایم که شده به زندگی ادامه بدهم و باید بسوزم و بسازم! هر روز که بچهها بزرگتر میشدند، من بیشتر از زندگی متنفر میشدم و همیشه دوست داشتم که زندگیام را تغییر بدهم! اما با خودم میگفتم: مگر میشود که سرنوشت انسان تغییر کند و هیچ وقت به ذهنم نمیرسید که باید خودم را تغییر بدهم تا زندگی من تغییر کند.
یک روز با مسافرم با مکانی آشنا شدم که به این مکان کنگره۶۰، میگویند؛ اینجا من وارد یک مسیر الهی شدم و من را همسفر نامیدند؛ خداوند در این مسیر لطف کرد و من را با یک راهنما که شال نارنجی بر روی شانهاش بود آشنا کرد، او را نمیشناختم؛ ولی حس بسیار عجیبی نسبت به او پیدا کرده بودم و او شد چراغ راهم؛ بله راهنمایان چراغهای روشن شعبه هستند و بر مبنای عدالت، عمل سالم و معرفت درس عشق و محبت به ما میدهند. ما میدانیم که هیچ گونه نمیتوانیم محبتهای آنها را جبران کنیم؛ ولی میتوانم به همه از عشق و محبت بدون چشمداشت آنها بگویم.
معلم و راهنمایی که با خنده من خندید و با ناراحتی من ناراحت شد و همیشه به من امید داد. مانند یک مادر شاید بالاتر از آن، به من محبت کردن را یاد داد و من منصوره دو سالی هست که امید پیدا کردم، هر روز حسم به زندگی بیشتر شده است و به زندگی عشق می ورزم. این حس و حال خوبم را مدیون راهنمای عزیزم خانم معصومه و تا آخر عمر مدیون ایشان هستم و امیدوارم که خدمتهایی که انجام میدهند، نوری در زندگیشان شود.
این هفته قشنگ را به جناب مهندس، خانم آنی و راهنمای با عشق خودم خانم معصومه عزیزم تبریک میگویم.
لژیون هشتم، راهنما همسفر فهیمه عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان غزل هستم همسفر سعید
بهنام خداوندی که دوست داشتن را آفرید، خدایی که ایثار و محبت را آفرید.
راهنما؛ یعنی نشان دهنده مسیر تاریکی به نور، غم به شادی، نفرت به عشق، یعنی نمایانگر راه رسیدن به آرامش، نمایانگر راه بهشت و نجات از جهنم درون.
خانم فهیمه عزیز شما راهنما و مربی صبور و دلسوز من هستید؛ چگونه از شما بنویسم؟ شما که واژهها را آسمانی میکنید و مهربانی و آرامشتان، سرشار از ایمان و یقین است؛ شک ندارم تنها حضور خداوند در لحظات زندگیتان میتواند عامل اصلی این حجم از آرامش و متانت باشد.
آمدی و مرا دلگرم کردی تا جاده پر پیچ و خم زندگی را با امید طی کنم.
راهنمای مهربانم واژه سپاس در برابر از خودگذشتگیها و ایثار شما ذرهای بیش نیست، تنها دارایی من برای شما دعای خیری است که به پاس تمام الطافتان میتوانم بدرقه راهتان کنم تا پایدار باشید، تا بمانید برای من و برای هزاران هزار انسان مانند من...
آرامش امروزم، حال خوشم، سلامت جسم و روحم، همه و همه را مدیون شما هستم.
از اعماق قلبم هفته راهنما را به بزرگ راهنما جناب مهندس و راهنمای با عشق و خوب خودم خانم فهیمه تبریک میگویم.
لژیون نهم، راهنما همسفر فاطمه عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان مریم هستم همسفر حسین
هفته راهنما باشکوهترین هفته در کنگره را در رأس به جناب مهندس، استاد امین و خانواده محترم ایشان تبریک میگویم؛ تبریک ویژه به راهنمای با عشق خودم خانم فاطمه عزیز.
نمیدانم از چه و از کجا شروع کنم؟ راهنما اینقدر بزرگ و دلسوز هست که با هر زبانی تشکر کنم، نمیتوانم زحماتشان را جبران کنم.
