«یاد الله در هر جا، یاد خود از قطره به اقیانوس است.»
دستور جلسه هفته:
«وادی دوم (هیچ مخلوقی جهت بیهودگی، قدم به حیات نمینهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.) و تاثیر آنروی من»
لژیون یکم، راهنما همسفر معصومه عزیز
------------------------------------
سلام دوستان مهناز هستم یک همسفر
من مهناز به دلیل اینکه در گذشته (قبل کنگره) در مکان و زمانی که باید میبودم، نبودم! لذا همیشه در ناامیدی و تاریکی محض به سر میبردم و در اتاقی تاریک و در پیروی از ضد ارزشها به زندهمانی خود ادامه میدادم و به خودم میگفتم: تو همین هستی که هستی؛ بختِ سیاه، روزگارِ سیاه، عاقبتِ! ....
اما خدا را شکر با ورود به کنگره متوجه شدم که درون یک مثلثی به نام جهالت گیر افتادهام که از ناامیدی به ترس و از ترس به منیت مثل توپ پاس داده میشوم تا اینکه با گذشتن از وادی اول و تفکر سالم فهمیدم؛ من اشرف مخلوقات و ارزشمندم و تصمیم گرفتم فرمانده شهر وجودیام باشم؛ بر ناامیدی غلبه کردم و از ترسهای بیجا گذشتم تا به امیدواری و حال خوش رسیدم؛ فهمیدم تواناییهای درون من مانند یک کوه آتشفشان خاموش است و این منِ مهناز هستم که باید آنها را فعال کنم و به اجرا در بیاورم؛ از اینرو سعی کردم در جهت ارزشها و صراط مستقیم آنها را به حرکت در بیاورم؛ چون مطمئن بودم که قدرت مطلق همواره، همیشه و همه جا همراه من است؛ آنجا بود که متوجه شدم انسان هستم و قدرت اختیار و انتخاب به من داده شده و خود کرده را تدبیر هست؛ اما شرط آن خواستن است.
لژیون دوم، راهنما همسفر فاطمه عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان ناهید هستم همسفر
در رابطه با دستور جلسه این هفته که وادی دوم هست، باید بگویم این وادی مرا به تفکر فرو برد که اگر تا به حال به مخلوقاتی با بیتوجهی نگاه میکردم، تغییر دیدگاه دهم و با تعمق بنگرم که هدف از خلقتِ موجوداتی که اصلا توجهی به آنها نداشتم، برنامه دقیق و حساب شدهای بوده و جهت بیهودگی نیست.
برگی از درخت بدون اذن خداوند نمیافتد، بعد منِ اشرف مخلوقات اگر در چنین جایگاهی هستم، بدون هدف و برنامه ریزی است؟! مسلما که چنین نیست، کلی در پشت این پرده، کائنات و هستی نقش داشتهاند که ما غافل از آنیم.
اگر در زندگی مشکلاتی را متحمل شدم، از دیدگاه من مشکل بود؛ ولی در اصل طنابی بود برای بالا بردن آگاهی و رسیدن به خودشناسی که اگر در شناخت خود موفق باشم و خویش خویشتن را پیدا کنم، مطمئناً به شناخت قدرت مطلق هم دست پیدا میکنم و همه اینها برگرفته از آن است که هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست؛ هر چند در آن لحظه ما حکمت آن را درک نمیکنیم؛ ولی بعد متوجه میشویم که عین عدالت خداوند است.
آیا من مسئولیت و وظیفه بندگی خود را به جا آوردهام؟ آیا در این کره خاکی مفید واقع شدم؟ کاری برای همنوعم انجام دادهام؟ لبخندی بر لب عزیزانم آوردهام؟ یا همیشه طلبکار از زمین و زمان بودهام؟ شاید در قبل کنگره این چنین بودم؛ ولی شکر خدا از ورودم به کنگره تا حدی خودم را یافتم و بهتر توانستم مسائلم را حل کنم یا بپذیرم.
ممنون که مشارکت مرا خواندید.
لژیون سوم، راهنما همسفر هما عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان راضیه هستم همسفر ابراهیم
خداوند هیچ موجودی را جهت بیهودگی خلق نکرده؟ چه حیوان باشد چه کوه چه دریا چه فلزات چه اجسام. اصلا ببینیم چنین چیزی هست که بشود پیدا کرد که جهت بیهودگی باشد و به هیچ دردی نخورد؟!
