English Version
English

پاداش صبر و دوری از ناامیدی

پاداش صبر و دوری از ناامیدی

جلسه دوازدهم از دوره چهلم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگرۀ ۶۰ نمایندگی ارتش، با استادی راهنمای محترم مسافر علی، نگهبانی مسافر اکبر و دبیری مسافر احسان، با دستور جلسه «وادی دوم و تاثیر آن روی من» و در ادامه تولد پنجمین سال رهایی مسافر حنیف در روز شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان علی هستم یک مسافر. امروز دو موضوع را در مورد دستور جلسه داریم یکی وادی دوم و دیگری تولد ۵ سال رهایی حنیف عزیز.
در کنگره راجع به خیلی موضوعات مختلفی صحبت و آموزش داده می‌شود. در کنار مسئله اعتیاد در وادی دوم به من می‌گوید اگر من در این دنیا هستم قطعاً مسیری برای من مشخص شده است تا یک مسیر تکاملی را سیر کنم و این به انتخاب خود من بوده و باید خیلی چیزها را یاد بگیرم. کسی که در اعتیاد است ناامیدی بسیار زیادی را تجربه کرده و با خود می‌گوید؛ وجود من در این دنیا به درد نمی‌خورد و خیلی از تفکرات غلط دیگر.

تخریب‌های اعتیاد نه‌تنها برای خود شخص بوده است، بلکه برای اطرافیان و خانواده او تخریب‌های زیادی وارد کرده است. وقتی که من وارد کنگره می‌شوم، اول به من می‌گویند که باید تفکرکردن را یاد بگیری و بعد متوجه می‌شوم که چه در راه ارزشی و چه در راه ضد ارزشی باشم، دارم روی جهان هستی تأثیر می‌گذارم و بیهوده نیستم. بعد متوجه می‌شوم که انسان تاریکی را برای پی‌بردن به عظمت روشنایی‌ها تجربه می‌کند.

امروز ما تولد ۵ سال رهایی حنیف عزیز را داریم و چهره‌ای که دارید الان از حنیف می‌بینید خیلی متفاوت است با چیزی که در ابتدای ورودش بود. خانواده حنیف چند سالی در کنگره حضور داشتند و زحمت کشیدند، البته بیشتر برای خودشان! بعد حنیف وارد کنگره شد. حنیف هیچ گوشتی در بدن نداشت و الانه خیلی تغییر کرده است و با کلنجارهایی که من با حنیف داشتم بالاخره شروع به سفرکردن کرد. اوایل سفرش زیاد منضبط نبود، ولی آرام‌آرام متوجه تغییرات در خودش شد و همین باعث شد که ادامه بدهد و رهایی‌اش را بگیرد.
در کنگره خدمتگزار شد و این خدمت‌کردن در کنگره تأثیرات بسیار شگفت‌انگیزی در زندگی انسان می‌گذارد. این روز را به جناب مهندس و خانواده محترمشان و به خود حنیف و به همسفرانش و به راهنماهای همسفرانش تبریک می‌گویم. دوباره به من ثابت شد که کنگره چه معجزاتی می‌تواند انجام بدهد و از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید از همگی متشکرم.

اعلام سفر مسافر حنیف:
سلام دوستان حنیف هستم یک مسافر. من با ۸ سال تخریب وارد کنگره شدم. آخرین آنتی ایکس های مصرفی من ماریجوانا، ماشروم و ال اس دی بوده، ۱۰ ماه و ۱۷ روز به راهنمایی آقای علی نصیری از لژیون سوم سفر کردم. در ضمن ۱۰ ماه هم با راهنمایی آقای رضا صبوری سفر نیکوتین انجام دادم. رهایی من از مواد ۵ سال و از نیکوتین ۴ سال و ۷ ماه می باشد. رشته ورزشی بنده تیراندازی با کمان در رسته ریکرو است.

آرزوی مسافر حنیف:
من آرزو می‌کنم که بتوانم برای کنگرۀ ۶۰ در رشته ورزشی تیروکمان مدال‌آوری کنم و از این جهت برای کنگره افتخارآفرینی کنم.

خلاصه سخنان مسافر حنیف:
سلام دوستان حنیف هستم یک مسافر. خیلی خوشحال هستم که امروز در اینجا در جمع شما عزیزان هستم و خیلی از حضور دوستانم، همسفرانم و همه شما که در این جشن شرکت کردید به‌ویژه اساتیدی که از شعبه‌های دیگر تشریف آوردند سپاسگزارم و حس بسیار خوبی دارم .
وقتی نگاه می‌کنم به عقب و دوره می‌کنم مسیری را که تا به اینجا آمده‌ام مثل اینکه همه بسان یک پلک‌زدن بود و خودم هم باورم نمی‌شود. من دو بار به کنگره آمدم. اولین باری که من به کنگره آمدم خیلی سریع برگشتم؛ ولی همسفران من ماندند و به‌اندازه یک آزادمردی در کنگره آموزش دیده‌اند تا من دوباره پا به کنگره گذاشتم و سفرم را به اتمام رساندم.
از آقای علی نصیری راهنمای محترم خودم بسیار ممنونم و ایشان را خیلی اذیت کردم و به گردن من حق برادری دارند. آنتی ایکس من محرک بود و من اصلاً کنگره را قبول نداشتم. همیشه در ذهنم می‌گفتم که اینها یک سری آدم‌های تریاکی هستند و من با اینها فرق می‌کنم. اصلاً من جای دیگری هستم. این افراد کجا و من کجا؟ همیشه می‌گفتم که اینها من را درک نمی‌کنند. اما وقتی روی پروتکل درمانی رفتم و داروی OT را مصرف کردم، به‌قدری تلخ بود که به زمین‌وزمان ناسزا می‌گفتم. ولی راهنمای من با آرامش و لبخند، من و ناسزاهای من را تحمل می‌کرد.

