ما حیات را در حال حرکت مشاهده میکنیم؛ زیرا تولد ادامه رشد است و تبدیلات از کُل به جز و برعکس میباشد، پس رکودی وجود ندارد و گذشته و آینده همه در حال تغییر و تبدیل هستند که ما تنها در ادامه مسیر آموزش دریافت میکنیم. آنچه که تبدیل میشود از کل به جز است؛ بهعنوان مثال: از یک هسته سیب، درخت سیب دیگری به وجود میآید یا از لقاح اسپرم و تخمک، انسان متولد میشود؛ بنابراین هیچ چیز در رکود نیست و انسان نباید نگران باشد؛ زیرا تمام هستی، گذشته، حال و آینده در حال تغییر و تبدیل هستند و هیچ چیز ثابت نیست.
ما در زندگی و برای ادامه حیات، آموزش دریافت میکنیم؛ بهعنوان مثال: در یک کارخانه افراد آموزش میگیرند و مهندس میشوند تا به بهبود عملکرد آن کارخانه کمک کنند که این قانون در همهجا به همین صورت است؛ هستی نیز مانند یک کارخانه نیاز به نیرو آموزش دیده دارد؛ بهعنوان مثال: مردان در بیرون از منزل و زنان در محیط خانه کار میکنند تا امورات زندگی رهبری شود. زمانی که میگویند: تمام موجودات در تکبیر خداوند هستند، یعنی همه در جهت فرمان خداوند در حال حرکت هستند.
گاهیاوقات این سؤال در ذهن ما نقش میبندد که بدترین حیوان مثل کرکس یا لاشخور چه سودی را برای طبیعت دارند! در پاسخ بایستی بیان کنم که اگر این حیوانات وجود نداشته باشند، لاشههای حیوانات مرده در طبیعت باقی میماند، عفونی و میکروبی میشود، در طبیعت پراکنده خواهد شد و تمام حیوانات را بیمار میکند. گیاهان، کوهها، رودخانهها و دریاها همه و همه در حال خدمت کردن و آموزش گرفتن هستند، تا جاییکه در مسئله تکامل، گیاهان نیز تکامل پیدا میکنند. یک نهال کوچک در ابتدا چیزی ندارد؛ اما در ادامه برگ داده، سپس گل میدهد و در پایان دانه پیدا میکند که این روند ادامه خواهد داشت. حیوانات نیز در طبیعت تکامل پیدا میکنند؛ بهعنوان مثال: نفسی که در یک مرغ خانگی وجود دارد با نفسی که در عقاب نهادینه شده با هم تفاوت دارند؛ زیرا تمام تغییرات و تبدیلات در جهت آموزش است.
بعضیها معتقد هستند که انسان تنها برای بندگی خلق شده؛ بنابراین درست است که او باید عبادت خداوند را انجام دهد؛ اما بایستی فرامینی که در هستی وجود دارد را انجام دهد. در هستی کل موجودات کار میکنند تا سیستم حیات به وجود آمده، از زندگی برخوردار بوده و کارگرهای هستی هستند که این یک قانون است.
مطلبی که امروز یاد میگیریم را دیروز به یاد نداشتیم و موضوع فردا نیز مطلبی است که خواهد آمد و مطلب تازه دیگر بر دانستنههای ما میافزاید. بارها تأکید کردهام که اگر میخواهید سخنی بگویید، اول باید مکان مناسب، دوم زمان مناسب باشد و سوم باید کلمات مناسبی ارائه شود. کلام بسیار مهم است و ادبیات بیان جمله ارزش بالایی دارد. زمانی که شخصی عجله دارد و حال او خوب نیست، نباید از او درخواستی داشته باشید.
به راستی باید سخن گفت؛ اما هر راستی را نباید گفت و سخنان باید همیشه در جای خود بیان شوند. ۹۹درصد از سوءتفاهمهایی که بین اشخاص به وجود میآید، تنها از روی بیان کلمات است؛ زیرا گاهی ذهن چیز دیگری و کلمات منظور دیگری را بیان میکنند.
زمانی که بخواهید کلمات را به هدف تبدیل کنید، با پیشزمینهای که از آن شخص دارید سخن میگویید؛ بنابراین اگر پیشزمینه منفی باشد، جمله مثبت شما به منفی تبدیل میشود که برعکس این موضوع نیز صادق است.
اگر کلمات به جای خود به کار برده نشوند، برای گوینده و شنونده تخریب ایجاد میکند؛ بنابراین بسیاری از انسانها بخاطر حرفی که نباید میزدند و زدهاند، از بین رفتهاند. قبل از بیان هر کلام ابتدا باید تفکر کرد که آیا بگویم یا نگویم. بعضی از انسانها بهطور دائم درحال معذرتخواهی هستند؛ زیرا بر کلام خود تسلط ندارند، پس نکته مهم این است که به گونهای سخن بگوییم که همیشه در حال معذرتخواهی نباشیم. بیان سخن، عقل باید جلو باشد تا بررسی کند و بعد کلام گفته شود.
اگر به گیاهان دقت کنیم، ممکن است دانهها مثل هم باشند؛ اما محصول آنها میوههای متفاوتی خواهد بود. کلمات هم هر کدام معنا و مفهوم متفاوتی دارد. افراد بسیاری درباره جبری یا اختیاری بودن زندگی، بحثهایی کردهاند که جبر همان تقدیری است که خواست و فرمان الهی در آن وجود دارد؛ زیرا زندگی بین جبر و اختیار قرار دارد. گاهیاوقات ما متوجه مفاهیم قرآن یا سخن بعضی از بزرگان نمیشویم؛ بهعنوان مثال: قرآن روح و نفس را تعریف کرده؛ اما مفاهیم آن که نفس یا روح چیست! آشکار نشده و درک آن عمل سختی است.
انسان در همهحال به دنبال موضوعات تازهای است و باید بداند که هیچچیز کهنه نمیشود و تنها چهره عوض میکند؛ بهعنوان مثال: لباسهای رنگارنگی که به تن میکنیم یا طبیعتی که مرتب لباسهایش را عوض میکند و در پاییز برگریزان، در زمستان به خواب رفتن درختان، در بهار شکوفه زدن درختان و در تابستان سرسبزی خود را دوباره به دست میآورد. هیچگاه نیستی وجود ندارد و انسان آغاز و پایان را نمیداند. اگر باران ببارد ابر را در آسمان میبینیم و اگر آفتاب باشد، آسمان را آبی میبینیم.
زمانی که کسی با شما حرف میزند، به او نگاه کنید و دریابید که نیتش از آن حرف چیست! آیا قصد غیبت کردن یک نفر را دارد یا میخواهد چیزی را ثابت کند؛ بنابراین سعی کنید حرفی را که میشنوید، متوجه شوید پشت آن چیست و لازم نیست تا لحظه آخر هدف را جستوجو کنید. تمام اطلاعات در آرشیو وجود داشته و طبیعت، انسانها و کل کائنات نیز آرشیو دارند. زمان صعود کردن این عمل فرمان بوده و اگر بخواهیم سقوط کنیم نیز فرمان است. برای انجام هر کاری شرایط آن را داشته باشید که اگر شرایط مهیا باشد، صعود میکنید و اگر شرایط نداشته باشید، سقوط خواهید کرد که همان خواست، فرمان و تقدیر است. برای شخصی که معنا محبت را با تمام شهر وجوی خودش لمس میکند، آن فرمان است.
تایپ: همسفر عصمت رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون چهارم)
ویرایش و ویراستار: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
تصویرگر: راهنمای تازهواردین همسفر آرزو
ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر الهه
همسفران نمایندگی ملاصدرا (نیکآباد)
- تعداد بازدید از این مطلب :
97