زمانیکه حضرت موسی به کوه طور میرفت، دید یک کرم دارد در لجن لول میخورد، حضرت موسی با خودش میگوید: خدا این را برای چه خلق کرده؟!
موسی سوال کرد و خداوند فرمود: کرم هم همین سوال را از من کرده که چرا تو را خلق کردهام؟ این دیدگاه ما است ک اینجور فکر میکنیم!
حال اگر به تمام هستی بنگریم به انواع حیوانات، مثلا کوسه اگر کوسه نبود تمام دریاها گند میزد، اگر کرکس نبود، بیابانها همه پر از عفونت میشد، حتی لاشخورها را هم در نظر بگیرید! یا همین موش همین که در آزمایشگاها از آن استفادههای زیادی میشود! گیاهان بیابانی هم جهت بیهودگی خلق نشدهاند؛ برای جلوگیری از حرکت شنها، همین خارها و بوتهها و علفهای هرز هستند.
زمانیکه دریاچهها به وجود آمدهاند، حتما حکمتی دارند. در کویری که یک قطره آب پیدا نمیشود، چطور بعضی گیاهان رشد میکنند؟! پس هر چیزی که خداوند خلق کرده، خاصیتی دارد و جهت بیهودگی نیست.
یک درخت گردو از ما چیز زیادی نمیگیرد، بیشتر از نور خورشید تغذیه میکند و در آخر به ما چقدر گردو میدهد؟ یا از گاو چقدر استفادههای مفید و بهجا میشود؟ شتر همینطور! با آن پاهای پهن که بتواند روی شنها راه برود یا با گردن بلندش بیایان به آن عظمت را از فاصله دور ببیند.
هر کدام و هر چه را ببینیم جهت بیهودگی خلق نشدهاند. حال در انسان باید بنگریم به خودمان، هر کدام کلاهمان را قاضی کنیم، با خود بگوییم: من به چه درد میخورم؟ برای چه خلق شدهام؟! آیا جهت بیهودگی خلق شدهام؟ آیا من که یک فرد مصرف کننده بودم، به کنگره آمدم و خوب و درمان شدم، حالا چه باید بدهم؟ چه دادهام؟ البته بچهها درک کردند و نتیجهاش را هم میبینیم؛ آیا من از یک درخت کمترم که کود و آب به آن میدهیم، بهترین و شیرینترین میوه را به من میدهد؟ ما باید به این قضیه نگاه کنیم و نباید دائما غر بزنیم و از زمین و زمان طلبکار باشیم.
هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. اصلا اینطوری نیست. برای آموختن هیچوقت دیر نیست. ما باید بدانیم هیچکدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خیال کنیم باز هم ما به هیچ نیستیم و ارزشمندیم.
زمانی وارد تاریکیها میشویم که ارزش روشناییها را بدانیم؛ ما خیلی از ناکامیها را میچشیم تا قدر خوبیها را بدانیم.
لژیون چهارم، راهنما همسفر شفیعه عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان مرضیه هستم همسفر محمود
هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچ موجودی را خداوند بیهوده خلق نکرده، اگر تصور کنیم که یک چیزی بیهوده پا به هستی گذاشته، باز هم باید مطمئن باشیم که این تصور ما نادرست هست و ما نتوانستهایم به درون و وجود آن چیز پی ببریم.
به عنوان مثال؛ یک لاشخور اگر نباشد که لاشههای حیوانات مرده را بخورد، همه جای طبیعت را عفونت و گند برمیدارد، حتی کوهها، دریاها، سنگها، خاکها و شنها همه چیز استفادههایی برای جهان هستی دارند.
هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. ممکن است گاهی بعضی از ما بر اثر مشکلات، مریضی یا مشکل مالی خسته بشویم، احساس ناامیدی کنیم و بگوییم: دیگر از ما گذشته و بیخودی آفریده شدیم! ولی این حرفها برای از دست دادن اعتماد ما و تسلیم نابودی شدن و عدم تلاش برای سلامتی و موفقیت است؛ ولی باید همیشه به زندگی امیدوار باشیم و از گذرگاههای سخت سعی کنیم بگذریم.
اگر در مسیر تزکیه، پالایش و ارزشها حرکت کنیم، خداوند هم ما را یاری میکند.
خداوند میفرماید: کسی که ناامید است، از رحمت من به دور است. ناامیدی بزرگترین تیرِ نیروی اهریمنی است. با فراگیری آموزشهای ناب کنگره، متوجه ارزش بالای خود در هستی میشوم و سپاسگزار خداوند هستم.
ممنونم که برداشت من را مطالعه کردید.
از گروه سایت هم متشکرم
لژیون پنجم، راهنما همسفر نرگس عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان زهرا هستم همسفر محمدرضا
همانطور که این وادی میگوید: «هیچ موجودی بیهوده آفریده نشده، حتی اگر خودش فکر کند که بیهوده آفریده شده» من بعضی اوقات میخواستم همه کارهایم را انجام دهم و هیچ کاری نداشته باشم؛ اما با آموزشهای کنگره دریافتم که کارها و مسئولیتها را باید انجام بدهم تا زمانیکه در این دنیا هستم و قبول کردم اگر راه را اشتباه بروم، مشکل به وجود میآورم، پس باید با تفکر قدم بردارم.
انسان در این هستی بر سر دوراهی است؛ تاریکی و روشنایی که اگر در صراط مستقیم حرکت کند، نیروهای الهی و خداوند ما را کمک و حمایت میکنند و تنهایمان نمیگذارند؛ من سعی کردم مثل قبل، زندگی را سخت نگیرم، در حد ظرفیتم به دیگران کمک کنم و به خانوادهام سخت نگیرم؛ وظیفهام را انجام میدهم و بقیهاش را به خدای بزرگ میسپارم؛ سعی میکنم در زندگیام فرمانبردار باشم.
یک کرم هم بیهوده آفریده نشده و مفید است! اگر فکر کنم که موجودی بیهوده آفریده شده، به فلسفه وجودی آن پی نبردهام.
من قبلاً زیاد انتقادپذیر نبودم؛ اما الان بهتر شدم. اتفاقاتی این اواخر باعث شده، بیشتر خدا را شکر کنم و به وجود خود پی ببرم که بیشتر به خود و اطرافیانم محبت کنم؛ قبلاً طوری شده بودم که زیاد به وجود خودم اهمیت نمیدادم؛ ولی الان میگویم: خودم هم مهم هستم و برای خود، اطرافیان و زندگیام ارزش قائلم.
ممنونم که مشارکت من را خواندید.
لژیون ششم، راهنما همسفر مریم عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان یاسمن هستم همسفر امیر
قبل از اینکه من وارد کنگره بشوم، همیشه فکر میکردم اگر مشکلی دارم یا چیزی که میخواستم اتفاق نمیافتاد، به کل از همه چیز ناامید میشدم! افکار منفی به سراغم می میآمد؛ جوری که کلاً به هم میریختم؛ هم جسمی، هم روانی! در این بین با همه درگیر بودم. عصبی و ناراحت میشدم، جوري که کسی نمیتوانست در آن تایم به من نزدیک شود؛ ولی وقتی وارد کنگره شدم، سیدی وادی اول را گوش دادم که راجع به تفکر بود؛ به این پی بردم که بدون فکر کردن و بدون برنامهریزی کاری را شروع میکردم، نهایتاً به بنبست میرسیدم! پس اینکه بخواهم ناراحتی و عصبانیت را سر بقیه خالی کنم، بزرگترین اشتباه بود!
در وادی دوم وقتی سیدی را گوش دادم با خودم گفتم: یاسمن تمام حرفهای آقای مهندس با تو است، دارد به من میگوید: همیشه در زندگی ناشکر بودم، از همه شکایت داشتم و میگفتم: اگر من در یک خانواده دیگر بودم، شاید الان خیلی همه چیز، بهتر بود! یا اصلاً چرا من بهوجود آمدم که به این سن رسیدم؟ هیچ کار مثبتی انجام ندادم و هیچ پیشرفتی نداشتم! یادم هست حتی تولدم بود، به جای اینکه خوشحال باشم، آن انرژی منفی سمت من میآمد که نگاه کن به این سن رسیدی؛ ولی هیچ چیز نیستی، یک آدم پوچ و بیخودی که فقط داری صبح را شب میکنی و تمام؛ اینقدر در ناامیدی بودم که به این فکر نمیکردم: یک حرکتی بکن، ببین شاید موفق شدی، نشدی هم دوباره تلاش کن تا موفق بشوی.
مثلا قبلا کسی به من میگفت: چقدر چاقی یا چقد لاغری! شروع میکردم به غذای زیاد خوردن تا برسم به آن وزن ایدهآل، یا غذا نمیخوردم که لاغر بشوم! نمیدانستم با این کار به روان و جسم خود، آسيب میزنم!
در وادی دوم، فهمیدم از افکار منفی دیگران و خودم دوری کنم؛ با افکار منفی و ضدارزشی به خود و جسمم آسیب نرسانم؛ خدا را شکر با گوش دادن به سیدیها مخصوصاً وادی دوم توانستم تا حدودی افکار منفی را از خودم دور کنم و به سمت ارزشها و انرژی مثبت حرکت کنم؛ به قول آقای مهندس تا، تاریکیها را تجربه نکنی، نمیتوانی روشناییها را ببینی.
همیشه اگر در کاری موفق میشدم، خدا را هزاران مرتبه شکر میکردم؛ اگر زمانی اوضاع به گونهای که میخواستم پیش نمیرفت، شروع میکردم به گلایه کردن! ولی الان فهمیدم اینها همه برای من درس بوده تا بتوانم در هر شرایطی خدا را کنارم داشته باشم؛ اگر کاری انجام نشد، مطمئنم حتما به صلاح نبوده یا به سمت ضدارزشها و تاریکیها میرفتهام؛ الان فهمیدهام برای داشتن چنین پشتوانهای که قدرت مطلق (الله) هست به سمت ارزشها و صراط مستقیم بروم و از ضدارزشها و راه کج دوری کنم تا به خدا و روشناییها برسم که هیچ نیرویی بالاتر از آن نیست و نخواهد بود.
پس «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمیگذارد، هيچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.»
ممنون از همراهی عزیزان با عشق
لژیون هفتم، راهنما همسفر معصومه عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان اعظم هستم همسفر و مسافر تغذیه سالم
برای عبور از دوزخ و رسیدن به فردوس، تنها یک راه وجود دارد و آن پلی است که میان این دو کشیده شده است. پلی که چهارده ستون مستحکم از قوانین جاری در هستی و نیستی، آن را میان تاریکیها و روشناییها استوار ساخته است؛ پلی از جنس دانایی و دانایی موثر؛ در وادی اول یاد گرفتم که تفکرات، اعتقادات و باورهای پوچ و بیارزش را دور بریزم و ظرف وجودی و ذهن را خالی کنم تا بتوانم آموزشهای جدید، درست و کاربردی را دریافت نمایم و به چیزهای پوچ و بیارزش فکر نکنم؛ حالا نیروهای منفی که مدتها است در وجودم ساختار تشکیل دادهاند، در صدد هستند که جلو حرکت و پیشرفت مرا در مسیر ارزشها سدّ کنند و تمام تلاش خودشان را برای آخرین پرتاب خود که ناامیدی و یاس است، انجام میدهند! اینجا وادی دوم، به کمک من میآید و به من آموزش میدهد که من باید به نیروهای درونی خود و نقشهای که در وادی اول ترسیم کردهام، ایمان داشته باشم و هرگز دست از تلاش برندارم؛ ذرهذره شناخت خود را نسبت به هستی، مواد مخدر و انسان بیشتر کنم و برای رسیدن به فرماندهی شهر وجودی خویش، فرمانبردار خوبی باشم؛ ستونها را یک به یک با فولادی مستحکم از جنس آگاهی بنا کنم و در نهایت هرگز امید خود را از دست نداده و بدانم: هیچکدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. به تمام هستی با دیدی متفاوتتر از گذشته بنگرم؛ دیدی مثبت از جنس طلا و آگاهی...
لژیون هشتم، راهنما همسفر فهیمه عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان غزل هستم همسفر سعید
«هیچ مخلوقی جهت بیهودگی پا به حیات نگذاشته، هیچکس بههیچ نیست، حتی اگر خود به هیچ فکر کند.»
به هر چیزی در هستی و خلقت خداوند فکر کنیم، دارای ارزشهای زیادی هست و برای حیات، آب، خاک، گیاهان، نباتات، حیوانات و... وجودشان ضروری است و بیهوده آفریده نشدهاند؛ برای مثال: نهنگ دریا را از جانوران دریایی که مردهاند، پاکسازی میکند و همینطور خار و خاشاکی که از نظر ما مهم نیستند و ارزشی ندارند، باعث جلوگیری از طوفان شن و حرکت خاک میشود.
در کل قدرت مطلق همه چیز را در جای خودش قرار داده است که خواستههای انسان برآورده شود؛ اما همین انسان که خود فکر میکند چه ارزشی در هستی دارد، باید به نهاد خویش تفکر کند تا ببیند بابت چه خلق شده است؟ با تلاش به دنبال ارزشهای خود باشد، پس به هیچ نیاندیشیم؛ زیرا هیچ نیستیم و برای هدفی خلق شدهایم.
ما انسانها باید برای رسیدن به اهداف عالی با برنامهریزی، تفکر مثبت و حرکت در مسیر ارزشها گام برداریم؛ زیرا تفکر غلط و حرکت در مسیر ضدارزشها باعث میشود روی ساختار جسم، تخریب ایجاد شود.
ما میدانیم که در هستی تنها نیستیم، نیرویی پشتیبان ما هست؛ قویتر از قدرت ذهن که یاریرسان است و اگر خواستار پشتیبانی او هستیم، باید بدانیم که به سمت او که نور مطلق است حرکت کنیم و از ضدارزشها که همان دروغ گفتن، غیبت کردن، تجسس در کار دیگران، بدگویی و... پرهیز کنیم.
در نهایت ما انسانها آفریده شدهایم تا برای هستی مفید باشیم و بازدهی خوبی داشته باشیم؛ مثلاً والدین برای فرزندان تلاش میکنند که وجودش مثمرثمر باشد و بازدهی خوبی برای اجتماع داشته باشد.
پس نتیجه میگیریم بیهوده نیامدهایم، هدفمند باشیم، بیهوده نرویم.
لژیون نهم، راهنما همسفر فاطمه عزیز
--------------------------------------
سلام شهربانو هستم همسفر مجید
در وادی اول یاد گرفتیم که با فکر کردن ساختارها شروع میشود. بدون تفکر هر چیزی رو به نابودی و زوال میرود؛ باید فکر کنیم و درست فکر کنیم، قبل از هر کاری به انجام و چگونگی آن فکر کنیم و سعی کنیم به خیلی چیزها فکر نکنیم!
تفکر، حرکت کردن از یک نقطه نامعلوم به یک نقطه معلوم است؛ برای اینکه نامعلوم به معلوم تبدیل شود، تفکر مثبت، رفتار مثبت و رویداد مثبت و تفکر منفی، رفتار منفی و حال بد به دنبال خواهد داشت. هر اتفاق، رویداد و آغاز هر خلقی با تفکر و فکر کردن شروع میشود؛ هیچ مخلوقی جهت بیهودگی به دنیا نیامده است؛ هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.
مصرف کننده مواد مخدر در سفر اول به تخریبهای خود فکر میکند و به فرصتهایی که از دست داده است و ممکن است ضعف و ناامیدی بر او مستولی شود! ناامیدی یکی از مخربترین حسهایی است که انسان دچارش میشود! در اینجا مفهوم بازدارندگی را تا حدی درک میکنیم.
یکی از نتیجههای حرکت در مسیر ضدارزشها، همین احساس گناهکار بودن و پوچی است! باید بدانیم که این احساس قابل تغییر است، اگر بخواهیم؛ مثلث کنگره۶۰، تمثیل حرکت از پایینترین نقطه است، نقطه سقوط؛ اما دایره، دارای بینهایت ضلع است، یعنی بالاترین نقاط و جایگاهها، یعنی نزدیک شدن به فرمان عقل؛ مثلث درونِ دایره، تمثیل انسانی است که سقوط کرده؛ اما با خواست خودش دوباره به اوج میرسد.
لژیون دهم، راهنما همسفر زهرا عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان فهیمه هستم یک همسفر
اگر بخواهم در مورد تاثیر وادی دوم در زندگی خود مشارکت کنم، باید فلش بک به زندگی فهیمه قبل از کنگره بزنم که افکار منفی در ذهن و جانم رخنه کرده بود و احساس پوچی، ناامیدی و افسردگی مرا از پا درآورده بود! گاهی برای انجام کارهای روزمره خود انرژی نداشتم، مسیر زندگیام را گم کرده بودم و جهل و نادانی مرا به گوشهای میکشاند و در گوشم زمزمه میکرد: زندگی ارزشی ندارد!
