سیزدهمین جلسه از دوره یازدهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰، نمایندگی دکتر علیرضا (مبارکه)، به استادی دیده بان محترم آقای صدیقی، نگهبانی مسافر حمید و دبیری مسافر جواد با دستور جلسه اول «وادی دوم و تأثیر آن روی من » و دستور جلسه دوم « جشن پنجمین سال رهایی راهنمای محترم مسافر مجتبی » در روز پنجشنبه ۶ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
به نام نامی عشق؛ سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر، سپاسگزار خداوند هستم که امروز مجدداً این فرصت را در اختیار من قرار داد تا در خدمت شما عزیزان باشم. ابتدا چند نکتهای است که لازم میدانم متذکر شوم؛
موضوع اول: دبیر در مورد مدت زمان صحبت استاد از زبان آقای مهندس توضیحاتی را داد و این خیلی خوب است که ما بتوانیم در جایگاه استادی در مدت زمان پنج دقیقه حق مطلب را ادا کنیم؛ اگر قانونی در کنگره وضع میشود همه به خاطر آموزش گرفتن خود ما است، این را رعایت میکنیم و حتماً استادانی که بالا میآیند، مطلبی را که جمعآوری میکنند را در پنج دقیقه ادا کنند و جلسه را به مشارکت بگذارند. کسانی هم که مشارکت میدهند چه در قسمت خانمها و چه در قسمت آقایان سعی کنند که مشارکت کوتاه باشد، حتیالامکان راهنما مشارکت نکند، اینکه راهنما ده دقیقه یا یک ربع در مورد دستور جلسه صحبت کند جلوه زیبایی ندارد چراکه راهنما با توجه به آموزشهایی که دریافت نموده و مسیری که طی کرده، صحبت کردن را یاد گرفته است و به راحتی میتواند تا یک ربع در مورد دستور جلسهای که آموزش میدهد صحبت کند در حالی که غرض از مشارکت در جلسه این است که ما سفر اولی را حرکت بدهیم. من به عنوان یک دیدهبان در مورد دستور جلسه از الآن که استارت صحبت کردن را بزنم تا چندین ساعت مطلب در ذهن خود دارم که به شما ارائه کنم؛ ولی من باید کاری کنم که شماها بتوانید حرکت کنید و سخنوری را یاد بگیرید. زمانی که گفته میشود میکروفن را حسی به افراد بدهید، فوراً میکروفن را به راهنما یا هم لژیونیهای خود ندهید و این مسئله را لژیونی نکنید، این کار قشنگی نیست؛ باید بچرخید و حال خرابترین افراد را پیدا کنید و به آنها مشارکت بدهید، چرا؟ چون خود این مطلب درس است و باید اجرا شود؛ لذا من از راهنماها و سفر دومیها خواهش میکنم تا جایی که امکان دارد مشارکت ندهند و یا اگر موضوع مهمی است که قصد مشارکت دارند خیلی کوتاه این کار را انجام دهند که مشارکت به سفر اولیها برسد.
موضوع دوم: ضعف شعبه علیرضا(مبارکه) را خدمتتان عرض میکنم و انتظار میرود که این ضعف را پوشش بدهید. حضور و فعالیت شما در پارک بسیار ضعیف است یعنی زمانی که من نسبت به جمعیت شعب استان اصفهان بررسی میکنم و با توجه به اینکه یکسری شعب واین شعبه تقریباً با همدیگر استارت خوردهاند؛ ولی حضور اعضای دیگر شعب همتراز شعبه علیرضا در پارک، بسیار پر رنگتر است و این بدین معنی است که شماها مطلب را به درستی متوجه نشدهاید و یا راهنماها و مسئولین در شعبه بسیار ضعیف عمل میکنند. این را بدانید که پیام کنگره60 از طریق ورزش و حضور فعال شما در پارکها به خانوادهها منتقل میشود و حال خوش شما به حضورتان در پارک و داشتن رشته ورزشی که در آن فعالیت دارید گره خورده است. این مصداق صحبت استاد امین است که اگر در پارک حضور نداشته باشید مثل زمانی است که یک مثلثی را میخواهید اجرا کنید؛ ولی یک ضلع آن را انجام نمیدهید، چه اتفاقی میافتد؟ مثلث شما به خط تبدیل میشود. راهنماها باید حضور فعال در پارک داشته باشند و به رهجو آموزش بدهند که باید برای حفظ سلامتی خود ورزش کند، ادب و آموزش ما کامل نمیشود و نقطه تحمل ما بالا نمیرود مگر اینکه در ورزش کنگره حضور فعال داشته باشیم.
