با سلام و عرض ادب خدمت خدمتگزاران سایت شعبه و خدا قوت به تمام عزیزانی که دل نوشته مرا میخوانند، روزها فکر من این است و همه شبها سخنم، که چرا غافل از احوال دل خویشتنم. بنده تا قبل از ورود به کنگره خیلی غصه میخوردم که اشکال کار کجاست و معنی درست زندگی در این دنیا و ادامه آن چیست و اعتیاد و زندگی که بوجود آورده بودم باعث شده بود هر نیمه شب مادرم با صدای نالههایم بیدار شود که به خدا التماس میکردم ولی غافل بودم که خدا منتظر حرکت من بود تا کمکم کند و بعداز کلی درد کشیدن خداوند فرمان صادر کرد که اجازه حضور در کنگره ۶۰ را داشته باشم، ولی باز یک سفر ناموفق کردم ولی در طول سفر متوجه شدم که معنی زندگی چیست و برای چه زندگی میکنیم و از کجا آمدیم و بهر چه آمدیم و به کجا میرویم و اکنون که نهمین روز از سفرم را شروع کردم نیک میدانم انسانها جهت آموزش دیدن و خدمت کردن پا به هستی گذاشتهاند و متوجه شدم هرکس بنای خویش را بر اساس میزان خواست و علاقهاش میسازد و علت شکست من در سفرم میزان خواست من بود که به حد کافی نرسیده بود ولی از خدا از قبل عید در ماه مبارک رمضان فقط میخواستم که لطف کند و اجازه یک شروع دوباره و سفر مجدد را داشته باشم و خدا را شکر میکنم که اجازه داد و کمیته انضباطی شعبه و ایجنت محترم اجازه دادند که سفرم را شروع کنم و این بار با قدرت شروع کردم و هم سهشنبه ها استخر میروم و جمعهها صدرصد است و هم ۵ روز است که درمان سیگارم را با آدامس شروع کردم در لژیون ویلیام وایت و هم تحت الامر راهنما هستم و تصمیم جدی برای درمان گرفتم که ۱۰ ماه فقط بگویم چشم و عمل کنم چون راهنماهای کنگره از بزرگترین دانشمندان و متخصصین اعتیاد خبرهتر هستند و جناب مهندس، راهنماهای کنگره را در حد دانشمندان اعتیاد میداند. من میتوانم با فرمانبرداری کامل از راهنما از تاریکی و ظلمت خارج شوم و بعد من هم جزئئ از سیستم مقدس کنگره باشم که خدمتگزار شوم و از صمیم قلب خدمت کنم چون خدمت کردن دوای درد من است و من به خدمت کردن نیاز دارم وگرنه کنگره به خدمت من نیاز ندارد من نیاز دارم، تشکر میکنم بابت خواندن دل نوشتهام.
نویسنده: مسافر آرش از لژیون یکم
خدمتگزار سایت: مسافر سعید
- تعداد بازدید از این مطلب :
182