چهاردهمین جلسه از دوره چهل و سوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی حر، به استادی راهنمای محترم مسافر اقبال، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر پرهام با دستور جلسه "وادی دوم و تاثیر آن روی من" روز شنبه یکم اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان اقبال هستم یک مسافر، خدا را شاکر هستم که یک بار دیگر اجازه داد تا در این جایگاه خدمت کنم تشکر میکنم از آقای مهندس و اساتید کنگره شصت و این عزیزانی که تلاش کردن این بستر فراهم بشود و امثال من بیایند و در این جایگاه آموزش بگیرند خدا قوت میگم به ایجنت محترم و مرزبان های عزیز بابت زحماتی که در این دوره کشیدند و در ماه مبارک رمضان به همه عزیزانی که در این مسیر خدمت کردند چه جانی و چه مالی عزیزانی که در آشپزخانه خدمت کردن از همه آنها تقدیر و تشکر میکنم من شخصا در آشپزخانه حضور داشتم و میدیدم که بچه ها از صبح یا روز قبل مشغول آماده کردن افطاری بودند و رهایی های هفته پیش را تبریک میگویم امیدوارم که این رهایی ها همینطور ادامه داشته باشد و خدمتگزارهای خوبی را تحویل کنگره شصت بدهند من هم از طرف خودم هفته راهنما را پیشاپیش تبریک میگویم هفته بعد هفته راهنما است و امیدوارم قدردان راهنماهایی که برای ما زحمت کشیدند و با گذشت و بخشش این مسیر را برای ما روشن کردند قدردان اینها باشیم و بتوانیم گوشهای از زحمات آنها را با تشکر کردن و پاکت بتوانیم پاسخگو باشیم که برای منِ مسافر زحمت کشیدهاند، دستور جلسه این هفته ما وادی دوم است و بخش دوم هم تولد یکسال رهایی راهنمای عزیز آقا رضا است امیدوارم که بتوانیم یک جلسه پر شور و پر انرژی را برگزار کنیم و بتوانیم که از آموزش های یکدیگر بهرهمند بشویم وادی دوم را که نگاه میکنیم یک جمله پررنگ در آن میباشد که استاد سردار به آقای مهندس میگوید امیدوارم به جنگ نرم خود ادامه بدهید اگر من بخواهم در مورد وادی دوم صحبت بکنم از همین جمله میتوانیم هزاران صفحه کتاب بنویسیم که جنگی که من الان دارم جنگ اندیشه و افکار است و هر مسافری هر همسفری هر شخصی که در این موقعیت قرار میگیرد در خواب در بیداری در حال جنگ و نبرد است اگر من نتوانم خودم را قوی بکنم خودم را با کنگره همسو نکنم مطمعنا ترد میشوم، مسافر یا همسفر، تمام تلاشم رو بکنم که هوای کنگره را حفظ کنم با رعایت کردن قوانین، این سوال را همیشه از خودم میپرسم که آیا من مسافر سفر دوم هستم؟ یا فقط یک سفر دومی هستم؟ آیا من مسافر سفر اول هستم؟ یا فقط یک سفر اولی هستم؟ بین سفر اولی و مسافر سفر اول هزاران فرسنگ تفاوت است، مسافر سفر اول خواب شب دارد، صبح زود بیدار میشود، سیدی نوشتن دارد،اعلام سفر کردن دارد، پیراهن سفید دارد، ورزش کردن دارد، گوش به فرمان راهنما است و هزاران قطعه دیگر از پازل سفر اول که تصویر پازل به ما نشان داده شده است گفته شده و در هر جلسه میگوییم که" به مکانی برسیم که از آنجا انشئاب یافتهایم" کدام مکان؟ در کتاب ادموند و هلیا است آنجایی که هنوز روشنایی ها آبستن تاریکی ها بودن و فرزندش هنوز به دنیا نیامده بود امیدوار هستم که بنشینم و با خودم فکر کنم که آیا من یک خدمتگزار هستم در سفر دوم یا اینکه نه فقط سفر دومی هستم و فقط دارم از کنگره استفاده میکنم باید ببینم که آیا من قدر این صندلی که برای من گذاشته شده را میدانم آیا من در خدماتی که در کنگره ارائه میشود میتوانم سهیم باشم اگر اینها را کنار هم قرار بدهیم آن موقع میتوانیم بگوییم که مسافر سفر اول هستیم یا مسافر سفر دوم آیا من فقط به یدک میکشم اسم آزاد مرد را یا نه واقعا آزاد مرد هستم و از بند خیلی چیزها آزاد شدهام امیدوار هستم بتوانیم به این جمله که استاد سردار به جناب آقای مهندس میگویند برسیم میگویند خوشحالیم که به جنگ نرم خود ادامه میدهید باید یاد بگیریم آموزش بگیریم تفکر کنیم ما خواسته ایم که یک تیم قوی داشته باشیم و من اگر بخواهم که یک تیم قوی من را انتخاب کند باید خودم را قوی کنم و برای اینکه قوی بشوم باید با سلاح کنگره ۶۰ خودم را مجهز کنم در وادی دوازده آقای مهندس در مورد اعتیاد صحبت میکردند میگفتند جهان اعتیاد من را به فکر فرو برد که آیا اعتیاد یک جهان است بله واقعا اعتیاد یک جهان است مملو از درد و رنج و خیلی بدی های دیگر .علم کنگره که به واسطهی آقای مهندس اجرا میشود و سرعت بالایی دارد و بچههای خدمتگزار پا به پای آقای مهندس زحمت میکشند اما مثلثی که باید شکل بگیرد علم نیروی انسانی و ثروت در بخش مالی ضعیف هست و ما باید در لژیون سردار به درستی عمل کنیم و با تلاش بیشتر و با قدرت از لژیون سردار حمایت کنیم، اما در مورد آقا رضا بخواهم صحبت کنم وقتی وارد لژیون شد از همان اول گوش به فرمان بود و خدمتگزار بود و الان هم در ساختمان سیمرغ در قسمت روابط عمومی در حال خدمت است و در شعبه هم خدمتگزار است امیدوارم که هر چه زودتر لژیون تشکیل بدهد و تشکیل خانواده بدهد، رضا وقتی یک ماه سفر بود به من گفت که پدر و مادرم به اجبار به من میگویند که ازدواج کنم و من گفتم قوانین کنگره در طول سفر اول این اجازه را نمیدهد که ازدواج کنید یا کارهای از این قبیل باید صبر کنید بعد از سفر اول این کار را انجام بدهید، وقتی سفرش تمام شد گفتم الان میتوانی ازدواج کنی گفت نه آقا الان حسهایم باز شده دیگه ازدواج نمیکنم امیدوارم که هر چه زودتر تشکیل خانواده بدهد و زندگی شیرینی را تجربه کند از اینکه به صحبتهای من گوش کردید ممنون.
خلاصه سخنان راهنمای محترم مسافر رضا
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر، خدا را شکر میکنم که اجازه ورود من به کنگره را داد از بنیان کنگره ۶۰ آقای مهندس تشکر میکنم که چنین بستری را فراهم کردند تا افرادی که خواهان و خواستار خروج از تاریکی هستند در اینجا به خواسته خود میرسند از راهنمای تازهواردین آقا شهریار تشکر میکنم که در ابتدای ورود من به کنگره نقش بسیار مهمی داشتند از آقای اکبر جوادی راهنمای سیگارم تشکر میکنم از آقای اقبال امامی راهنمای گرامی بسیار سپاسگزارم، از برادر لژیونیهای خودم خیلی تشکر میکنم، تعدادی از دوستان به من کمک کردند تا بتوانم خیلی زود کنگره را درک کنم از همه این عزیزان تشکر میکنم، من روزهای را در زمان مصرف گذراندهام که باید از مجموعه کنگره ۶۰ خیلی خیلی تشکر کنم قبل از ورود به کنگره منیت بالای داشتم و حرف هیچ کسی را قبل نداشتم، در دوران تحصیل برای کادوی روز معلم من نان بربری و پنیر را کادو کردم و به معلم دادم که باعث درگیری بین ما شد که ناظم و مدیر مدرسه جلسه گذاشتند و میگفتند فکر کنید این بچه در آینده مهندس یا دکتر بشود یک دکتر یا مهندس بی ادب به چه درد این جامعه میخورد، در دوران اعتیاد انتیایکس که من مصرف میکردم با دخانیات باید مصرف میکردم یه حال خوب و سرخوشی داشتم البته حال خوب نمیشود گفت توهم بگویم بهتر است در حالت عادی چیزی را متوجه نمیشدم، زمانی که چشمم به پیام راهنمای محترم آقا اقبال افتاد که برای من آماده کرده بود عقل و ایمان و تکاملی که در پرتو آن به وجود میآید یک درخت پوسیده و پر از موریانه را به یک ستون مستحکم تبدیل میکند این چیزی بود که من بودم من در زمان مصرف ظاهرأ مشخص نبود که مصرف کننده هستم ولی دقیقا همان درخت پوسیده بودم از درون به هم ریخته بودم و چند سال آخر مصرف با حال بد مصرف میکردم و حالم بدتر میشد چون به ان ناامیدی رسیده بودم که دیگر نمیتوانم اعتیاد اعتیاد را درمان کنم خدا را شکر میکنم که وارد کنگره ۶۰ شدم در وادی دوم آقای مهندس میگوید از ذرات جرقه میتوان به روشنایی رسید آن جرقه در من به وجود آمد و سفر را شروع کردم خدا را شکر تا جایی که توانستم بدون اشتباه سفر را به اتمام رساندم و با آموزش هایی که در کنگره گرفتم متوجه شدم که در کنگره ۶۰ واقعا درمان قطعی شکل میگیرد میگیرد الگوی هایی که در کنگره هستند میتوانید نگاه کنید شما هیچ آنتی ایکسی پیدا نمیکنید که در داخل ایران باشد و شخص مصرف کننده اش با درمان کنگره ۶۰ به رهایی نرسیده باشد من که ندیدهام، آقای سعید ثانی روزهای اول که من آمده بودم دبیر بودند موقعی که اعلام سفر کردند من رفتم گفتم که مگر میشود گل هم مگر درمان دارد؟ به من گفتند که برو با راهنمایت صحبت کن انشالله که هر جا باشند حالشان خوب باشد که بزرگترین راهنمایی را به من کردند در سیدی شناور استاد امین میگوید برای اینکه حال خوش را درک کنید باید در جای درست قرار بگیرید و درست حرکت بکنید کنگره همان جای درست است هرجای دیگری که ما میرویم حالمان درست نشد به خاطر این است که آنجا درست نبوده جایگاه من آنجا نبود کنگره شصت مکان درست و کاملترین مکان برای درمان اعتیاد است از نظر من که درمان شدهام من ته تاریکی رو دیدم من ساعت چهار صبح میرفتم خانه مادرم بیدار بود ولی الان خونه هم نروم خیالش راحت است چون میداند که رضا حالش خوب است، من همه اینها را مدیون کنگرهام از دوره مرزبانی قبل خیلی تشکر میکنم من اولین جایگاهی که تجربه کردم نشریات بود من یک جمله بگویم و تمام کنم کنگره آنجا درستِ است من با بد سفر کردنم حداقل اینکه کنگره رو بی اعتبار نکنم کنگره که بی اعتبار نمیشود چون آنقدر انسانهایی هستند که سریع کنگره رو درک میکنند و رها میشوند و به حال خوب میرسند اگر واقعا میخواهیم حال ما خوب باشد بیاییم کنگره اگر بخواهیم به حال خوب میرسیم، کنگره درست است که رایگان است ولی مفتی نیست باید تلاش کنیم من سیدی نوشتن فکر کنم تا زمانی که بروم دانشگاه هیچی ننوشتم من فکر کنم قبل از کنگره کلا صد صفحه ننوشته بودم بعد کنگره خدا را شکر نزدیک صد تا سیدی نوشتم و آموزش میگیرم کنگره به نظر من صندلیاش تاوان دارد اگر بیاییم و بنشینیم و سفر نکنیم وقت راهنما را بگیریم تاوان دارد من از آقا اقبال و خانواده ایشان بسیار ممنونم شنبه دوشنبه چهارشنبه در اختیار کنگرهاند حالا سه شنبه ها هم تشریف میبرند پیش آقای زرکش یعنی فکر کنم فقط یکشنبه و پنجشنبه اگر مهمانی نروند در اختیار خانواده هستند، کار بزرگ را دارند همسفرانشان انجام میدهند ازشون بسیار بسیار ممنونم و امیدوارم حال خوش مستدام باشه در زندگیشان و آقا کیان و سبحان به بهترین جایگاه ها برسند کنار خانوادشون و خیلی ممنون که به صحبت های من گوش کردید.
تایپ: مسافر جواد مسافر مهدی
بارگذاری: مسافر محمود
مرزبان کشیک: مسافر عیناله
- تعداد بازدید از این مطلب :
201