سومین جلسه از دورهی سیزدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی بنیان به استادی مسافر مصطفی، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر جواد، با دستور جلسه «وادی دوم و تأثیر آن روی من» یکشنبه دوم اردیبهشت 1403 رأس ساعت 17 آغاز شد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مصطفی هستم یک مسافر؛ خدا را شاکرم که در این جلسه حضور دارم. دستور جلسه این هفته می گوید: «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی پا به حیات نمینهد و هیچکدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم». خیلی جالب است در این دستور جلسه کلمه هیچ چند بار تکرار شده است و مطلبی که من دریافت کردم و برای من تجربه شد، هیچچیز حتی بهعنوان مثال خاک، جهت بیهودگی پا به خلقت نگذاشته است.
شاید برای خود من نیز پیشآمده باشد، حیلی وقت ها وقتی به کسی خدمتی می خواستند بدهند، با خودم می گفتم این شخص بدرد این خدمت نمیخورد. هیچکدام از ما در جایگاهی نیستیم دیگران را قضاوت کنیم که فلان شخص خوب است یا هیچ نیست یا بدرد نمیخورد.
من در زمان خدمت خودم در جایگاه مرزبانی، مرزبان انضباطی بودم؛ خیلی از ما وقتی که میگویند فلان شخص انضباطی است ممکن است بگوییم ولش کن، مهم نیست؛ درصورتیکه اصلاً چنین چیزی درست نیست؛ برای من سفر اولی، آن فرد انضباطی یک درس و آموزش است که باید دریافت کنم تا متوجه شوم شخصی که انضباطی شده است، دلیل آن چیست؟ برای من سفر اولی که روی کارهای خودم هیچ تعهدی ندارم، باید آن فرد انضباطی باشد و به من یادآوری کند در زندگی خودت و سفر خودت، باید به تعهدی که دادی پایبند باشی. حال تعهد ما چیست؟
در سفر اول تعهد ما این است که گوشبهفرمان باشیم، داروی خود را سروقت بخوریم و سیدیهای خود را بنویسیم؛ اگر فرمانبردار نباشم و برگشت کنم، به کجا میرسد؟ عاقبت من همان انضباطی است که با خودم گفتم این هیچی نیست. هرکدام از انضباطیها برای ما یک نمونه و سرمشق میشوند که اگر برگشت کنی عاقبتت اینچنین خواهد شد. پس آن فرد انضباطی باید باشد تا ما از او درس بگیریم.
این دستور جلسه خیلی در جایگاه خدمتی خودم به من کمک کرد؛ چون فهمیدم من مصطفی در جایگاهی نبودم که بگویم آن شحص خوب یا بد است و بدرد این جا میخورد یا نمیخورد. من حق ندارم چنین تصمیمی بگیرم.
موضوع دیگری که برای من جالب است کلمه جهنم است؛ اینکه میگویند جهنم در جای دیگری اینچنین است و چنان است، اصلا این طور نیست. به نظر من جهنم آن فردی است که وارد کنگره شده، مدتی سفرکرده و بعد انضباطی شده است؛ چون به این مکان آمده است، چیزهایی کم یا زیاد آموخته و مجددا به سمت مصرف رفته است. به نظر من شخصی اگر مثلاً با یک گرم مصرف وارد کنگره شده، پس از رفتن دیگر سه یا چهار گرم هم جواب او را نخواهد داد؛ چون در ذهن خود میداند که کار اشتباه را انجام میدهد، ولی دوباره آن را تکرار میکند و هیچ کاری هم از دستش برنمیآید و این به نوعی جهنم است.
من مصطفی اگر خداینکرده انضباطی میشدم و میدیدم که مثلاً فلان برادر لژیونیام در جایگاهی قرار گرفته حتی مثلاً در جایگاه نگهبان نظم، برای من واقعاً سخت بود که ببینم شخصی مثلاً دیرتر از من آمده است، اما الان به جایگاهی رسیده و یا خدمتی گرفته است؛ اما من مصطفی باید مجددا سر لژیون بنشینم و سفر کنم.
از دستور جلسه که بگذریم، هفته آینده هفته راهنما و قدردانی از ایشان است. ممکن است برای برخی از دوستان، مخصوا تازه واردین سوءتفاهم پیش بیاید که چگونه است یک هفته، هفته مرزبان است؛ یک هفته راهنما یا یک هفته دیدهبان است و باید پاکت بدهیم؛اینگونه نیست؛ برداشت اشتباه نشود. بحث قدردانی است.
اکثر ما در خانه فرزند داریم. اگر بحواهید یک معلم خصوصی برای فرزند خود بگیرید که به او درس بدهد، با یک دودو تا چهارتای ساده، پس از یک سال چقدر باید به او بدهید؟ چه هزینهای باید پرداخت کنید و چقدر باید از کار بیفتید؛ چون وقتی معلم خصوصی میآید باید خود شما یا همسر شما در خانه باشید، از کار و زندگی خود بزنید تا آن معلم بیاید و به بچه شما آن هم با دریافت هزینه درس بدهد.
تمام راهنمایان ما واقعاً بیمنت کار میکنند. اکثر این عزیزان بهخاطر آن انرژی نابی که از ما رهجویان میگیرند و بهخاطر حال خوبشان می آیند. ولی اجازه بدهید از بعد دیگری هم به ماجرا نگاه کنیم. آیا این عزیزان زندگی ندارند؟ سایر دوستان شاهد هستند، خود من در دوره خدمت به مدت چهارده ماه، حتی یک روز نتوانستم کار کنم. اکثر شما عزیزان شغل من را میدانید. هرجا که برای کار می رفتم و میگفتم هفتهای سه نصف روز نمیتوانم کار کنم، میگفتند باشد، شمارهات را بده با تو تماس میگیریم؛ ولی میفهمیدم این باشه ها که میگویند، یعنی چه. حالا شما با خود حساب کنید راهنما به مدت چندساله این وضعیت را دارد. اصلاً فکر کنید راهنما پولدار باشد و نیاز مالی نداشته باشد؛ اما همینکه نمیتواند حتی یک سفر کوتاه برود، موضوع کمی نیست.
انشاالله هفته راهنما را باشکوه برگزار کنیم. از بعد مالی که بگذریم، حتماً دلنوشته خود را در پاکت بگذارید.
از این که به صحبتهای من گوش کردید از شما سپاسگزارم.
ضمنا در ادامه همین جلسه، یک نفر از عزیزانی که به تازگی موفق به دریافت نشان رهایی و ورود به سفر دوم جهان بینی از جناب مهندس دژاکام شده بودند توسط مرزبان محترم کشیک معرفی شدند:
مرزبان خبری: مسافر علیرضا
تصویربردار: مسافر محمدهادی
نگارش: مسافر سجاد
ویرایش: مسافر فرهنگ
ارسال خبر: مسافر جواد
- تعداد بازدید از این مطلب :
151