روزیکشنبه مورخ دوم اردیبهشت۱۴۰۳یازدهمین جلسه از دوره سوم با استادی راهنمای محترم مسافر احسان و نگهبانی ایجنت محترم مسافر حسین و دبیری راهنما مسافر سعید با دستور جلسه "هفته راهنما " راس ساعت ۱۵:۰۰شروع به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان احسان هستم یک مسافر خداوند را شاکر و سپاسگزار هستم که دوباره جلسهای شد و در کنار هم جمع هستیم تا بتوانیم آموزش بگیریم و انشالله در ادامه خدمت بکنیم. دستور جلسه امروز درمورد هفته راهنما است. من این هفته را پیشاپیش به همه عزیزان و راهنماها و همه مسافران و همسفران تبریک میگویم هفته بزرگواری است در کنگره و آقای مهندس چهارشنبه در موردش صحبت میکنند و به موقع با اجازه مرزبانان جشن آن برگزار میگردد. در خدمت لژیون خدمتگزار هستیم، امروز داشتم در اتوبان حرکت میکردم که یک حدیثی را دیدم از امام صادق علیه السلام که هر چیزی که بخواهد محافظت بشود باید زکات آن پرداخت شود، همیشه در کنگره گفتهاند، زکات فرمانی که به ما داده شده است خدمت است، یعنی اینکه من مصرف کننده بودهام و وارد کنگره میشوم ۱۰ ماه همچنان مصرف کننده هستم، دارم از انرژی و تاب و توان و خدمتی که به من انجام میدهند انرژی کسب میکنم و اینطور است که به درمان میرسم و به رهایی میرسم و این رهایی محافظت دارد و درمانی را که گرفتهام زکاتش را باید پرداخت کنم و نمیشود که یک نفر درمان بشود و برود و بگوید که حال خوبی دارم، این زکات میشود همان خدمت کردن که ما انجام میدهیم و همیشه میگوییم در سفر اول رهجو، تغذیه دارد و وقتی وارد سفر دوم میشود تغذیهاش فرق میکند و من تغذیهام این است که مینشینم کنار راهنما در لژیون از شربت اپیوم استفاده میکنم و سی دی مینویسم و کارهای روزمرگی در کنگره را انجام میدهم و این میشود تغذیه من، ولی بعد دنیا عوض میشود و بعد از رهایی دنیای من عوض میشود و بند رهایی مثل این است که بند نافی را که از نوزاد میبرد و وارد دنیای دیگر میشود و دنیایش عوض میشود و کل حجم دنیا و سیستمش تغییر میکند.
در سفر دوم دقیقا همین اتفاق می افتد وقتی که بند اعتبادبریده میشود و رهایی اعلام میشود، دنیای انسان عوض میشود قطعاً تغذیه همین اتفاق میافتد تی که بند اعتیاد انسان عوض میشود، گفتم یک روزی به من خدمت میکردم و حالم خوب میشد و در سفر دوم اگر میخواهم حالم خوب شود باید خدمتگزار شوم و خدمت بکنم تا حالم خوب شود. امروزداشتم سیدی اشراق آقای مهندس را گوش میکردم و آقای مهندس فرمودند اشراق یعنی نور و فرمودند که همیشه دود و نور همراه همدیگر هستند و به انسان که نگاه میکنیم انسان هم دود و نور با همدیگر هستند رذائل و فضایل با هم در کنارش دارد فرق نمیکند، چه راهنما، چه سفر دوم، چه سفر اول و این در ادامه است که این دود میرود کنار تا بتوانیم به آن نور برسیم و یک آتش را وقتی که روشن میکنیم اول کار، دود است. فقط بعد دود میرود کنار و به یک جایی میرسد که دیگر دود نیست و این خدمت کاری که انجام میدهد این تبدیل سهل را راحت میکند امیدوارم که تک تک ما بتوانیم خدمتگزار خوبی باشیم بتوانیم برای خودمان به درستی آن فرصتی که داده شده استفاده کنیم. قطعاً کنگره فرصتش را به هر کسی میدهد که بنشیند روی صندلی و درمان بشود و یا حتی بخواهد به کسی اجازه بدهد خدمت کند و یا آموزش بگیرد. در مورد هفته راهنما، گاهی اوقات در جایگاهی ممکن است قرار بگیری و صحبت بکنی و سخت باشد و این جز همان دستور جلساتی است که برای من صحبت کردن در موردش سخت است چون هنوز شناختی از جایگاه راهنما ندارم و سعی میکنم تجربهام را بگویم و راهنما داشتن یک موهبت در کنگره است. اینکه کلاً در هر جایی انسان