راهنما؛ یعنی نشان دهنده راه به ما همسفران، همسفری که با حال خراب وارد کنگره میشود و بعد از چند ماه به حال خوب میرسد، از تاریکی به طرف روشنایی حرکت میکند؛ آیا ممکن است کسی که حالش از نظر روحی و جسمی خراب است، به تنهایی حالش خوب شود؟! این غیر ممکن است! پس مطمئناً کسی در کنارش بوده که توانسته است از تاریکی وارد روشنایی شود و او کسی نیست به جز راهنما.
یک دانش آموز، یک دانشجو و یک همسفر برای اینکه بتواند زحمات معلم، استاد و راهنمایش را جبران کند، باید تلاش کند که بهترین نمرات را به دست بیاورد؛ منِ همسفر برای جبران زحمات راهنمای عزیزم باید تلاش کنم که در کنگره خدماتی انجام دهم که باعث سرفرازی راهنمای عزیزم باشم.
لژیون دهم، راهنما همسفر زهرا عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان اعظم هستم همسفر تقی
در ابتدا به رسم ادب و احترام این هفته بزرگ و زیبا را خدمت راهنمای بزرگ کنگره۶۰، آقای مهندس دژاکام و سرکار خانم آنی، اولین راهنمای همسفران تبریک عرض میکنم و تبریک ویژه را خدمت استاد و راهنمای بزرگوار، صبور، با عشق، مهربان و دلسوز خودم خانم زهرا عادلی که اسطوره صبر و استقامت هستند، عرض میکنم.
ما باید شکرگزار خالق باشیم، یعنی از خداوند بابت نعمتهایی که به ما داده است تشکر کنیم. کنگره۶۰، به ما یاد داده است که از کسانی که به ما خدمت میکنند، تشکر کنیم و این تشکر کردن و قدردانی به خاطرِ حال خوب خودمان صورت میگیرد.
در کنگره راهنما، جایگاه بالا و رفیعی دارد و جایگاهش از دوست و رفیق بالاتر است؛ راهنما کسی است که جوهر وجودی خودش را با تزکیه و پالایش به مرحله بالایی رسانده و بر ما رهجویان لازم و ضروری است که جایگاه استاد و راهنما را بالا برده و محترم بشماریم؛ چرا که او، ما را بیدار کرده است و از قعر تاریکی و ظلمت به روشنایی و نور رسانیده است.
راهنما یعنی نشانگر راه، رسیدن به آرامش، نمایانگر راه بهشت و نجات از جهنم درون. راهنما عاشقِ خدمت کردن است و این خدمت را بلاعوض انجام میدهد؛ ما میتوانیم با فرمانبرداری و رسیدن به آرامش او را خوشحال کنیم.
در پایان از راهنمای صبور، دلسوز و مهربان خودم خانم زهرا تشکر میکنم و از خداوند برایشان سلامتی و طول عمر خواستارم و خدا را شاکرم که در این مدت توانستم درسهای زیادی از وجود ایشان بگیرم و زندگیام را تغییر بدهم.
ممنونم به مشارکت من توجه کردید.
لژیون یازدهم، راهنما همسفر اکرم عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان ناهید هستم همسفر مرتضی
پیام هفته راهنما:
راهنمای عزیزم خانم اکرم عزیز
شما به معنای واقعی کمر خم کرده و زانو به خاک گذاشته و سجده کردهای به شکرانه این عمل عظیم که آن خروج از تاریکیها و پیوستن به جهان نور و روشناییها است.
اکنون شما تلاش میکنی برای نجات انسانهای دربند تا آزاد و رها شوند، از بند ضدارزشها و بر من واجب است که سپاسگزار و قدردان راهنمای عزیزم خانم اکرم باشم؛ هفته راهنما را به شما و همگی راهنمایان کنگره۶۰، تبریک میگویم.
در وصف راهنما یان عزیز زبان قاصر است؛ چون این کلمه خود معنی را به همراه دارد؛ راهنما چون شمعی است روشن و پرنور که میسوزد تا روشن کند راه را برای دیگران و چراغی است گرم و روشن در زندگی سرد و سرمازده انسانهای راه گم کرده و در تاریکی
مانده و میسوزد تا راه را از بیراهه نشان دهد.
راهنمای عزیزم شما از جان، مال و وقت خودت گذشتی تا به رهجویانت آموزش دهی و بیاموزی درس درست زندگی کردن، انسانیت، عشق و محبت بلاعوض را. خانم اکرم عزیز شما همیشه با آرامش و صبوری که در لژیون داشتی، به ما یاد دادی که در مقابل ناملایمات و مشکلات زندگی میتوان صبور بود و با آرامش و تفکر، مشکلات را از سر راه برداشت تا به هدف و موفقیت دست یافت.
در آخر از تمامی راهنمایان عزیز و دلسوز کنگره۶۰ تشکر میکنم. امیدوارم همیشه و در همه حال موفق و پیروز باشید.
لژیون دوازدهم، راهنما همسفر نجمه عزیز
--------------------------------------
بهنام قدرت مطلق الله
«آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است.»
سلام دوستان ملیحه هستم همسفر حسن
این هفته بزرگ و این جشن عظیم را اول به بنیان کنگره۶۰ و بعد به خانواده ایشان و تمام اعضای کنگره تبریک میگویم و از خداوندِ بزرگ خواستارم که بهترینها نصیب قلب تک تک راهنماهای کنگره۶۰، بشود.
در دنیای تاریکِ اعتیاد، در زندگی که پر از یاس و ناامیدی است، این محبت، آموزش و عشقِ بلاعوض راهنما است که ما را به دنیای روشنایی و نور سوق میدهد؛ این قانون آقای مهندس بیدلیل نیست که ما راهنما را با حسِ خود انتخاب کنیم؛ چون کسی میشود که راه را به ما نشان میدهد و چراغ راه میشود؛ کسی که این راه را رفته و راه بلد است؛ روزی که میخواستم وارد لژیون شوم، آن آرامش و نگاهِ گرم راهنمایم بود که مرا به سمتش کشاند و تا این لحظه بهترین درسها، بهترین آموزشها و بهترین حس و حال را دریافت کردم.
زمانی که در یاس و ناامیدی بودم و مشکل بزرگی داشتم، این راهنمایم بودکه از معجزه کنگره برایم گفت؛ اینکه در دعای پایانی کنگره برایم دعا کردند و من معجزه کنگره را حس کردم و در عین ناباوری مشکلم حل شد؛ کسی که در اوج ناامیدی، امید میدهد، معنی خودشناسی، خداشناسی و عشق به قدرت مطلق را به من آموزش داد.
این حس و حال نابی که تمام راهنمایان دارند را مدیون آقای مهندس و این مکان مقدس هستیم.
«من تو را تا پای جان دوست دارم
من تو را تا بیکرانها دوست دارم»
به خاطر حس و حال اکنونم از راهنمای با عشقم خانم نجمه عزیز سپاسگزارم و دستان پرمهرشان را میبوسم و خدا را شکر میکنم که در این مکان مقدس قدم میگذارم.
لژیون چهاردهم، راهنما همسفر زهرا عزیز
--------------------------------------
به نام قدرت مطلق الله
سلام دوستان مریم هستم همسفر حسن
«ای که مرا خواندهای راه نشانم بده
در شب ظلمانیام، ماه نشانم بده
سرخوشی این جهان، لذت یک آن بُوَد
آنچه تو را خوشتر است، راه به آنم بده»
خداوند را بسیار شاکرم که توفیق مشارکت پیرامون مطالبی در خصوص هفته راهنما را نصیبم فرمود و بار دیگر بهانهای شد که دوباره خاطرات گذشته خود را مرور کنم، روزی که با یاس، ناامیدی و دنیایی از خشم،اندوه ،غم و... وارد کنگره شدم و در نهایت موفق به انتخاب راهنمای عزیزم شدم؛ راهنمایی که ظاهراً قالب انسانی داشت؛ اما در باطن فرشتهای بود از جنس نور، رحمت و مهربانی، فرشتهای که با آموزههای ناب خود، فداکاریهای بیدریغ و عشق بلاعوض زمینهساز هدایت من از مسیر تاریکی به سوی نور گردید و لحظهای در امر آموزش و هدایتم کوتاهی ننمود.