با ورود به کنگره قبلهام را پیدا کردم و همین باور و ایمان من نسبت به مطالب کنگره مرا به سمت آموزشها سوق داد، آنجا بود که فهمیدم حیات و هستی، مانند پازلی بزرگ است و من هم یک تکه از پازل که باید حضور داشته باشم تا تصویر معنا پیدا کند؛ خالق توانا مرا آفریده و تمام هستی را در اختیارم قرار داده است تا به بهترین شکل در نقش خودم بازی کنم و از پیچ و خمها و گذرگاههای سخت عبور کنم تا تکامل پیدا کنم؛ این رسیدنها وقتی ممکن میشود که در مسیر ارزشها قرار بگیرم و با سعی و کوشش به تواناییها و نیروی درونیام دست پیدا کنم؛ هرگز فراموش نکنم که خداوند در همه جا حضور دارد و مراقب و پشتیبان من است و باید آن قدر در بُعدهای مختلف بچرخم تا نَفسم را ارتقا ببخشم و به مکانی برسم که از آنجا انشعاب یافتهام؛ این سفری است سخت و سهل...
ممنون که به مشارکت من توجه کردید.
لژیون یازدهم، راهنما همسفر اکرم عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان نرگس هستم همسفر حمید
«افحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً» پس آيا گمان مىكنيد كه ما شما را بيهوده آفريدهايم؟ همین آیه کوتاه ولی پرمحتوا و پرمعنا اشاره به این دارد که اگر ما در وادی اول درست تفکر کرده باشیم که این جهان و هستی با تمام تشکیلات، مقدمات و برنامههایی که برای ما دارد، جهت بیهودگی آفریده نشدهاند و وادی دوم برای ما تداعی میکند که تمام این مشکلات، سختیها و فراز نشیبهای زندگی که با آن مواجهه میشویم، جهت رشد، شکوفایی و به کمال رسیدن ما میباشد، دیگر ناامیدی و پوچی برای ما معنا نخواهد داشت! چرا که زندگی کردن و حیات، چنان دارای ارزش هستند که جناب مهندس میفرمایند: «معجزه حیات، خود حیات است» قطعاً اگر باور داشته باشیم بیهوده خلق نشدهایم، به دنبال زندگی آرام، لذتبخش و ارزشمند خواهیم بود و برای سازندگی در قسمت جسم خود، روان، جهانبینی و در نهایت ساختن دنیایی مملو از آرامش، تلاش خواهیم کرد.
الحمدالله با لطف خداوند، آموزشهای کنگره و راهنمایانِ صادقِ کنگره، من نوعی توانستم دریافت کنم که در سایه همین مشکلها است که ساخته میشوم و به کمال که والاترین هدف خلقت از انسان است، میرسم و هستی را به زیباترین شکل ترسیم خواهم نمود.
لژیون دوازدهم، راهنما همسفر نجمه عزیز
--------------------------------------
به نام قدرت مطلق الله
سلام دوستان زینب هستم یک همسفر
در وادی اول دانستیم قبل از شروع هر کاری باید تفکر کنیم و در وادی دوم فهمیدیم «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی خود به هیچ فکر کنیم.» من قبل از ورودم به کنگره خیلی ناامید و افسرده بودم و ترس زیادی داشتم از اینکه مسافرم مواد مصرف میکرد و تخریبهای زیادی به خودش و خانواده زده بود، من بیماری سختی داشتم و خیلی میترسیدم! ولی با آمدن به کنگره حالم روز به روز بهتر و بهتر شد و با آموزشهای کنگره فهمیدم که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد و برای کاری آفریده شده است.
در کنگره آموختم که در من نقطه مثبتی هست که من تا قبل از کنگره به آن فکر نکرده بودم؛ این وادیها را برای خودم یکی یکی کاربردی کردم و ترس و ناامیدی را ذره ذره از خودم دور کردم و به طرف روشناییها حرکت کردم؛ باید خواسته قوی داشته باشیم تا در راه ارزشها حرکت کنیم و در صراط مستقیم به راه خودمان ادامه دهیم؛ بایستی بدانیم وقتی در مسیر درست حرکت میکنیم، نباید بترسیم، شاید اولش سخت و دشوار باشد؛ ولی وقتی شروع به قدم برداشتن کردیم، قدمهای بعدی را هستی و کائنات برایمان برمیدارد.
در آخر خدای خود را شاکرم که من و مسافرم را در مسیر کنگره قرار داد و از راهنمای خوب خودم کمال تشکر را دارم که با آموزشهای ناب کنگره من را به طرف مسیر درست زندگی کردن راهنمایی نمودند.
لژیون چهاردهم، راهنما همسفر زهرا عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان سارا هستم همسفر جمشید
در رابطه با وادی دوم که میگوید: «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد» همینطور که یک گیاه بیابانی میتواند در بیابان بدون آب رشد کند و به ثمر برسد، پس منِ سارا که خداوند مرا اشرف مخلوقات خودش قرار داده و به من اختیار داده، چرا نتوانم با القائات منفی مبارزه کنم و به آنها اجازه ورود به افکارم را ندهم! اگر من سارا تقدیرم این بوده که وارد کنگره بشوم، حتما مصلحت من در این بوده، پس باید از این فرصت در جهت تکامل خود استفاده کنم و این موهبت خداوند و البته جناب مهندس را با خدمت کردن به اعضای کنگره، پاسخ بدهم و همیشه این را در نظر داشته باشم که هیچکس، هیچ نیست، حتی اگر خودش به هیچ فکر کند.
لژیون پانزدهم، راهنما همسفر فاطمه عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان شقایق هستم همسفر محمد
«حرکت از ناامیدی به سمت امیدواری» هر چیزی که خداوند خلق کرده، خاصیت خودش را دارد؛ هر موجودی، هر گیاه یا حیوانی بدون هدف آفریده نشده و رسالتی دارد که باید به انجام برساند؛ یک بوته بیابانی و حتی یک کرم یا لاشخورها، کرکسها و کوسهها که برای پاکسازی طبیعت خلق شدهاند و... بیهدف خلق نشدهاند، بلکه مسئولیتی دارند؛ انسان که جای خود دارد و اشرف مخلوقات و ارزشمند است و بیهدف آفریده نشده و باید قدر گوهر وجودی خود را بداندو
ما هر چیزی که دریافت میکنیم، باید پرداخت هم در کنارش داشته باشیم، این نیست که فقط بیابیم رهایی بگیریم و برویم، باید آموزشهایی که دریافت کردیم را با خدمت کردن به دیگران هم انتقال بدهیم تا بتوانیم رسالت خود را به انجام برسانیم؛ چون به گفته استاد سردار (ما برای دو هدف پا به این حیات نهادهایم: اول آموزش بگیریم و بعد خدمت کنیم) که در کنگره بستر این دو برای ما فراهم شده و این من هستم که چگونه از این فرصت استفاده کنم و هدف و رسالتم را به انجام برسانم؟
تا زمانیکه من وارد کنگره نشده بودم، حس بیهودگی و پوچی داشتم و ناامید بودم؛ ولی با دریافت آموزشها و مطالعه وادی دوم، دید من به زندگی و حیات تغییر کرد و امیدوار شدم و متوجه شدم که نباید به چیزهای بیهوده که باعث ناامیدی من میشود فکر کنم؛ چون ناامیدی قویترین ابزار نیروی منفی است!
این وادی ما را از پوچی و ناامیدی نجات میدهد و به سمت امیدواری و هدف داشتن و دوری از افکار منفی سوق میدهد.
امیدوارم با کاربردی کردن آموزشهای کنگره در زندگی به آرامش برسیم.
از اینکه مشارکت من را مطالعه کردید، بسیار ممنونم.
لژیون شانزدهم، راهنما همسفر فاطمه عزیز
--------------------------------------
به نام قدرت مطلق
سلام دوستان سمیه هستم همسفر رضا
هیچ مخلوقی یعنی هم انسان و هم تمام مخلوقات دیگر، بیهوده و بیهیچ پا به جهان هستی نگذاشتهاند؛ خداوندِ بزرگ در آفرینش هر یک از این موجودات حکمت و فلسفه بزرگی داشته است.
خدا را شکر که من با کنگره آشنا شدم و به خود آمدم و به خود فکر کردم؛ قبل از آمدن به کنگره، احساس میکردم یک موجود بیهوده هستم و نمیتوانم هیچ کاری انجام دهم! حتی نمیتوانستم مشکل خودم را حل کنم. پس چه فایدهای دارم؟ این احساس بیهودگی در خودم، باعث نگرانیهای اطرافیان هم میشد.
از زمانیکه وارد کنگره شدم و با وادی اول و دوم، آشنا شدم، فهمیدم که نباید به خیلی چیزها فکر کرد؛ چون فکر کردن به چیزهای بیهوده، باعث میشود که من انرژی خود را از دست بدهم و چیزهایی که وجود دارد و به من انرژی میدهد، از آنها غافل باشم.
با آموزش در کنگره به خیلی چیزها پی بردم و یاد گرفتم که به خودم فکر کنم که چه اشتباهاتی داشتم؟! باید در راه صراط مستقیم قرار گیرم و درست زندگی کردن را یاد بگیرم و به درستی زندگی کنم؛ هیچ وقت ناامید نشوم و بدانم که من به عنوان اشرفِ مخلوقات، دارای تواناییهای زیادی هستم که باید به آنها دست پیدا کنم و در زندگی به کار بگیرم.
ممنون از تیم پرتلاش سایت
لژیون هفدهم، راهنما همسفر طاهره عزیز
--------------------------------------
سلام، روزگارتان پر از خیر و برکت
سلام دوستان طاهره هستم همسفر رحیم
ابتدای ورود هر یک از ما همسفران به کنگره۶۰، با ناامیدی هست؛ بزرگترین ابزارِ نیروهای منفی که میتواند تمام حسهای عشق، محبت و ... در همسفر را تحت تاثیر قرار دهد و نگذارد که انسان حرکت کند و در حالت سکون باقی میماند!
ناامیدی یکی از اضلاع مثلث جهالت هست که نمیگذارد انسان آموزشهایی را که دیده تجربه کند و در مسیر رشد قدم بگذارد.
وادی دوم به ما میگوید: با ناراحتی و غصه خوردن کاری درست نمیشود؛ «وَ أَن لَيسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعىٰ» انسان هیچ چیزی نیست جز تلاش.
همه کارها را ما نمیتوانیم انجام بدهیم؛ ولی به عنوان همسفر در جایگاه همسر، مادر و دختر باید نقش خود را انجام دهیم، برای اهدافمان تصویرسازی کنیم و حرکت کنیم و «عملوا بالصالحات» بهترین کار را برای خودمان و عزیزانمان انجام دهیم، زندگی کنیم و حس زندگی را در اطرافیانمان به وجود بیاوریم؛ رنگین کمان پاداش کسانی است که تا آخرین لحظه، زیر باران میمانند.
لژیون سردار
-----------------
سلام دوستان وجیهه هستم همسفر جواد
در ابتدا خداوند را شاکرم که من را در کنگره قرار داد تا بتوانم آموزش بگیرم و خدمت کنم.
وادیها همه عشق هستند. دستور جلسه وادی دوم هست. همان ابتدای وادیها وادی دوم را قرار داده که «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم»
این دستور جلسه از دو قسمت تشکیل شده: در ابتدا به من وجیهه تذکر میدهد که من به هیچ نیستم، حتی اگر خودم به هیچ فکر کنم تا بتوانم در ادامه راه به وادیهای دیگر بپردازم. قبل از کنگره واقعاً به خودم میگفتم: من برای چه به این دنیا آمدم؟ بخورم، بخوابم، ازدواج کنم و بچهدار شوم و مثل همه پدر و مادرها، بچهها را بزرگ کنم و بعد از این دنیا بروم؟
خداوند راه را به من نشان داد که من بیهودگی در خودم احساس نکنم و این را با پوست، گوشت و استخوان درک کنم که من وجیهه بیهوده به این دنیا نیامدم، من به هیچ نیستم، حتی اگر خوم به هیچ فکر کنم. حتماً در این بُعد از دنیا رسالتی دارم.
منی که خداوند، اشرف مخلوقاتش قرار داده، حتماً برای من آموزشهای زیادی هست که من آنها را یاد بگیرم، تجربه کنم و تفکر کنم تا به دانایی برسم و از ضدارزشها دوری کنم و در صراط مستقیم قدم بگذارم و بعد به آن صلح و آرامش برسم تا در زندگی هدف داشته باشم و به علم زندگی و هنر زیستن دست پیدا کنم.
از اینکه وقت گذاشتید و مطلب من را مورد مطالعه قرار دادید، ممنون و متشکرم.
ویراستاران: همسفر نرگس، رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون دوازدهم) و همسفر معصومه، رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون یک)
تدوین عکس، ارسال: همسفر اعظم، رهجوی راهنما همسفر اعظم
همسفران نمایندگی شفا
- تعداد بازدید از این مطلب :
269