English Version
English

نباید توقعی از کسی داشته باشم

نباید توقعی از کسی داشته باشم

جلسۀ یازدهم از سری هفدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی دهخدای قزوین به نگهبانی همسفر زهرا، دبیری همسفر سمیه و استادی همسفر زینت با دستور جلسۀ «وادی دوم و تأثیر آن روی من» در روز دوشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
قبل از هر چیز خدا را شاکر هستم که زنده‌ام، نفس می‌کشم و می‌توانم در این جایگاه و در کنار شما آموزش بگیرم. از نگهبان عزیز و دبیرشان بسیار ممنون هستم که اجازه دادند اولین مشارکت را در مورد دستور جلسه داشته باشم. به دوست عزیزم، خانم محدثه جایگاه ایجنتی‌شان را تبریک عرض می‌کنم. سال نو را پشت سر گذاشته‌ایم، ان‌شاءالله امسال، سال پر از خیر و برکتی باشد. به شما عزیزان تبریک عرض می‌کنم، ان‌شاءالله نمایندگی دهخدا در سال جدید پر از رهایی و قبولی عزیزان در آزمون راهنمایی باشد. هفتۀ راهنما را در پیش داریم، پیشاپیش هفتۀ راهنما را به همۀ راهنمایان کنگره و راهنمای بزرگ کنگره، آقای مهندس و خانوادۀ محترمشان، خصوصاً راهنمایان نمایندگی دهخدا تبریک عرض می‌کنم. نمایندگی دهخدا برای من مانند خانۀ پدری می‌ماند؛ ما در این نمایندگی رشد کرده‌ایم، جایگاه‌های خدمتی را تجربه کرده‌ایم و آموزش‌های زیادی در کنار عزیزان دیگر گرفته‌ایم. جای خانم مرضیۀ عزیزم خیلی خالی است؛ جا دارد که از ایشان نیز تشکر کنم، خانم مرضیه راهنمای من بوده‌اند، یک دوره ایجنت و یک دوره نیز اسیستانت بوده‌اند. آموزش‌هایی که از خانم مرضیه گرفته‌ام باعث شده که حالا می‌توانم در این جایگاه بنشینم و مشارکتی داشته باشم. خیلی خوشحال هستم و خیلی دوست داشتم که زودتر به شعبه بیایم، مشغلۀ کاری و کنگره وجود دارد و فرصت نمی‌شود. الان که این جا هستم، لیاقتی است که خداوند به من داده تا در خدمت شما باشم. تک‌تک شما را دوست دارم. ان‌شاءالله که بتوانیم یک جلسۀ خوب و پرانرژی را در کنار هم داشته باشیم.

