جلسه ششم از دوره نهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی صادق قم با استادی راهنما مسافر مهران و نگهبانی مسافر داوود و دبیری مسافر امیرحسین با دستور جلسه "وادی دوم و تاثیر آن بر روی من" و در ادامه "تولد اولین سال رهایی مسافر محمد" پنچشنبه 6 اردیبهشتماه ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۷ آغاز بکار نمود.
سخنان استاد:
خدا رو شکر میکنم که امروز اینجا هستم در این جایگاه خدمتی، در خدمت شما عزیزان. ابتدا هفته راهنما را تبریک میگویم به آقای مهندس که استاد همه ما هستند و همچنین خدمت دیدهبانان محترم، خدمت راهنمایان نمایندگی صادق، خدنت تکتک افراد خداقوت میگویم. تبریک میگویم به راهنمای سفر اول خودم آقای علیاکبر رضایی و راهنمای جونز آقای محمد کاوریان که حال خوش امروزم را قطع بهیقین از این دو عزیز دارم و همه خدمتگزاران.
دستور جلسه امروز دو بخشدارد؛ بخش اول آن دستور جلسه هفتگی وادی دوم و بخش دوم اولین سال رهایی مسافر عزیز محمد را در کنار هم جشن میگیریم. در مورد دستور جلسه بعضی از نوشتارهای آقای مهندس مخصوصاً آنهایی که اساتید آقای مهندس بهصورت پیام برای ایشان فرستادهاند، آدم اینها را که میخواند یک حس خوبی به او القاء میشود، اصلاً این پیامها اینطوری طراحیشده است که حال من را خوب کند، من خودم زمانی که این پیامها را بیشتر میخواستم بفهم یا برایم باز شود روی تکتک این پیامها و تکتک این لغات فکر میکردم.
در همین پیام وادی دوم، ابتدای پیام آمده که ما به جنگ نرم خود ادامه میدهیم؛ اینجا صحبت از جنگ شده، اگر جنگ هست قطعاً دشمنی هم هست، دشمن کجاست؟ من با چه ابزاری میتوانم در مقابل این دشمن دفاع کنم که پیروز شوم؟ اگر صحبت از جنگ نرم شده پس جنگ سخت چیست؟ اینکه ما روی تکتک جملات فکر کنیم خب به ما خیلی کمک میکند.
در ادامه این پیام بسیار زیبا اشارهشده؛ ما به دلایلی که شاید خود ندانیم جهت را گمکردهایم، نشانه گم کردن جهت این است که ما آرامش نداریم، آرامش را از کف ما ربودهاند، چه کسی ربوده؟ نیروهای منفی، نیروهای منفی به نظر من بزرگترین آنها مواد مخدر است. از کف ما ربودهاند، همینکه حال خوش نداریم، نمیتوانیم برای مشکلات زندگیمان تصمیم بگیریم یعنی ما جهت را گمکردهایم. نشانه پیدا کردن جهت چیست؟ که من حالم خوش باشد، یک تعادل نسبی در زندگیام داشته باشم و برای پیدا کردن این تعادل نسبی ما چهکار کردهایم؟ رفتهایم سراغ مواد مخدر، مشروبات الکلی، برای اینکه یک ساعت یا دو ساعت و یا نصف روز حالمان خوب باشد، ولی در کنگره 60 ما دنبال پیدا کردن راهی هستیم که این حال خوش ما یککمی زمانش طولانی شود.
در ادامه این پیام آمده؛برای یافتن خود راه بسیار مهمی داریم، باید فکر کنیم و در ادامه آن کوشش و تلاش کنیم، حالا به هر دلیلی الان ما اینجا هستیم، روی این صندلی هستیم و خداوند این فرصت را داده که سفر کنیم، چهکار باید بکنیم؟ دو کار باید انجام دهیم اول باید تفکر کنیم که در وادی اول کاملاً آقای مهندس توضیح دادهاند، یعنی جرقه تفکر باید در درون هر شخص زده شود، البته نیروی القاء کمک میکند ولی تفکر را باید خود شخص انجام دهد، حالا اگر تفکر کرد باید در ادامه تلاش و کوشش بکند، در قرآن کریم هم آمده: (و ان لیس للانسان الا ما سعی – سوره النجم آیه 39) (برای انسان هیچچیز نیست مگر اینکه خودش تلاش کند)، نهایت این تلاش ما این است ما به حال خوش برسیم نه اینکه در وسط راه توی مشکلات رها کنیم و برویم، نه این فایدهای ندارد، دوباره در ادامه این وادی آمده است؛ که در ادامه کوشش ما به نتایجی برسیم که در آن خلل حاصل نشود، مگر خللی حاصلشده؟ همینکه خواب شب نداریم، شب تا صبح بیداریم، روز میخوابیم خلل واردشده، یعنی مواد مخدر تأثیر گذاشته، تازه اینها خیلی ابتدایی است.
