همسفر لیلا (راهنمای لژیون چهارم):
هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد؛ هیچکدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. ما در وادی اول آموختیم که برای رسیدن به آرامش و بهوجودآوردن هر چیزی اولین قدم، تفکر و اندیشۀ درست است. وادی دوم این را به ما میگوید که هر مخلوقی که پا به این هستی گذاشته بیهوده نیست، همه دارای نقش و عملکرد مخصوص خودشان هستند و هیچچیز نمیتواند جایگزین چیز دیگری باشد. گاهی اوقات انسان با خودش فکر میکند که به هیچ دردی نمیخورد و در درون خود احساس پوچی میکند، این ناامیدی و حس پوچی نشئتگرفته از افکار منفی است که به سراغ انسان میآید. ما در این مرحله باید با استقامت بیشتری بایستیم و بدانیم که هیچکدام از مخلوقین الهی جهت بیهودگی قدم به حیات نگذاشتهاند و آفرینش هر کدام از آنها هدفی داشته است. حال انسان که اشرف مخلوقات است، برای هدفی عظیم به این دنیا آمده است و باید برای رسیدن به این هدف تلاش کند. او باید بداند که در زندگی همیشه مشکلات وجود دارند؛ زیرا جهان بر پایۀ اضداد شکلگرفته است، تا زمانی که تاریکی نباشد، ما به عظمت روشنایی پی نخواهیم برد و اگر مشکلات نباشند، آرامش معنی واقعی خود را از دست میدهد. حال اگر من در زندگی دچار مشکلاتی شدم، باید فکر کنم و راهحلی برای آن پیدا کنم، نه اینکه فقط در نقطهای بنشینم، خود را ناامید و ناتوان بدانم و بگویم چرا این مشکل برای من پیشآمده است، یکبار هم پیش خودم فکر کنم که چرا من؟ با خودم بگویم این مشکل برای ساختهشدن و تکامل من به وجود آمده است. ما در کنگره یاد گرفتیم که انسان موجودی قدرتمند است که اگر امید داشته باشد، میتواند با تفکر درست، آموزش، آگاهی، تلاش و کوشش مشکلات خود را حل کند و به سمت ارزشها حرکت کند که البته در این مسیر نیروهای مافوق نیز به او یاری خواهند رساند و در پایان به این باور برسیم که پایان شب سیه سفید است.
همسفر نسرین:
در وادی اول آموختیم که با تفکر ساختارها آغاز میشود و بدون تفکر آنچه هست، روبهزوال میرود. آموختیم که باید درست فکر کنیم، سعی کنیم، به خیلی چیزها فکر نکنیم، منفی فکر نکنیم و به مثبتها فکر کنیم. نتیجه گرفتیم که به هر آنچه که فکر کنیم به آن میرسیم، البته باید حرکت کنیم و هدف داشته باشیم. من قبل از اینکه وارد کنگره شوم، اگر روزی زندگی طبق روال من نبود بسیار ناراحت میشدم، از کاه کوه میساختم و در درون با خود میجنگیدم، البته با کسی کاری نداشتم. من تنها با افکار پوچ از درون به خود آسیب میزدم، بارها آن اتفاق را در ذهنم مرور میکردم و بیشتر آزردهخاطر میشدم. فکر میکردم که من گناهی انجام دادهام و دارم مجازات میشوم. به خودم میگفتم هدف خدا از خلقت من چه بوده است؟ روزها را برای خودم و اطرافیانم جهنم میکردم، اما با ورود به کنگره و گرفتن آموزشهای ناب دیدم که چه موقعیتها و فرصتهایی را از دست دادهام، خود را تخریب نمودهام، با افکار پوچ و منفی به اطرافیانم ضربه وارد کردم و آسیبهایی در جسم و روان خود به وجود آورده بودم که باعث ناامیدی و ضعف من شده بود. بیشتر از خداوند گله و شکایت میکردم و فکر نمیکردم که در مسیر ضد ارزشها قرار گرفتهام، همیشه افکار خودم را از همه بالاتر میدانستم. زمانی که به وادی دوم رسیدم و آن را خواندم، دیدم که به ما میگوید؛ هیچ مخلوقی در این جهان به جهت بیهودگی خلق نشده است و همه دارای نقش و عملکرد خاص خودشان هستند، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم، همۀ ما دارای تواناییهای خاص خودمان هستیم، اما چون آگاهی نداشتیم، در مسیر صراط مستقیم حرکت نمیکردیم. یکی از نتایج حرکت در مسیر ضد ارزشها همین احساس گناهکار بودن و پوچی است. خداوند را شاکرم که به لطف کنگره توانستم تلاش کنم و این وضعیت را تغییر دهم. من متوجه شدم که خداوند آنقدر بخشنده و مهربان است که زمانی که ما در مسیر قرار میگیریم هدایتش را انجام میدهد و نور خودش را به ما میتاباند. پس تنها راه خروج از تاریکیها این است که به سمت ارزشها برویم و امیدوار باشیم که پایان شب سیاه، سپید است.