دستور جلسه، وادی دوم است. این وادی دو بخش دارد؛ اول می‌گوید که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌گذارد در ادامه مخاطبش انسان است و می‌گوید که هیچ مخلوقی، یعنی تمام مخلوقات، هر مخلوقی که در هستی هست بی‌حکمت آفریده نشده است. اگر ما فکر کنیم که جهت بیهودگی آفریده شده است، این از دانش اندک ماست. ما خانم‌ها معمولاً از سوسک می‌ترسیم و می‌گوییم چرا خداوند سوسک را آفریده است؟ اما چرایی در کار نیست. وادی اول، وادی تفکر است؛ شروع سال تحصیلی کنگره با وادی اول است و می‌گوید که با تفکر ساختارها آغاز می‌گردد، بدون تفکر هرچه هست روبه‌زوال و نابودی می‌رود. وادی اول یک تلنگری به ما انسان‌ها می‌زند که ببینیم چندمرده حلاج هستیم.
ما خانم‌ها خیلی ازخودراضی هستیم؛ خود من همیشه می‌گفتم که من مشکلی ندارم، هر مشکلی در خانوادۀ من هست از سوی مسافرم است، اما وادی به من می‌گوید که باید تفکر کنم. خیلی وقت‌ها ما فکر می‌کنیم که تفکر می‌کنیم، درصورتی‌که ذهن ما پر از مشغله و آشوب است و به هر چیزی فکر می‌کنیم، به جز به آن چیزی که باید فکر کنیم. اگر من وادی یکم را در کنگره یاد بگیرم، درس زندگی‌ام را گرفته‌ام، اگر من وادی یکم را درست اجرا کنم، قطعاً به وادی چهاردهم، یعنی وادی عشق می‌رسم؛ زیرا مقدمۀ اصول کنگره، وادی‌ها و راه‌ورسم زندگی، وادی اول است.
از وادی اول را یک مقدار جلو می‌رویم؛ آقای مهندس دستور جلسۀ بعدی را قرار داده‌اند که وادی دوم است. این وادی می‌گوید که اگر فکر می‌کنی خیلی راه‌ها را اشتباه رفته‌ای، فکر می‌کنی همسرت بیست سال مصرف‌کننده بوده، خود تو درگیر مشکلات بوده‌ای، دیگر زندگی‌ات تمام شده و مدت طولانی زندگی به همین روال گذشته و عمرت تمام شده است، در این جا وادی می‌گوید که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نگذاشته است، می‌گوید که ای انسان، تو که اشرف مخلوقات هستی چرا این‌گونه تفکر می‌کنی؟ چرا آینده‌ات را خراب می‌کنی؟ گذشته هر چه که بود، گذشت. من بارها سر لژیون می‌گفتم که سقف خانه به هر دلیل تخریب شده است، حال اگر بخواهی دنبال مقصر بگردی هیچ فایده‌ای ندارد و مشکلی را برای تو حل نمی‌کند. در وادی اول یاد گرفتیم که چگونه فکر کنیم و روی هدفمان و خواسته‌هایی که داریم تمرکز کنیم. هر کسی در زندگی یک خواسته‌ای دارد که اولویت زندگی‌اش است؛ یک نفر می‌خواهد مسافرش رها شود، یک نفر می‌خواهد فرزندش در آزمونی که در پیش دارد قبول شود، یک نفر می‌خواهد خانه بخرد؛ وادی می‌گوید که اگر می‌خواهی، باید بروی و روی آن هدف و موضوع متمرکز شوی، از یک مبدأ به یک مقصد معلوم.
فرض کن در یک جا نشسته‌ای و در حال تفکر هستی که می‌خواهی زمانی که به خانه رفتی برای شام املت درست کنی، اما زمانی که در حال درست‌کردن شام هستی متوجه می‌شوی که مواد لازم برای پخت آن غذا را نداری. اگر من می‌خواهم غذایی درست کنم، باید پیش از آمدن به کنگره مواد اولیۀ آن را محیا کنم، این موضوع می‌شود تفکر درست که بتوانی به آن خواسته‌ای که می‌خواهی برسی. در ابتدای ورود به کنگره، افراد هستند که من بیست سال یا مدت طولانی مصرف‌کننده بوده‌ام، جوانیم رفت، سرمایه‌ام رفت، اما این وادی، وادی امید، اعتمادبه‌نفس و انگیزه است که زندگی تمام نشده است، پایان شب سیه سپید است. در صحبت‌های روز چهارشنبه آقای مهندس می‌گفتند که اگر لاشخورها نبودند، مردار حیوانات باعث می‌شد بیابان‌ها پر از عفونت و آلودگی شود. اگر همان سوسک که بسیار زشت است نباشد، مشکلات بسیاری به وجود می‌آید. در یک جایی مطالعه می‌کردم که اگر حشرات و زنبورها نباشند، میوۀ درختان به بار نمی‌نشیند. یک‌بار آقای مهندس تعریف می‌کردند که در باغ‌های هیدج آمدند درختان را سم‌پاشی کنند، یک سری علف‌ها را قبل از گل‌دهی از بین بردند و همین باعث شد دیگر آن سال درخت‌هایشان باردهی نداشتند و همۀ کشاورزان متعجب شدند. این جا متوجه می‌شویم که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی خلق نشده است. چرا ما فکر می‌کنیم که جهت بیهودگی خلق شده‌ایم و هدفی نداریم؟