الحق و والانصاف که این امر در کل کنگره۶۰ مصداق بارزی دارد. راهنمایان فرشتگان زمینی هستند که از عمق وجود خود به خدمتِ صادقانه مشغولند و رهجویان را با تمامی نقاط قوت و ضعفشان، هدایت و رهبری میکنند و در این مسیر با جانفشانی، صبر، گذشت، ایثار، فداکاری، عشق و هزاران خصلت مثبت انسانی خالصانه به آنان کمک نموده تا سفری سخت را به سفری سهل مبدل نمایند و در این سفر دوشادوش مسافران و همسفران با تمام توان و قدرت به حرکت خود ادامه دهند.
من نیز به نوبه خودم هفته راهنما را به راهنمای با عشق خودم و همچنین تمامی راهنمایان کنگره۶۰ تبریک عرض مینمایم و صادقانه ابراز میکنم که اگر چنین فرشتگانی حضور نمیداشتند، هرگز به صلح، آرامش و آسایش دست نمییافتیم.
در خاتمه آرزوی توفیق روزافزون در امر خدمتگزاری برای تمامی راهنمایان کنگره۶۰، را از قدرت مطلق خواستارم.
روزتان مبارک، فرشتههای زمینی
لژیون پانزدهم، راهنما همسفر فاطمه عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان زینب هستم همسفر محرم
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که مسیر کنگره برای من و مسافرم نمایان شد.
هفته راهنما را در راس به راهنمای بزرگ کنگره جناب آقای مهندس عزیز، خانم آنی بزرگوار و خانواده محترم ایشان تبریک عرض میکنم و همچنین به تمام راهنمایان محترم بخصوص راهنمای با عشق و مهربانم خانم فاطمه عزیزم تبریک میگویم.
زمانیکه وارد کنگره شدم، با حال خراب و پر از استرس و ناامیدی وارد کنگره شدم. خدا را شکر که توفیق حضور در کنگره نصیب من شد تا کنار انسانهای پر از محبت آموزش بگیرم.
راهنما؛ یعنی نشان دهنده راه
راهنمایان؛ همانند چراغهای هر شعبه هستند؛ زیرا بدون چشمداشت، با عشق و خالصانه خدمت میکنند؛ وظیفه منِ رهجو این است که فرمانبردار و قدردان زحمات این عزیزان باشم.
وقتی در اولین جلسات لژیون شرکت کردم، راهنمای عزیزم از من خواستند که «سیدی وظایف رهجو» را گوش کنم و ذره ذره شروع به نوشتن کنم و من به دلیل مشغله زیاد و حُقه نیروهای منفی، میخواستم دیگر در جلسات شرکت نکنم و از آمدن به کنگره منصرف بشوم؛ ولی چند جلسه که گذشت، خیلی به اموزشها و راهنمای مهربانم علاقمند شدم و ایشان با آموزشهای نابشان من را مجذوب کنگره کردند؛ الان طوری شده که برای حضور در جلسات روزهای دوشنبه و پنج شنبه لحظه شماری میکنم.
من هنوز در مشارکتها شرکت نکردم و اولین دلنوشته من است؛ اما در کنار خانم فاطمه خیلی به آرامش میرسم.
باید قدردان این مکان مقدس باشم و به اندازه توان خود، جشن و هفته راهنما را حمایت کنم تا شاید بتوانم، بخشی از این زحمات را جبران کنم.
ممنونم که دلنوشته من را مطالعه کردید.
لژیون شانزدهم، راهنما همسفر فاطمه عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان فاطمه هستم همسفر حسین
هفته راهنما را به تمام راهنمایان عزیز به خصوص راهنمای خوبم تبریک میگویم.
راهنما؛ مانند کسی است که بیمنت همه را سیراب میکند و جانی تازه به ما میبخشد.
