نهمین جلسه از دورهی سیزدهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی بنیان به استادی راهنمای محترم مسافر مهدی رضازاده، نگهبانی مسافر احمد و دبیری مسافر حمیدرضا، با دستور جلسه «وادی دوم و تأثیر آن روی من» پنجشنبه ششم اردیبهشت 1403 رأس ساعت 17 آغاز شد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر؛ خداوند را شاکر و سپاسگزارم و از ایجنت محترم، لژیون مرزبانی و نگهبان محترم تشکر میکنم که این فرصت را در اختیار بنده قرار دادند. هفته راهنما را پیشاپیش به همه عزیزان، مخصوصاً راهنمایان شعبه بنیان تبریک عرض میکنم.
دستور جلسه امروز در مورد وادی دوم و تأثیر آن روی من است. این دستور جلسه، مسئلهای است که حداقل شخص مصرفکننده خیلی با آن درگیر است. در همه جوامع فرد ناامید وجود دارد و ناامیدی طیفهای مختلفی دارد؛ مثلاً فردی ممکن است با پدرش درگیر شود و ناامید شود، شخص دیگری از محل کارش اخراج میشود و ناامید میشود و مشکلات گوناگون دیگری که باعث ناامیدی یک فرد در جامعه میشود؛ ولی طیفهای آن متفاوت است و کموزیاد می شود. اما در مورد یک مصرفکننده این ناامیدی بسیار متفاوت است.
اکنون میخواهم در مورد قسمت بعدی دستور جلسه که میگوید تأثیر آن روی من چیست؟ صحبت کنم؛ یک مصرفکننده در اثر شکستهای پیدرپی در ترک با روشهای مختلف دچار ناامیدی شده است. برای مثال شخص با یک قرص شروع و بعد از آن که مدتی قرص جدید مصرف کرد به آن اعتیاد پیدا می کند و درصدد ترک قرص بر می آید؛ اما در این امر هم موفق نشده و در نتیجه مصرف قرص نیز به مشکلات او اضافه می شود. پس این فرد هر کاری توانسته برای ترک مواد انجام داده است؛ ولی نتیجهای حاصل نشده است این موضوع ناامیدی شدیدی در فرد به وجود می آورد. من قبلاً فکر میکردم این وادی، وادی ناامیدی است؛ ولی اکنون دریافتهام برای شخص مصرفکننده وادی امیدواری است. شخص بارها اقدام به ترک در کمپ و درد و خماری بسیاری را تحمل می کند؛ ولی مجددا به دلیل عدم درمان جسم، سرخانه اول بر می گردد. با متادون ، قرص نالتروکسان یا تعویض خون و سایر روشهای اقدام به ترک کرده؛ ولی موفق نشده است. تمام این مسائل باعث میشود که فرد مصرفکننده دچار یک ناامیدی بسیار شدیدی بشود و با خود بگوید که اعتیاد درمان ندارد و در مقابل هر شخصی که اسمی از ترک یا درمان بیاورد جبهه بگیرد.
در مورد خودم بگویم که یک دوستی به من گفت جایی هست که در آنجا شربت تریاک ناب میدهند و جنسش خیلی خوب است و من آمدم که اینجا فقط شربت بگیرم و مصرف کنم و پس از آن دیگر نیایم؛ ولی نمیدانم آموزشهای کنگره 60 با من چه کرد که دلبسته و ماندگار شدم.
بزرگترین ابزار نیروی منفی همین ناامیدی است، وقتی میخواهید شخصی را در تباهی و سیاهی نگه دارید لازم نیست کار عجیبی انجام دهید، فقط کافی است شخص را در ناامیدی نگه دارید. حرفهایی از قبیل « لبی که خورد به وافور شسته میشود با کافور» و ازین جنس حرفهایی که به ما میزدند دقیقاً مصداق همین حس ناامیدی است. ولی در کنگره 60 آقای مهندس دژاکام به ما گفتند هرچیزی تا الان بر تو گذشته است را کنار بگذار زیرا راهی پیدا شده است که همان روش DST و شربت OT است که اعتیاد به هر نوع مواد مخدر را درمان میکند.
در سی دی ناامیدی میگویند اگر به یک شخصی که در کویر گرفتار شده باشد و از تشنگی در حال مرگ باشد؛ ولی به او بگویید دو روز دیگر آب به تو خواهد رسید، این شخص آن دو روز را تحمل خواهد کرد و این چیزی نیست جز آن نیروی درون که به شخص کمک میکند. در آن فرد تشنگی که برطرف نشده است؛ ولی امیدی در وی ایجاد شده است که اگر من این دو روز را تحمل کنم، آب به من خواهد رسید؛ پس آن دو روز را به هر نحوی که ممکن باشد تحمل میکند؛ ولی اگر به این فرد بگویید که آبی وجود ندارد و همه ما خواهیم مرد ممکن است حتی دو ساعت هم دوام نیاورد و تمام کند.
کنگره نیز همین است؛ بعضی افراد ممکن است با خود بگویند نمیشود یا اینجا هم اگر شکست خوردم چهکار کنم؟ من به شما با قطعیت میگویم اگر قوانین و حرمتهای کنگره 60 را رعایت کنیم و به آنچه راهنما میگوید عمل کنیم، درمان اعتیاد به قول خود مهندس دژاکام مانند بلند کردن یک مگس از روی شانه آسان است به شرط آن که در مسیر درست قدم برداریم.
از این که به صحبتهای من گوش کردید از شما ممنون و سپاسگزارم.
همچنین در پایان همین جلسه سه تن از مسافرین گرامی که به تازگی موفق به دریافت نشان رهایی از دستان جناب مهندس شده بودند توسط ایجنت محترم معرفی شدند:
مرزبان خبری: مسافر علیرضا
تصویربردار: مسافر سعید
نگارش و ویرایش: مسافر سجاد
ارسال خبر: مسافر صادق
- تعداد بازدید از این مطلب :
138