در ادامه وادی می‌گوید که هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. هرکسی را که خداوند خلق کرده است، حتماً یک تفکری پشتش بوده و خواسته‌ای داشته است. در یک قسمت از کتاب شصت درجه می‌گوید که ما برای خدمت‌کردن و آموزش‌دیدن به این جهان آمده‌ایم. مثلث دانایی شامل تفکر، تجربه و آموزش است. ما باید از همه چیز درس بگیریم، حتی اگر کسی بدی به ما می‌کند، باید درس بگیریم که مانند آن نباشیم. من بارها خدا را شکر می‌کنم که در کنگره هستیم. خدا را شکر می‌کنم که مسافرهای ما مصرف‌کننده شده‌اند تا مسیر کنگره برای ما نمایان شود. زمانی که من تازه‌وارد کنگره شده بودم، تولد خانم ناهید بود و ایشان دقیقاً همین جمله را گفتند، من آن روز خیلی از این جملۀ خانم ناهید ناراحت شدم. حالا که در این جایگاه هستم، از مسافرم ممنون هستم که راه کنگره را برای من باز کرد تا خیلی از آموزش‌ها را بگیرم. ما مشکلات زیادی داشته که به‌واسطهٔ کنگره حل شد. نمی‌گوییم که من حال مشکلی ندارم، پستی بلندی‌های زندگی باید باشد، اما همین‌ها هست که انسان‌ها را می‌سازد.
یک داستان حضرت عیسی هست که بارها در سی‌دی‌ها شنیده‌اید. شیطان را بسته بودند، هیچ مشکلی وجود نداشت، انسان‌ها هیچ خواسته‌ای نداشت، فقط منتظر بودند که مرگشان برسد. مشکلات باید باشد، اما من باید یاد بگیرم که چگونه با مشکلات کنار بیایم و مقابله کنم، ناامید نشوم، تفکر مثبت داشته باشم و خدمتگزار باشم. خیلی‌ها در کنگره هستند که دو میلیارد پول به کنگره می‌دهند، این افراد نمی‌خواهند که اسمشان شنیده شود، این افراد، افرادی هستند که نشانی در بی‌نشانی دارند. خیلی از افراد می‌آید پیش آقای مهندس و می‌خواهند پهلوان شوند، اما آقای مهندس نمی‌گذارند. اگر من خدمتگزار می‌شوم و در جایگاهی قرار می‌گیرم، نباید هیچ توقعی از کسی داشته باشم. رسیدن به این مرحله بسیار سخت است. بعضی وقت‌ها برای فرزندمان غذا درست می‌کنیم و توقع تشکر را داریم، درست است که فرزندمان باید تشکرکردن را یاد بگیرد، اما من باید بعد این‌همه مدت یاد بگیرم که حالم بد نشود. خداوند آقا کوروش را رحمت کند، تمامی شعب استان قزوین مدیون زحمات آقا کوروش هستند؛ همیشه می‌گفتند حالتان را جلوی دست نگذارید که حالتان خراب شود. اگر در کیفتان صدهزار تومان پول باشد، در جای شلوغ مواظب هستید که کسی پول را از کیفتان بر ندارد، اما حال دلتان و انرژی‌تان را به‌راحتی در دسترس می‌گذارید. به طور مثال با اخم جاری حالتان خراب می‌شود یا اگر مادرشوهرتان حرفی بزند سریعاً حالتان خراب می‌شود. قبل از کنگره این موضوعات عادی بود؟ اما در کنگره اگر می‌خواهید حالتان خراب نشود، هیچ‌وقت انتظار نداشته باشید که کسی از شما تشکر کند. ان‌شاءالله که همیشه حال دلتان خوب باشد. خیلی خوشحال هستم که در جمع شما هستم. امیدوارم توانسته باشم در مورد دستور جلسه خوب صحبت کنم. از این که به صحبت‌های من گوش دادید ممنونم.

 

نفرات برتر آزمون فروردین‌ماه ۱۴۰۳/۱/۲۸ «نمایندگی دهخدا»:

نفر اول: همسفر معصومه از لژیون یازدهم و همسفر فرشته از لژیون چهاردهم با نمرۀ ۱۹/۷۵
نفر دوم: همسفر رقیه از لژیون دوازدهم با نمرۀ ۱۸/۵
نفر سوم: همسفر مریم از لژیون دوم با نمرۀ ۱۷/۷۵

 

عکاس: همسفر سپیده، راهنما همسفر مریم (لژیون اول)
تایپ و ویرایش: همسفر سحر، راهنما همسفر اعظم (لژیون یازدهم)
ارسال: همسفر مطهره، راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
همسفران نمایندگی دهخدا قزوین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .