به نام خداوند بخشنده مهربان
چقدر بخشنده و مهربان است خداوندی که مخلوقات خود را آنقدر زیبا آفریده و از همه مهمتر خلق انسان است؛ انسانی که قدرت دارد و با کسب تواناییهای خود میتواند قدرت خود را زیاد کند و از لذتهای بیشتری در زندگی برخوردار باشد، فقط کافی است خواسته داشته باشد. در پس این همه زیبایی، لطف، محبت و معشوقی که آفریده شدهایم خلقی دیگری هم وجود دارد که با علم الانم که از کنگره دریافت کردهام وجود دارد؛ این خلق باعث زیباتر شدن و نمایانگر شدن تمام آن عشق، محبت و عظمت است زیرا من فهمیدم که اگر در روشنایی محض قسمت کوچکی از تاریکی وجود داشته باشد از آن خارج شوم، روشنایی بسیاربسیار لذتبخش میگردد و من قدردان خداوند خواهم بود.
بگذریم؛ برسیم به جایی که من به عنوان همسفر وارد کنگره شدم با وجود تمام تاریکیها که من را احاطه کرده بود و اجازه تنفس نداشتم این اواخر دیگر زندگی و شرایط خود را پذیرفته بودم و به امید روزی که دیگر تمام شود تا من راحت شوم، پیش میرفتم اما اصلاً فکرش را هم نمیکردم اینگونه تمام شود که خدای بزرگ را هزاران بار شکر میکنم. مسافرم در اوج مصرف هم تمام امید من بود با وجود تمام مشکلات، لطف و یاری خداوند در پس تمام آن تاریکیها و فشارها منتظر جرقه بود اما نمیدانست کجا و چگونه؛ و بارها من دیده بودم که از خداوند طلب رهایی میکرد اما من فقط با قطرات اشک میتوانستم او را یاری کنم.
تا اینکه جرقهای از سوی کنگره به سمت مسافرم نمایان شد و آن همان عشق، لطف و محبت خداوند بود که وارد این مکان مقدس و امن در روی زمین شد و به بهترین شکل با وجود سختیها سفر کرد و به خواست خداوند و تلاش خود با استفاده و دریافت آموزشهای ناب و بینظیر کنگره در جایگاه خدمتی راهنمایی قرار گرفت و دل من قرص شد، باوری در ناباوری.
به خاطر وجود همسفرانی که حال در کنارم هستند و خدمتگزار آنها هستم من هم تلاش کردم تا از این نوشیدنی که طعم آن بینظیر و تکرار نشدنی است لذت ببرم و به این جایگاه مهم به لطف و یاری خداوند و دوستان دست پیدا کردم و حسی که اکنون تجربه میکنم واقعاً قابل وصف نیست به دلیل اهمیت آن در شناخت خود و خدمتگزار بودن امیدوارم بتوانم بهره کافی و لازم داشته باشم.
خداوندا زبان شکرگزاری من در برابر مهر و محبت تو بسیار ناتوان است، زیرا هیچ واژه نمیتواند گویای حس و حال من با دریافت آموزشها و شنیدن صدای استاد عشق و خدمت کردن در کنار انسانها باشد که درد آنها را میدانی و لمس کردهای. در درون این دل نوشته یک زندگی است که تجربیات زیادی را پشت سرگذاشته و از پستی و بلندیها، گرمی و سردی عبور کرده در عمق تاریکی رفته اما به خواست و اذن خداوند و حرکت در مسیر ارزشها و صراط مستقیم حرکت میکند تا انشاالله الگویی برای انسانهایی که نظارهگر میشوند و نور امیدی برای رهایی در آنها روشن میشود باشد.
این آرامش به خاطر وجود استاد و معلمی کار بلد میباشد که از جانب خداوند به سوی ما رهنمون شده تا راهنما و چراغ راه شوند و کار ایشان را میتوان در حس و حال، رهایی و آرامش مسافران و همسفران درمان شده دید. هفته راهنما را به تمام راهنمایان کنگره ۶۰ در سطح کشور و جلودار آنها آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک عرض میکنم.
تبریک به مسافر خودم که میبینم با یاری خداوند و اشتیاق خود چقدر زیبا با دل و جان در مسیر خدمت میکند و واقعاً من معنی شعر را درک کردم که حضرت مولانا میفرماید: «بی می مست و بیشراب شوریده». از آقای مهندس و تمام افرادی که در این مسیر عظیم در حال خدمت هستند تشکر میکنم و خواهان عمر طولانی برای این انسانهای اثرگذار در هستی هستم که با وجود آنها جهان بوی بهشت را احساس خواهد کرد.
امیدوارم استاد و راهنمای من و همه ما در تمام ابعاد زندگیمان در آرامش باشیم، در آخر از همه شما عزیزان که وقت خود را صرف مطالعه دلنوشته من نمودید و تمام افرادی که به من خدمت کردند تا به آرامش برسم و گروه مرزبانی و راهنمای بسیارخوبم همسفر سکینه تشکر میکنم.
نویسنده: راهنما همسفر الناز لژیون هفتم
تایپ و ویراستار: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر الناز (لژیون هفتم)
عکس و ارسال: همسفر زینب، مرزبان خبری
همسفران نمایندگی حافظ
- تعداد بازدید از این مطلب :
198