همسفر کلثوم:
هیچ مخلوقی، جهت بیهودگی آفریده نشده و قدم به حیات نگذاشته است، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خودمان به هیچ فکر کنیم. وادی دوم مفهوم بسیار زیبایی دارد. خداوند انسان را آفرید و او را در یک دوراهی قرارداد؛ یکی تاریکی و دیگری روشنایی. ما انسانها زمانی میتوانیم به مفهوم روشنایی برسیم و آن را درک کنیم که تاریکی را تجربه کرده باشیم، مانند مسافری که مدتهاست به کنگره میآید، اما هنوز در تاریکی به سر میبرد، از آموزشهای کنگره درس نمیگیرد تا به آگاهی و دانایی برسد و از رسیدن به روشنایی لذت ببرد. زیرا همۀ ما خوب میدانیم که در تاریکی هیچچیز پیدا نمیشود و امید در روشنایی، انسان را به عرش میرساند. ماندن در تاریکی مانند آن است که انسان همیشه در خواب باشد، پس این را خوب میدانیم که انسان موجود با ارزشی است و اگر در مسیر تاریکیها قدم بردارد مقصر خودش است. حال اگر خوب فکر کنیم میبینیم که هر کدام از ما که در کنگره حضور داریم، به اذن خداوند است که صادر شده و وجود ما در این مکان و در این احوال تصادفی و ناگهانی نیست؛ بنابراین در کنگره بایستی تلاش کنیم تا بهرۀ خوبی ببریم. این بهره با فرمانبردار بودن حاصل میشود و ما همسفرها نیز که یک مسافر بهحساب میآییم، به آموزشهای کنگره شدیداً نیاز داریم. در پایان به این نتیجه میرسیم که در جهان هستی تنها و بدون پشتیبان نیستیم و نیروی عظیم و شگفتانگیزی به نام قدرت مطلق یا خدا وجود دارد که میتواند یاریرسان ما باشد تا بتوانیم از ضد ارزشها دوری کنیم و بهطرف ارزشها و در مسیر صراط مستقیم باشیم و این را هم بدانیم که منظور از تاریکی، همان جهل و نادانی است.
همسفر زهرا:
ما سالها به دلیل اینکه جهت خودمان را گمکرده بودیم، اعمالی را انجام دادیم برای اینکه راه و جهتمان را مجدد پیدا کنیم. از وادی اول یاد گرفتیم که تفکر کنیم دربارۀ اینکه در کجای کار قرار داریم و به کجا میخواهیم برویم؟ سپس راه و مسیر را پیدا کردیم. ممکن است هنگام حرکتکردن ناامید شویم و احساس کنیم تمام کارهای ضد ارزشی و تخریبهایی که انجام دادهایم، هرگز ترمیم نخواهند شد و قابلجبران نیستند. بایستی بدانیم نیروهای بازدارنده و تخریبی هرگز تسلیم نمیشوند و دست از تلاش برنمیدارند، بارها این را تجربه کردهایم. زمانی که به کنگره آمدم بعد از گذشت مدتی از خودم و مسافرم ناامید شدم؛ گفتم که درست است اینجا بهترین راهنماها و آموزشها را دارد، اما من آنقدر تخریب دارم که هرگز درست نخواهم شد و تا مدتی پیش، احساس پوچی میکردم، فکر میکردم برای همه چیز دیر شده و درست نخواهد شد، اما حالا میدانم زمانی که انسان شروع به کاری میکند تا مسیری را آغاز کند، نیروهای منفی تمام تلاش خود را میکنند که او را با ناامیدی از مسیر خارج کنند و احساس عدم اعتمادبهنفس به او بدهند تا از تصمیمی که گرفته منصرف شود و با خود فکر کند که از پس هیچ کاری بر نمیآید و تمام تخریبهایی که دارد دیگر قابلجبران نیستند؛ درحالی که در وادی دوم میگوید که هیچ یک از مخلوقات هستی بیجهت آفریده نشدهاند و مسئولیت نجاتمان از تاریکی بر عهدۀ خودمان است. اصلاً انسان تاریکیها را تجربه میکند برای پیبردن به عظمت روشناییها و حالا که تاریکی را تجربه کردهام، قطعاً قدر نور و روشنایی، آرامش و آسایش، سلامتی و شادی را میدانم.
همسفر مریم:
وادی دوم میگوید که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. بعضی از ما انسانها بهمحض اینکه درگیر مشکلات میشویم به خدا شکایت میکنیم که اصلاً برای چه مرا آفریدی؟ اگر من نبودم شاید خیلی بهتر بود، خودم عذاب نمیکشیدم و اطرافیانم راحت بودند. من نیز گاهی درگیر این افکار میشدم، گاهی فکر میکردم با نبودن من کار دنیا تعطیل نمیشود، پس چرا به این دنیای پر از رنج و عذاب آمدهام؟ آیا آمدهام تا همیشه حسرت داشته باشم؟ آمدهام تا عذاب بکشم؟ غافل از اینکه راه را گمکرده بودم. بعد از ورود به کنگره و آموزش گرفتن، زمانی که به مبحث وادی دوم رسیدم متوجه شدم که من نیز در این هستی دارای جایگاه و ارزش هستم، متوجه شدم آنطور که فکر میگردم نبوده و نیست و طرز فکرم همیشه بهنوعی بود که خودم را هیچ میپنداشتم، اما اشتباه فکر میکردم، زیرا وجود من برای خدمت رساندن به دیگران است. من خودم را فراموش کرده بودم، فراموش کرده بودم که در قبال خودم نیز وظیفهای دارم و زمانی که ارتباطم با خودم بهبود پیدا کرد تا حدودی راه را یافتم. امروز میدانم که هدفم از زندگی و بودن خدمتکردن است، اول خدمت به خودم و بعد به دیگران. هدفم این است که آموزش بگیرم و آنچه را که میآموزم نیز به دیگران آموزش دهم. هر مخلوق و موجودی در هستی هدفی دارد که برای رسیدن به آن قدم به حیات نهاده است. امیدوارم تکتک افراد در رسیدن به هدف موردنظر موفق باشند.
تهیه، تنظیم و ویرایش: همسفر فرشته، راهنما همسفر زهرا (لژیون چهاردهم)
ارسال: همسفر مطهره، راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
همسفران نمایندگی دهخدا قزوین
- تعداد بازدید از این مطلب :
156