بتواند یک راهنما داشته باشد و یک بزرگتر داشته باشد یک موهبت است که داده میشود تا انسان از آن استفاده کند و در کنگره حسنی که دارد ما راهنما را داریم و در کنارمان است و گاهی یک چیزی از یک بزرگتری میخوانیم که امام یا ابن سینا و یا هر کسی که به عنوان بزرگتر قبول دارید، یک جایی را داریم گفتارش میخوانیم. این ما فقط از آن دور هستیم شاید فاصله بعدی و مکانی مان ۱۴۰۰ یا ۵۰۰ سال و فاصله مکانی مان ممکن است از اینجا تا مشهد ۱۰۰۰ کیلومتر با آن فاصله داشته باشم و این فاصله مکانی و زمانی بین راهنما و آن شخصی که به عنوان یک رهجو است و در کنگره این مشکل برطرف میشود و این گفتار راهنمایم را من از نزدیک میشنوم و نه بعد مکانی در آن است و نه زمانی و یک موقعی پیش میآید که عاشق یک بزرگتر میشویم و از دور آن را میبینیم رفتار و کردارش را میبینیم راه رفتنش را میبینیم.در واقع فقط داریم روان و خلق و خویش را میبینیم نمیتوانیم در کنارش حضور داشته باشیم و هر کسی در ذهنش یک بزرگتری دارد، اینکه من بتوانم در کنارش باشم برای من ممکن نیست، ولی برای راهنما این حسن میسر است، و هم میتوانم از آن استفاده کنم و هم راهنما را در شعبه میتوانم ببینم، ما از آن یاد میگیریم و بعد از چند وقت مثل همان راهنما رفتار میکنیم و همان کاری که دارد انجام میدهد را انجام میدهیم و هر کاری را که دارد انجام میدهد را زیر نظر می گیریم و موهبتی که من میتوانم از راهنما داشته باشم آن حسی است که داریم و شاید بتوانیم یک متنی را از یک بزرگتری یک جایی ببینیم شاید به شما اجازه بدهند که یک بزرگتری را دوستش داری نیم ساعت و یک ساعت هم در کنارش بنشینی ولی این حسی که بین راهنما و رهجو هست جز آن موهبتهایی هست که در کنگره وجود دارد و ما میتوانیم از آن استفاده کنیم راهنماها هستند، و ما میتوانیم از گفتارشان و کردارشان استفاده کنیم، حسشان را دریافت میکنیم و با آنها در لژیون میشویم مثل یک خانواده و با آنها میرویم و میآییم وورزش میکنیم، استخر میرویم و در آزمون شرکت می کنیم در لژیون صحبت میکنیم با هم تبادل نظر میکنیم و این ارزشمند از جایگاه راهنمایی و من به عنوان یک رهجو برایم خیلی ارزشمند است، که میتوانم از این مواردش استفاده کنم و آقای مهندس هم در همین سیدی امروز میفرمود هیچ چیزی عوض نمیشود یعنی اینکه با تغییر مکانی به مکان دیگر، اتفاق خاصی بیفتد و صفات، با انسان همیشه همراه است. اگر که انسانی مصرف کننده باشد و من بارها گفته ام و شنیدهایم که اگر من هروئینی باشم و از این دنیا بروم آن دنیا به هر جایی که بروم و به هر چیزی که اعتقاد دارم و هر جایی که بروم دوباره هروئینی هستم و بحث راهنما بودن همین هست، که اگر شما راهنما باشید و آموزگار باشید، هرجا که بروید آموزگار هستید، هرجا که بروی این روند ادامه دارد، این صفت است و این صفت دنبال شما هست و میتوانی با تغییر بعد همراه خودت داشته باشی و انجامش بدهید و داخل سایت آقای مهندس یک نامهای به آقای ویلیام نوشته بود و به آقای ویلیام میگوید من این رهاییهایی که یا یک نفر رها شده یا ۱۰۰ نفر یا چند نفر اصلاً ارزش ندارد برایم و چیزی که برایم ارزش دارد پرورش استاد و نیرو است، یعنی همان راهنما؛ کنگره دارد به واسطه راهنماها علمش گسترش داده میشود، علم اصلی اش آقای مهندس است ولی گسترشش به عهده راهنماها است و من چیزی که از راهنماها دیدهام شاید خیلی از اتفاقاتی که در زندگیم افتاد راهنما رویش تاثیر گذار بوده، یعنی راهنما سمت و سو به آن داد، جهت داد و تغییرش داد و من را رو به جلو برد. وقتی این دستور جلسه گذاشته میشود هر کسی در مقابلش وظیفهای دارد اول اینکه ما لژیون