اگر هر سلول انسان یک شهر باشد، پس خود انسان را مشاهده نمایید که چه عظمتی دارد؛ جسم انسان از سی و هشت هزار و دویست میلیون سلول تشکیل شده ولی ما نمیدانیم و تصور میکنیم که یک سری گوشت، چربی و استخوان است.
جسم یک صور آشکار و یک صور پنهان دارد؛ بهطورکلی در بدن ما غوغایی برپاست که ما اصلاً خبر نداریم و ما بدون اینکه متوجه شویم به زندگی ادامه میدهیم. همانطور که ما سی و هشت هزار و دویست میلیارد سلول داریم، شصت برابر آن باکتری در بدن وجود دارد که باعث زندهبودن ما هستند اگر این باکتریها از کار بیفتند ما ظرف بیست و چهار ساعت خواهیم مرد.
این باکتریها در داخل روده، معده، گوش، چشم و....وجود دارند که ما روزبهروز توسط عوامل مختلفی این باکتریها را از بین میبریم که باعث بیماریهای مختلفی میشود.
ما صور آشکار و پنهان داریم، همه چیز دارای صور آشکار و پنهان هستند؛ مانند عشق، انسان، بیماری و...صور آشکار میگوید تومور وجود دارد، پس از جایی آمده است که باید آن را پیدا کنیم. میگویند با شیمیدرمانی که خود یک سم است آن را برمیداریم؛ سمی که سلولها را از بین میبرد.
شیمیدرمانی در جنگ جهانی دوم کشف شد؛ زمانی که با بمباران شیمیایی در یک منطقه، افرادی که مبتلا به بیماری سرطان بودند، زنده ماندند، فهمیدند که آن ماده شیمیایی سلولهای سرطانی را از بین برده است بنابراین، از همینجا شیمیدرمانی مد شد و آن مواد شیمیایی را رقیق کرده و تزریق میکنند. درست است که یک سری سلولهای سرطانی از بین میرود؛ ولی آن چیزی که موجب شده این تومور به وجود بیاید هنوز از بین نرفته است، پس باید در تمام بیماریها به دنبال صور پنهان بگردیم تا بتوانیم بیماری را درمان کنیم.
هر انسانی برنامه ژنتیک مشخصی دارد؛ ژنها بر ساختمان جسم یک سری دستوراتی میدهند که مرکز همه آنها DNA است. ژن دستور میدهد که چه چیزی تولید شود و DNA دستور را اجرا میکند. زمانی هم فرامیرسد که DNA نمیتواند دستورات را اجرا کند. سرطان شناسان برای تشخیص اینکه سرطان در چه مرحلهای است، میگویند باید این صد و هشتاد ژن را بررسی کنیم و متوجه میشوند این صدوهشتاد ژن از تنظیم خارج شدهاند.
یک سری از سلولها در حال ساخت بدن هستند و یک سری از سلولها در حال تخریب هستند. اگر قدرت ایمنی بدن پایین برود، سلولهای سرطانی بدن شروع به پیشروی میکنند. بعضی از ژنها که از تنظیم خارج شده، باید یک سیستمی داشته باشیم که این ژنها را درمان و تنظیم کنند.
از قدیم گفتهاند تا خودت را نشناسی، خدا را نخواهی شناخت و همینطور هستی را نخواهی شناخت.
انسان برای این شناخت باید به تزکیه، دانایی و پالایش برسد و البته نیازی نیست دائم در حال دعا، چله، ریاضت باشد یا به ملکوت اعلی برود؛ برای این کار کلام خداوند بسیاری از مطالب را برای ما آشکار میکند که میفرماید: به رب خودت، پروردگار خودت و مربی خودت احترام بگذار.
انسان موجودی است که به پروردگار خویش ناسپاس است، مگر آنهایی که ایمان آوردهاند و میفرماید: راستگو باش، مهربان و نیکوکار باش، سخنچین و دروغگو مباش. پس اگر آشکارا به عمل صالح بپردازیم چشمان ابلیس را هم نابینا میکنیم.
عمل صالح؛ یعنی عملی که در آن صلح باشد و صلح، یعنی در آن آشتی باشد. مثلاً اینکه در مورد انتقاد دوستت، خوب برخورد کنی و در مورد آن خوب بگویی. پس وقتی عصبانی هستی، یعنی در صلح نیستی. اگر از پدر و مادر یا دوستت عصبانی باشی، یعنی عمل تو صالح نیست و صلحی در آن نیست. پس هر حرفی، کاری، حرکتی و عملی میتواند عمل صالح باشد و ما باید در صلح باشیم مثل برخورد خوب با یک گل، درخت، سگ، مورچه، جوی آب... خیلی از کارهای ما عمل صالح نیست و در صلح نیست؛ مثل ازبینبردن طبیعت و ریختن زباله در خیابان. در صحبتکردن هم میتوانیم در عمل صالح باشیم؛ با تشکرکردن و گفتن خوبیها.
ما مرتب در خواب، در جاها و مکانهای مختلف زندگی میکنیم؛ ما در سه جهان زندگی میکنیم جهان فیزیکی، جهان ذهن و جهان خواب؛ ما با افراد در ذهن یک برخورد داریم و در ظاهر برخورد دیگری داریم.
نگارش، تایپ و ویرایش: همسفر رباب، راهنما همسفر زهرا (لژیون پنجم)
تنظیم و ارسال: همسفر فرشته (خدمتگزار سایت)
همسفران نمایندگی زنجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
225