سلام دوستان مریم هستم یک همسفر:
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که بهترین مسیر زندگی و آموزش را در سر راه زندگیام قرار داد تا هم آموزش بگیرم و هم درست زندگیکردن را بیاموزم. زمانی که متوجه شدم مسافرم مصرفکنندۀ مواد شده است، به هر دری میزدم که باور نکنم، از اعتیاد چیزی نمیدانستم، فکر میکردم که با تهدید و دادوبیداد میتوانم از این تاریکی نجاتش دهم، اما روزبهروز همه چیز بدتر و بدتر میشد. مسافر من از سن کم درگیر مواد شده بود و من بهعنوان یک مادر حاضر بودم تا هر آنچه در توان دارم را برای درمان او بگذارم. یک روز دست به دعا شدم و از خدای خودم کمک خواستم تا این که یک روز توسط یکی از آشنایان با کنگره آشنا شدم.
بهجرئت میگویم که از همان زمانی که وارد کنگرۀ ۶۰ شدم، نور امیدی در دلم روشن شد، تمام سیدیهای آقای مهندس را با عشق مینوشتم، به حرفهای راهنمایم گوش میدادم، سعی میکردم آموزشهای کنگره را بگیرم و در کمککردن به مسافرم آنها را کاربردی کنم. خدا را شکر که مسافرم توانست بعد از یک سال بهعنوان راهنمای تازهواردین قبول شود و در کنگره خدمت کند. خود من نیز آنچه در توان دارم به کنگره میبخشم تا همیشه چراغ کنگره برای آیندگانی که دچار اعتیاد میشوند، روشن بماند و امیدی باشد برای مادرانی که فرزندانشان در تاریکیها فرورفتهاند. در پایان نیز از راهنمایان خوب خودم، خانم نسترن عزیز و خانم لیلای عزیز تشکر میکنم. از بنیان کنگرۀ ۶۰، آقای مهندس دژاکام سپاسگزارم که نور امید زندگی دوباره را به ما بخشیدند.
تایپ: همسفر مریم، راهنما همسفر لیلا (لژیون چهارم)
تهیه، تنظیم و ویرایش: همسفر مریم، راهنما همسفر لیلا (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر مطهره، راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
همسفران نمایندگی دهخدا قزوین
- تعداد بازدید از این مطلب :
147