خدمتگزار هستیم و در تیر ماه آزمون داریم و باید سعی و تلاش خودمان را بکنیم که در آزمون موفق باشیم و همیشه بزرگترها به ما گفتهاند و ما میگوییم که آن طرف باغ خبری هست و ما آن طرف باغ ایستادهایم و باید داخل باغ را ببینیم که چه خبر است و یک درختی در این باغ است و باید بیاییم در باغ ببینیم که چه خبر هست و میوههایش را باید بچینیم و بخوریم تا ببینیم این هلو چقدر خوشمزه هست، این انار چقدر خوب است. راهنمایی یک دنیا است باید بتوانیم سعی کنیم وارد آن بشویم و انشالله هر موقع که مرزبانی اعلام کرد بتوانیم به بهترین شکل از راهنماهایمان قدردانی کنیم و همیشه هم در کنگره گفتهاند اولین مرحله قدردانی به دل است، به تفکر، پس من در تفکر خودم از راهنمای خودم تشکر میکنم و ازآن قدردانی میکنم و دوستش دارم و طبق رسم کنگره این را میدانیم در داخل راه بودم و سی دی راهنما از آقای مهندس داشتم گوش میکردم که رهجو میگوید راهنما این کار را کرد آن کار را کرده است و بعد میآید میگوید ماشین چی زیر پایش است و به جشن راهنما که میرسد میآید ۵۰ هزار تومان یا ۱۰۰ هزار تومان میگذارد و مبلغ برای راهنما اصلاً مهم نیست و این نیاز من هست و شما صاحب آن چیزی هستید که میبخشید و آن چیزی را که دارید صاحبش نیستید و شما صاحب آن چیزی هستید که میبخشید و در لژیون سردار به وفور دیدهایم کسانی که تجربه دارند کسی که عضویت در لژیون سرداررا تجربه کرده است هر موقع که بگوییم ۶ میلیون پول جور کن خیلی راحت میتواند این پول را جور کند. درست است پول برای راهنما مهم نیست اما کادو برای رهجو مهم است که رهجو بداند آن کادویی که دارد میدهد مبحث جدایی از بحث دل دارد، با چه دیدگاهی میدهد، بتواند آن جایگاهش را تشخیص بدهد و در کنگره خیلی اتفاقات میافتد یکی از بچههای لژیون هم هست این یک بیماری داشت ۳۵ سال درگیر این بیماری بود الان خدا را شکر رفع شده چند روز پیش آقای مهندس در موردش داشت صحبت میکرد میگفت در فلان کشور بودجه تخصیص دادهاند ۱۰ سال یا ۱۵ سال سرع را درمان کنند و بودجهای که برای آن تخصیص دادهاند یک میلیون دلار تقریبا بوده است و هیچ کسی هم را نتوانسته اند درمان کنند و ما خیلی راحت مینشینیم در این لژیونها و در کنار راهنماها و نمیدانیم چه اتفاقی میافتد.در شرایط الان که داریم میبینیم امیدوارم هر کسی این جشن که میگذرد بتواند از آن استفاده کند استفاده آن هم این هست که وقتی داری از راهنمایت تقدیر میکنی از ته دلت راضی باشی و وقتی هم که می آیی پایین به خودت افتخار کنی و طبق رسم راهنماها میآیند بالا و رهجو میآید کادو میدهد و وقتی من این کار را انجام میدهم از ته دلم از خودم راضی باشم که من این کار را درست انجام داده ام و کمیت و کیفیتش دست خودش هست و یک موضوع دیگر ما همیشه بزرگترها میگویند از بچگی شنیدهایم امیدوارم پل صراط را راحت رد بشویم و وقتی میخواهی پل صراط را رد کنی راحت بروی، ومیگویند پل صراط از مو باریکتر است، و هیچ چیزی را جایی نیست که ما در این هستی نتوانیم تجربه کنیم، هیچ چیزی نیست که جایی باشد و درون انسان وجود نداشته باشد، اگر صراطی هست و اگر انسان باید از روی پل صراطی رد بشود الان هم هست ما میگوییم کنگره صراط مستقیم هست و اگر نتوانم در کنگره صراط مستقیم را عبور نکنم هیچ جایی نمیتوانم عبور کنم و نظر بنده این هست مطمئن هستم که اگر اینجا را درست رد کنم، این پل که هیچ، میخواهد مو باشد هم رد می کنیم. امیدوارم که از اینها به درستی بتوانیم استفاده کنیم متشکرم و آقای مهندس را تشویق کنید.
تهیه وتنظیم: گروه خدمتگزاران سایت شعبه دنا شهرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
167