واژه تشکر کردن در برابر از خودگذشتگی و وقتهایی که برای ما میگذارید؛ ذرهای بیش نیست، آرامش و حالِ خوشی را که الان داریم، مدیون تلاشها و از خودگذشتگی های شما هستیم.
دعای خیرمان را بدرقه راهتان میکنیم تا همیشه خوشحال و شاد زندگی کنید و دستانِ پر از مهرتان را میبوسیم.
لژیون هفدهم، راهنما همسفر طاهره عزیز
--------------------------------------
«هو الرحمن»
سلام دوستان مریم هستم همسفر حسین
کنار پنجره به تماشای قطرات باران ایستادهام، نیم نگاهی به زندگی قبل کنگره میاندازم، به روزها و شبهایی که با اضطراب میگذشت! یکی از افکاری که آزارم میداد؛ بالاخره چه میشود؟! آیا مسافرم درمان میشود؟و... تمام افکارم با یادآوری سفر به تهران به آکادمی برای رهاییمان لبخندی به لبم میآورد که بسیار شیرین و لذتبخش است.
من آرامش الانم را مدیون راهنمای عزیزم خانم غلامیان و دوست همراهم خانم طاهره عزیز هستم که بسیار در نبود راهنما، هوای همه دوستان را داشتند؛ یادم هست روزهای پر از اضطرابی که با نگرانی وارد شعبه میشدم و با آغوش گرم ایشان و مطالب شیرینشان آرام میگرفتم.
این هفته بزرگ و زیبا را ابتدا به آقای مهندس عزیزم، خانواده محترم ایشان و تمامی راهنمایان کنگره۶۰ و خانم طاهره عزیزم، صمیمانه تبریک میگویم.
دعای خیرمان، بدرقه راهتان
لژیون سردار
-----------------
سلام دوستان زهرا هستم همسفر مجتبی
من هم این هفته قشنگ و زیبا را در راس به جناب مهندس، خانواده محترم ایشان و به تمامی راهنمایان کنگره۶۰، که بدون هیچ چشمداشتی و خالصانه خدمت میکنند، تبریک میگویم و جا دارد اینجا از راهنمای با عشق خودم خانم زارع تشکر کنم واین هفته قشنگ را به ایشان تبریک میگویم.
راهنمایان فرشتگانی هستند که خداوند سر راه ما قرارشان داد تا بتوانیم از عمق تاریکیها به نور و از آن همه ناامیدی و حس بد، با آموزشهای کنگره و یاری راهنمایان عزیز به آرامش برسیم و راه و روش درست زندگی کردن را به من همسفر آموختند.
راهنما؛ یعنی عشق بلاعوض، تمام وقت خودش را برای رهجو میگذارد، به او آموزش میدهد تا فقط بتواند خودش را بشناسد و از خودشناسی به خداشناسی برسد و بعد از اینکه خودش را شناخت، با آموزشهایی که گرفت، تمام مشکلات و سختیهای زندگی را پشت سر میگذارد و برای هر کدام یک راه حل درست پیدا میکند، وقتی رهجو به آرامش و حال خوش میرسد، راهنما خیالش راحت میشود و شادی غیرقابل وصفی تمام وجودش را میگیرد.
امیدوارم که تمام همسفران عزیز با خدمت کردن و کمک کردن به تمامی افراد برای رسیدن به حال خوش پیشقدم باشند؛ امیدوارم من زهرا با خدمت کردن ذرهای بتوانم زحمات راهنمای عزیزم خانم زارع را جبران کنم و همیشه سپاسگزار و مدیون زحمات ایشان هستم و هر جایگاهی را که امروز تجربه میکنم و به حال خوش میرسم، مدیون زحمات آن بزرگوارِ مهربان و دلسوز هستم.
ویراستاران: همسفر نرگس، رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون دوازدهم) و همسفر معصومه، رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون یک)
تدوین عکس، ارسال: همسفر اعظم، رهجوی راهنما همسفر اعظم
همسفران نمایندگی شفا
- تعداد بازدید از این مطلب :
391