موضوع سوم: حضور سفر دومیها در آزمونهای داخلی با توجه به عکسهایی که در سایت شعبه گذاشته میشود و رصد میکنم بسیار بسیار ضعیف است و مقصر خود سفر دومیها هستند چراکه متوجه نشدهاند که کنگره چه جور مکانی است. ما به کنگره نیامدهایم که درمان شویم و برویم، کمی فکر کنید که اگر آقای مهندس با کشف متد DST فقط خود را درمان کرده بود کدامیک از ما الآن زنده و یا زندگی نرمالی داشتیم؟ ایشان خود و خانواده خود را وقف کرد که من، شما و خانوادههای درگیر اعتیاد را نجات بدهد و این کم لطفی است که من به عنوان یک شخص درمان شده و نجات یافته در کنگره60 و با توجه به دارا بودن پتانسیلهای لازم در جایگاههای خدمتی کنگره، پس از رهایی تنها به مسائل شخصی خودم بپردازم. اگر به کنگره نیامده بودیم الآن زندگی نداشتیم و این کنگره بود که به همه ما زندگی بخشید. اصلاً فکر نکنید که کنگره به ما نیاز دارد؛ بلکه این ما هستیم که به کنگره، ماندن در کنگره و گرفتن آموزش بیشتر نیاز داریم. افراد زیادی هستند که برای دریافت جایگاههای خدمتی سر و دست میشکنند و من این مطالب را میگویم که از این سر و دست شکستنها عقب نمانید.
و اما دستور جلسه اول وادی دوم و تأثیر آن روی من که خیلی کوتاه در مورد آن صحبت میکنم: بیشترین زوم وادی دوم روی ناامیدی است و اگر انسانی ناامید است مطمئن باشید شکستهای پی در پی ، بر اثر حرکت بدون تفکر برای او پیش آمده است که حس ناامیدی سرتاسر وجود او را گرفته است. وادی دوم به انسان میگوید که شما چه کاری باید انجام دهید و علت تمام شکستهایتان چیست. این وادی میگوید که نه تنها تو به عنوان انسان؛ بلکه هیچ موجودی بیهوده آفریده نشده است و باید بفهمید که شما یک مخلوق مهم در جهان هستی میباشید. در هر جایی که قرار دارید تمام آن به خاطر عدم آموزش و آگاهی است، پس بلند شوید، با تفکر حرکت کنید، مسیر را پیدا کنید و مطمئن باشید که اگر یک قدم به سمت مسیر بردارید از حس ناامیدی خارج میشوید و میتوانید مثل بقیه انسانها سالم باشید. مصرف کننده مواد مخدر مصداق این دستور جلسه است. مصرف کنندهای که برای ترک مواد چندین بار اقدام کرده؛ ولی با شکست مواجه شده است حس ناامیدی را تجربه میکند. در کنگره روش و مسیر درست را که انتخاب کردیم متوجه شدیم که ما راه را بلد نبودیم، البته این موضوع در تمام مسائل زندگی صادق است.
اما دستور جلسه دوم تولد پنجمین سال رهایی مسافر مجتبی است. وی و خانواده محترماش خدمتگزاران خیلی خوبی هستند. او خیلی خوب حرکت کرد. استاد در سیدی اشراق میفرمایند: آخر کمال گذشت و بردباری است. در مورد بردباری میفرمایند: انسانی که خلق نیکو داشته باشد و انسانی که مردمدار باشد، انسانی است که در سیستم خلقت انسان درجه یک است.
تمام آموزشها را به سمتی سوق دهید که بتوانید همیشه مردم دار باشید. افراد در درجه بالا و پایین که حرکت میکنند معایبی دارند؛ ولی در آموزشهای کنگره به ما یاد دادهاند که همیشه خوبیهای آدمها را ببینیم. آقای مهندس به ما گفتهاند که اگر من در شورا بخواهم بدی شما را ببینم هیچ کدام از شما نمیتوانید اینجا بنشینید. تمام افراد، بدی دارند ولی ما در حال آموزش گرفتن از استادی هستیم، که فقط خوبی انسانها را میبیند و این یعنی مردم داری، خلق خوب، با مردم درست رفتار کردن، یعنی از بالا به مردم نگاه نکردن. همیشه این را مد نظر داشته باشید که در حال آموزش گرفتن هستید و باید در این مسیر تلاش کنید که؛ اگر یک جایی از دست شخصی کلافه شدیم فوراً نور این آموزش در ذهنمان روشن شود. نگاهتان به خوبی افراد باشد، اگر همیشه این کار را بکنید در زندگی موفق هستید و با بقیه انسانها راحتتر میتوانید زندگی کنید. در خانواده نیز اگر فقط به خوبیهای هم نگاه کنیم به راحتی میتوانیم با هم زندگی کنیم. این از بالاترین آموزشهایی است که در کنگره میتوانیم فرا بگیریم؛ اگر در وجود خودمان حسد و کینه نباشد هر اتفاقی که بیفتد طرف را خورد نمیکنیم. کنگره به من آموزش داده که خیلی چیزها را با حرکت و اعمال خودمان نشان دهیم. ما در جای خوبی آموزش میبینیم، قدر این را بدانیم هر چقدر شکر ما بیشتر شود بر این نعمت اضافه و برد ما بیشتر میشود. جوری که هیچ انسانی در کره خاکی چنین بردی نمیتواند داشته باشد.
اعلام سفر راهنمای محترم مسافر مجتبی:
سلام دوستان مجتبی هستم یک مسافر، آخرین آنتیایکس مصرفی تریاک، شیره،شیشه، متادون، نگاری تخریب بیش از بیست و سه سال، یازده ماه و هجده روز سفر کردم به راهنمایی دیدهبان محترم آقای مهدی صدیقی به روش DST همراه با داروی OT، رهایی پنج سال و سه ماه و سه روز در ادامه وارد سفر ویلیام شدم به استادی راهنمای عزیزم آقای امید معتمدی، رهایی پنج سال و دو ماه، رشته ورزشی پیاده روی.
آرزوی راهنمای محترم مسافر مجتبی:
آرزوی من این است که خواسته همسفرم برآورده شود.
آرزوی راهنمای محترم همسفر خانم فاطمه:
آرزوی من این است که پیام کنگره به گوش همه مصرف کنندگان برسد.
آرزوی راهنمای محترم همسفر خانم سمانه:
آرزو میکنم که پدر بزرگم هر چه زودتر سلامتی خود را بدست بیاورند.
آرزوی همسفر خانم اعظم :
من نیزآرزو میکنم که تمامی تازهواردینی که به کنگره آمدهاند و رفتهاند، اذن ورودشان به کنگره صادر شود و به درمان برسند.
صحبتهای راهنمای محترم مسافر مجتبی:
سلام دوستان مجتبی هستم یک مسافر، از آقا مهدی سپاسگزاری میکنم که اجازه دادند در کنار ایشان آموزش بگیرم. از راهنمای سفر اولم آقای شوشتری سپاسگزاری میکنم، خیلی دوست داشتم امروز در شعبه حضور پیدا کنند ولی خدا را شکر امروز استاد جلسه بودند و رهایی یکی از مسافرینشان بود، همچنین از خانم زهره خیلی سپاسگزارم که اگر ایشان نبودند ممکن بود سرنوشت زندگی من تغییر کند.
صحبتهای راهنمای محترم همسفر خانم سمیرا:
سلام دوستان سمیرا هستم راهنمای لژیون یکم، خدارو شکر که توفیق داشتم که در این جمع حضور پیدا کنم. به آقا مهدی دیدبان محترم و آقا مجتبی که در کنگره یک سند بی نقص هستند، همچنین به خانم فاطمه عزیز و دخترهای گل ایشان تبریک میگویم. انسان به واسطهی چیزهایی که میبیند به روشناییها و عظمت خداوند پی میبرد.
من آقا مجتبی را میشناختم و روزی که ایشان برای درمان به کنگره آمد تعجب کردم. با توجه به شناختی که از شخصیت و انسانیت پدر ایشان داشتم آمدن آقا مجتبی در این تاریکیها غیر ممکن بود و این برای من سوأل بود که چرا آقا مجتبی در این مسیر قرار گرفت؟ اما اکنون به پاسخ رسیدهام؛ ایشان سند بدون نقص در کنگره هستند. هیچ یک از کارهای خدا بدون حکمت نیست. جوانهها از خاک بیرون میآیند، درختان پوسیده و موریانه خورده اشجاری هستند که باز میشوند و جای آنها درختانی پر خواهد شد که سر در آسمان میگذارند، شاکر از انجام عملی هستند که برای آنها رقص در آسمان بوده است.
آقای امین در سیدی شناور میفرمایند: باید شناور باشید. ما چه سعادتی داریم که هر پنجشنبه شاهد احیای انسانهایی هستیم که هیچکس قبولشان نداشت. شخصی که میگوید قبلاً اذیت میکرده است امروز تشکر میکند. چه چیزی باعث این تغییر شده است؟ چه چیزی باعث شده که تفکرشان درست شده باشد؟ همه از شوخیهای آقا مجتبی گفتیم ولی او دل بزرگی دارد و خیلی میبخشد چراکه از یاد نبرده که از چه مرحلهای به چه مرحلهای رسیده است. در سیدی اشراق آقای مهندس میفرمایند: اگر بخواهی نور شوی باید در صراط مستقیم و ارزشها باشید. من شک ندارم این خانواده جزء لژیون نشانی در بینشانی میشوند. آقای مهندس میفرمایند: غم و اندوهها سرچشمه بدیها نیستند، قرار بوده است که من در این مسیر قرار بگیرم. انشاالله که بتوانیم قدردان، ماندگار در صراط مستقیم باشیم.
صحبتهای راهنمای محترم همسفر خانم فاطمه:
به نام نامی عشق: سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر، خداوند را شکر میکنم که امروز به من اجازه داد که در میان شما دوستان با محبت باشم و این تولد زیبا را جشن بگیریم. تشکر میکنم از آقای مهندس و خانواده بزرگوارشان و سپاسگزارم از دیدهبان محترم آقای مهدی صدیقی و راهنمای بزرگوارم خانم زهره و خانم سمیرای عزیز، از مرزبان و ایجنت محترم سپاسگزارم همینطور در بخش مسافرین. اگر امروز بخواهم از گذشتهام بگویم وقتی با خودم تفکر میکنم میبینم که اگر سختیها را گذراندهام و امروز به این حال خوب رسیدهام خیلی با ارزش بوده است چرا که اگر تاریکیها را تجربه نمیکردم، روشناییها را نیز پیدا نمیکردم.
آقای مهندس میفرمایند: ما زمانی قدر سلامتی خودمان را میدانیم که بیمار شویم. زمانی قدر نور را میدانیم که در تاریکیها رفته باشیم. من برای عزیزانی که تازه وارد و غرق ناامیدی هستند زندگی خودم را باز میکنم. من حتی قدرت صحبت کردن پشت میکروفن را نداشتم. تشکر میکنم از خانم زهره عزیز که الگوی بدون نقصی در کنار من بودند. همیشه من را تشویق میکردند. مسافرم میگوید که اذیت کرده است؛ اما صفات خوب نیز داشته است. در زندگی همیشه همراه من و فرزندانم بود از ایشان و دختران عزیزم تشکر میکنم که در این سفر همراه ما بودند.
صحبتهای راهنمای محترم همسفر خانم سمانه:
سلام دوستان سمانه هستم یک همسفر، از آقای مهندس تشکر میکنم که باعث شدند من یک خانواده واقعی داشته باشم. همه ما که دور هم جمع شدهایم یک درد مشترک داریم و تاریکیهای زیادی را تجربه کردهایم. شبها و روزهای زیادی را داشتهایم که هیچ موقع نمیتوانیم فراموش کنیم. یک شب پدر من در بستر بیماری بود و حال خوبی نداشت، شرایط مالی خیلی بدی داشتیم تنها امید ما نزدیکترین و عزیزترین شخص در زندگیمان بود، وقتی از او کمک خواستیم دست رد به سینه ما زد و آن شب من صدای شکسته شدن قلبم را احساس کردم. زمانی نگذشت که إذن ورود به کنگره برای ما صادر شد. تمام چیزهایی که از دست داده بودیم را کمکم به دست آوردیم، از خداوند سپاسگزارم که مسیر کنگره را سر راه خانواده ما قرار داد. برای کسانی که تازه وارد کنگره شدهاند و ناامید هستند یک پیام دارم و این است که بدانند اگر رنج و سختی میکشند وقتی در مسیر کنگره قرار گرفتند کمکم همه مشکلات آنها حل میشود و به جایی میرسند که خداوند را شکر میکنند که به واسطه مصرف مواد مخدر وارد کنگره شدهاند و در این مسیر الهی قرار گرفتهاند.
صحبتهای همسفر خانم اعظم:
سلام دوستان اعظم هستم یک همسفر، خداوند را شکر میکنم که ما را در مسیر کنگره قرار داد، از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم. اگر ما اینجا هستیم و حال خوبی داریم مدیون خانواده آقای مهندس هستیم. از راهنمای پدرم، راهنمای خودم خانم زهره و از راهنمای مادرم تشکر میکنم که به ما کمک کردند طعم آرامش را بچشیم . از پدرم تشکر میکنم که سفر خیلی خوبی داشتند.
تایپ: مسافر مهرداد و مسافر مهدی
ویرایش: مسافر جواد
عکس: مسافر ابراهیم
تنظیم و ارسال: مسافر مهدی
- تعداد بازدید از این مطلب :
1200