از همه مرزبانان و ایجنت همسفران که بنده را تحمل کردند بسیار سپاسگزارم. در پایان به همهٔ مسافران سفر اولی توصیه می‌کنم به راهنما خود و به کنگره اعتماد کنند کنگره چراکه چیزی به شما می‌دهد (حال خوش) که هیچ‌کس نمی‌تواند به شما بدهد. در حقیقت خودتان آن را برای خودتان فراهم می‌کنید و کنگره و راهنمایان و سایر خدمتگزاران فقط راهنمایی می‌کنند و مسیر درست حرکت‌کردن را به من نشان می‌دهند. امیدوارم همهٔ کسانی که درگیر این اهریمن هستند در هر کجای دنیا راهشان به کنگره باز شود و از آقای مهندس بسیار سپاسگزارم چون این حال خوب را وامدار ایشان هستم.

صحبت هاى راهنماى محترم همسفر سپيده:
سلام دوستان سپيده هستم يك همسفر. خدا را سپاسگزار هستم كه امروز در شعبه ارتش در كنار خانواده محترم آقا حنيف و بقيه عزيزان هستم. به آقاى مهندس، خانواده ايشان، پدر و مادر و راهنماى آقا حنيف تبريك مى گويم.
من در تولد يكسال رهايى ايشان هم گفتم كه اطمينان دارم كه شما در مسير خود و كمك به هم سن و سالهاى خودتان بسيار تاثير گذار خواهيد بود. الآن با گذشت ٤ سال از آن زمان و تمام تغييراتى كه كردند و من خود شاهد آنها بودم، بسيار خوشحال هستم.
پيام تولد هايى كه گرفته مى شود اين است كه وقتى صبور باشيم، آموزش بگيريم و فرمانبردار باشيم به آرامش به كانون خانواده آورده مى شود. اميدوارم آقا حنيف را با شال راهنمايى ببينيم، ممنون.

صحبت هاى راهنماى محترم همسفر فخرى:
سلام دوستان فخرى هستم يك همسفر. از همه كسانى كه طى اين سالها من را راهنمايى كردند سپاسگزارم و دست راهنماى خودم خانم سپيده را مى بوسم. از همه عزيزانى كه امروز تشريف آوردند تشكر مى كنم.
من الآن از حنيف درس مى گيرم و اين خوب است كه گاهى فرزند آدم، راهنمايش باشد.
از همگى ممنونم كه حاضر هستيد و عشق مى دهيد. از على آقا بسيار ممنونم كه هم براى حنيف و هم براى من زحمات زيادى كشيدند. از اعضاى باشگاه تير و كمان و رهجويان عزيزم بابت تشريف فرماييشان ممنونم و به همگى آنها افتخار مى كنم. تولد حنيف عزيزم را به او تبريك مى گويم.

صحبت هاى راهنماى محترم همسفر حسن:
سلام دوستان حسن هستم يك همسفر. آقاى محمدحسين و همسر ايشان براى همسفر ها تبديل به الگو شده اند. ايشان وادى دوم و تقابل با نااميدى را به عينه نشان داده اند. آنها مى آمدند، تلاش مى كردند، حضور داشتند، همه آموزش ها را فرا مى گرفتند و مرتب در جلسات شركت مى كردند تا بالاخره موفق شدند و من خدا را از اين بابت شاكرم.
به حنيف عزيز، پدر ايشان آقا محمدحسين و مادر ايشان سركار خانم فخرى تبريك عرض مى كنم و از همه متشكرم.

صحبت هاى راهنماى محترم همسفر محمدحسين:
سلام دوستان محمدحسين هستم يك همسفر. در ابتدا خدارا شكر و شكر و شكر مى كنم كه اين اتفاقات خوب در كنگره در حال رخ دادن است. از آقاى مهندس بابت فراهم كردن چنين بسترى و استاد امين و خانم كماندار بابت همراهى و دلدارى ايشان تشكر مى كنم.
در طول سفر حنيف، چه قبل و چه بعد از آن، اتفاقات گوناگونى رخ داده است. من مى گويم كه حتى اتفاقات تلخ آن هم زيبا مى باشد چراكه خداوند هيچ چيزى را زشت نيآفريده است و هر چيزى علتى دارد.
لذت مى برم كه همه عزيزانم هستند و در كنار هم اين لذت خوب را با يكديگر به اشتراك مى گذاريم. اميدوارم كه همه اين موقعيت را تجربه كنند. از خدا مى خواهم تا آخر عمر خدمت گزار كنگره و قدردان اين زحمات باشم.

تایپ: مسافر مرتضی و مسافر نادر
ویرایش و ارسال: مسافر حامد و مسافر محمدرضا
نمایندگی ارتش

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .