جلسه هفتم از دوره دوم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ لژیون آبیک با استادی مسافر مهدی، نگهبانی مسافر حامد و دبیری مسافر طاهر با دستور جلسه « وادی دوم و تاثیر آن بر روی من » در روز سهشنبه ۴ اردیبهشتماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداراشکر میکنم که این فرصت را به من داد تا در این جایگاه قرار بگیرم و اولین مشارکت را داشته باشم. دستور جلسه وادی دوم و تاثیر آن روی من است. امروز که به این موضوع فکر میکردم دیدم این دستور جلسه دقیقاً به خود من برمیگردد، من همیشه فکر میکردم به چه دردی میخورم؟ قبل از ورود من به کنگره زمانی که اصلاً مصرفکننده نبودم میگفتم یک فرد نابینا به چه دردی میخورد؟ کسی که باید یکی دیگر دستش را بگیرد تا روی یک صندلی بنشیند چه ثمری دارد؟
حال من قبل از مصرف مواد مخدر خراب بود و بعدازاینکه در مسیر مصرف مواد افتادم آن حال خرابی یکطرف، آلوده شدن حسها در اثر مصرف از طرف دیگر مرا کاملا ناامید کرده بود؛ شما وقتی بهترین مواد را داشته باشی، ازنظر مالی مشکلی نداشته باشی و کسی هم مزاحمت نباشد ولی درنهایت خودت از مصرف خودت خسته میشوی و حالت از خودت بد است.
تحت هر شرایطی وقتی اجبار به مصرف میشوی کنار آن حال خرابی داری؛ یک سری براثر مصرف مواد کارتنخواب میشوند و گروه دیگر در خانه کارتنخواب میشوند ولی هر دودسته همیشه آن حال خرابیها را دارند و همه مصرفکنندگان در حال خرابیها مشترک هستند.
زمانی که به حال خرابی میرسیم اولین اتفاقی که برایمان پیش میآید ناامیدی است. خدایا چرا من؟ اصلاً من به چه دردی میخورم؟ آقای مهندس در این وادی میگویند: انسان زمانی که به دنیا میآید دو مسیر سر راه او قرار میگیرد یکی مسیر روشناییها، دیگری مسیر تاریکیها و ضد ارزشها است.
انسان تنها مخلوقی است که مختار آفریدهشده است یعنی ما میتوانیم با دست خودمان برای خودمان بهترینها را به وجود بیاوریم یا با دست خودمان تمام حال خرابیها را به وجود بیاوریم. من هم با دست خودم برای خودم حال خرابیهای زیادی را به وجود آوردم. البته شاکر خداوند هستم همانطورکه آقای مهندس میفرمایند: هرچقدر عمق تاریکیها و ناامیدیها را تجربه کرده باشیم، وقتی یکسوی کوچکی از نور را دریافت میکنیم، این یعنی بخشی از جرقههای اتصال را دریافت میکنیم.
به نظر من این جرقههای اتصال میتواند کنگره باشد. وقتی به ما میگویند راه کنگره برای درمان بازشده است، برای هرکسی این پیام به شکلی میرسد از طریق سایت یا دوستان یا همسفرمان، بههرحال از هر طریقی این پیام به ما برسد، ورود اول ما به کنگره همان جرقه نور در تاریکی ناامیدی است و ما هستیم که جرقههای نور را با آموزشی که درکنگره میگیریم، پرورش میدهیم و به منبع نور که همان روشنایی قدرت مطلق است میرسیم.
گروههای دیگر نتوانستند این مشکل را حل کنند، خداراشکر درکنگره اعتیاد درمان شد، حالا اگر کسی میآید و درمان نمیشود قطعاً یک جای کارش ایراد دارد و در یکجا چشم نگفته است. در همین سیدی وادی دوم آقای مهندس میفرمایند، پیامبر فرمودهاند: اگر کسی به من یک کلمه بیاموزد تا آخر عمر مرا بنده خودکرده است. وقتی پیامبر این حرف را گفتهاند دیگر من در مقابل راهنمای خودم چه حرفی میتوانم داشته باشم؟
من تا عمر دارم مدیون خدمتهایی که راهنمایم انجام داده است هستم، چون درمان اعتیاد کار عظیمی است. آقای مهندس درجایی میفرمایند: خواست، تقدیر و فرمان یک مثلث است. وقتی ما به کنگره میآییم اگر طبق این مثلث عمل کنیم یعنی اولین چیز هنگام ورود این است که خواسته را داشته باشیم. اگر این خواسته واقعی و بدون ترس باشد و واقعاً برای درمان آمده باشم قطعاً تقدیر هم برای من عوض میشود و به درمان میرسم.
درنهایت تصور من از جایگاه خودم این است که حتماً من یکجایی در این خلقت یک رسالتی دارم، یک کاری دارم، بیهوده نیستم و قطعاً آمدهام که رسالت خودم را انجام بدهم؛ این دنیا، دنیایی نیست که من چند سال عمر خودم را سپری کنم باید مسیر روشناییها را سپری کنم و اولویت روشناییها درمان اعتیاد است. اول باید اعتیادم را درمان کنم، سیگارم را درمان کنم و اگر اضافهوزن و پرخوری دارم، اضافهوزنم را درمان کنم، تکبر و غرور را از خودم بگیرم تا بتوانم رسالت خود را انجام دهم، قطعاً این مسیر سخت است ولی با آموزشهایی که درکنگره میگیرم میتوانم این مسیر را بهدرستی به سرانجام برسانم. ممنونم از اینکه به صحبتهای من گوش کردید.
تایپ: مسافر حسین (لژیون یکم)
ویراستاری و ارسال: مسافر فرید (لژیون یکم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
76