آن هدفهای را که برای خودمان انتخاب میکنیم نمیتوانیم به هدفمان برسیم، یعنی خللی ایجادشده، همینکه اضطراب داریم، دائم ناامید هستیم، حس خودکشی به ما دست میدهد، با یک تلنگر به هم میریزیم، با یک حرف به هم میریزیم، یعنی خلل واردشده، حالا باید چیکار کنیم؟ چه در سفر اول چه در سفر دوم، باید کاری کنیم که این خللها را برطرف کنیم، چهکار میتوانیم بکنیم؟ چطوری تلاش کنم؟ همینکه اول وقت در جلسه حضورداشته باشم، همینکه دارو خودم را سر ساعت بخورم، همینکه در کارگاه آموزشی مشارکت کنم، همینکه CDها را واو به واو بنویسیم، همینکه احترام پیشکسوتان را در نمایندگی داشته باشم، همینکه جمعه در پارک حضورداشته باشم، این باعث میشود که من آن تواناییهای را که ازدستدادهام آرامآرام به دست بیاورم و اینهم کاملاً همراه با درد است، من همیشه به اعضای لژیون میگویم؛ اگر راحت بود الآن در نمایندگی صندلی خالی نبود، خیلی سخت است، اگر هدف داشته باشیم قطعاً برای آن میجنگیم و آن دشمن را میبینیم، در مسئله مواد مخدر واقعاً دشمن خیلی بزرگ است، اگر سلاح دانایی را پیدا نکنیم به نظر من قطعاً شکست میخوریم،قطع بهیقین شکست میخوریم.
بخش دوم جلسه: اولین سال رهایی مسافر محمد عزیز را جشن میگیریم، خب تبریک میگویم این رهایی را به آقای مهندس و به همه عزیزان و راهنمای خودم، محمد هم مثل همه دوستان باحال خیلی خراب وارد کنگره شد، واقعاً جهت را گمکرده بود. من میگویم این تولدها و پیامی که میآید دقیقاً مصداق حالوروز همان رهجو است، محمد همجهت را گمکرده بود ولی لطف خداوند شامل حالش شد، در همان روزهای اول حسش با نمایندگی گرفت، با بچههای لژیون گرفت، باراهنمایش گرفت و واقعاً من از او 50% راضی هستم چون همه کارهایش را بهموقع در سفر اول انجام داد و محمد در دورهای وارد لژیون من شد که 80% لژیون شکستخورده بودند، یعنی کسانی که دو بار یا سه بار سفرکرده بودند، من هم کل وقتم را میگذاشتم برای آنها، محمد میگفت آقا همش در لژیون شما از ناامیدی صحبت میکنید و از این حرفها، خلاصه من خصوصی به آن القائات میدادم و واقعاً رها نکرد، خیلی خوب تلاش کرد، بهموقع CDها را نوشت، در لژیون حضور داشت.
آقای مهندس فرمودند یک سفر اولی میتواند مسافرت برود و محمد خیلی زودتر از اینها پیام را گرفت و در سفر اول یک سفر کربلا هم رفت، با توجه به اینکه من گفتم نرو ولی رفت، ولی چون خواستهاش قوی بود کارهایش را درست انجام داد دوباره وصل شد، یک مرخصی یک هفته، ده روز هم رفت، ولی بههرحال کارهایش را بهموقع انجام داد، عضو لژیون سردار شد، دبیری را گذراند، نگهبانی را گذراند، با عکس گرفتن کاملاً مخالف بود حالا به خاطر شرایط کارش ولی الآن میآید در این جایگاه نگهبانی مینشیند و خوشآمد میگویم به همسفر محترمش که اولین جلسه هست امروز آمده قطعاً محمد خیلی خراب کرده.
استاد جنگهای نامنظم بوده، همسفرها به این راحتی ایمان نمیآورند، زیرا ما خیلی خراب کردهایم، البته آنها مقصر نیستند و درنهایت آرزو میکنم که همسفرهای محمد بیایند از این سفرهای که پهنشده استفاده کنند و همچنین تبریک میگویم به علی عزیز پسر محمد و امیرعباس که در والیبال به ما خیلی کمک کرده (در پارک) و دخترخانم عزیزش هدیه زهرا، بهترینها را برایشان آرزو میکنم و امیدوارم که خوش بدرخشند، پیام محمد هم خیلی زیبا آمده؛ محمد عزیز شادی حقیقی در این نیست که تنها چون ستارگان بدرخشید، بلکه در این است که به دیگران نیز یاری نمایید و آن 50% رضایت بابت همین است و اگر شال راهنمایی را گرفت بنده رضایتم کامل شده و قبل از این رضایت همسفرهایش برایم خیلی مهم است، یعنی راهنما زمانی از مسافر راضی میشود که همسفرهایش از مسافر راضی باشد.
آرزوی مسافر محمد:
آرزو میکنم آنهایی که خواستار شال راهنمایی هستند امسال در آزمون قبول شوند
سخنان مسافر محمد:
در ابتدا تشکر میکنم از آقای مهندس و خانواده محترمشان، همچنین از ایجنت محترم و مرزبانان عزیز تشکر میکنم و از راهنمای خودم تشکر میکنم که مثل یک استاد کامل درس زندگی آموختم و هفته راهنما را به جامعه کنگره 60 تبریک عرض میکنم و خدا را شکر میکنم که توانستم این جایگاه را تجربه کنم و تبریک عرض میکنم خدمت همسفرم بابت وصل شدنش به کنگره و این باور را که میتوانم درمان شوم را در او کشته بودم، چون بیست سال ترک کردم و نشد. بعد از ازدواجم با مواد مخدر آشنا شدم، سالهای تلخی گذشت، چندین سال پیش وارد NJO دیگری شدم، چون مواد دیگر جوابگوی من نبود، خوشحال بودم که ترک کرده بودم، 17 الی 18 ماه آنجا بودم و بعد از مدتی شرایط خوبی را ازآنجا تجربه نکردم و برگشت خوردم چون چیز دیگری بجای مواد جایگزین کرده بودم، (جلسه شب زدگان) دمصبح میرفتم خانه و تخریبهای بسیار بالای داشت و باعث شد آنجا با قرص آشنا شوم، آشفتگی روحی روانی بسیار افزایش یافت، تا اینکه سال 1400 وارد کنگره شدم و با تمام ناامیدی که داشتم همسرم میگفت هر کاری میکنی بکن فقط سمزدایی نکن، چون دیگر باور نداشت راهی برای درمان بنده وجود داشته باشد. بنده از روز اول نظم را اینجا یاد گرفتم و آقا مهران میفرماید همیشه باهدف زندگی کنید و هدف داشته باشید، هدف بنده برای آینده چیست؟ آقای مهندس میفرمایند؛ موفقیت به هوش و IQ نیست به میزان تلاش و صبر و استقامت است که ما انجام میدهیم، اگر بخواهیم نتیجه بگیریم باید به فرمانهای راهنما گوش بدهیم، آقا مهران میفرماید؛ زانوهایتان باید سائیده شود و درنهایت از آقای مهندس تشکر میکنم با تمثیلهای که بکار میبرد و قابلفهم و درک برای همگان است باید قدر دانست و سپاسگزار بود.
اعلام سفر سافر محمد:
آخرین آنتی ایکس تریاک شیره
روش درمان DST با شربت اوتی
مدت سفر اول 10 ماه
ورزش در کنگره تنیس
رهایی یک سال و چهار ماه
با راهنمایی راهنمای محترم مسافر مهران
حضور خدمت گزاران برای شستشوی صندلی
تایپ مسافر یوسف لژیون دوم
تنظیم و ارسال خبر مرزبان خبری مسافر امیر
- تعداد بازدید از این مطلب :
329