برای اینکه انسان مفیدی باشم باید خودم را باور کنم که خود باوری کلید بهتر شدن من میشود؛ اگر بخواهم زندگی خود را تغییر دهم و روزبهروز پیشرفت کنم هر مشکلی در زندگی داشتهباشم، هر افکار و موقعیت پیش آمد برایم مهم نخواهد بود. به جای اینکه در زندگی نقش قربانی را بازی کنم خودم را باور میکنم که موجب عزم و اراده خلق و موقعیتهای جدید میشود.
زمانیکه فهمیدم مسافرم مصرف کننده است ناامید شدم و روزهای سیاهی را تصور کردم، ناشکری خدا میکردم، چرا که من روزهای سختی را تجربه کردهبودم، پدر و مادرم را از دست داده بودم و مشکل مسافرم هم به آن اضافه شدهبود، هیچ راه حلی پیدا نکرده و دچار بیماری افسردگی شدم، و بعد از چند ماه به خانواده مسافرم گفتم که متاسفانه مسافرم دچار بیماری اعتیاد شده است.
بعد از بردن مسافرم به کمپ جز تنهایی و افسردگی هیچی نداشت، مسافرم بعد از خروج از کمپ به گنکره ۶۰ مراجعه کرد، در کنگره زمانیکه مسافران جوان و پیر اعلام سفر میکردن بغض میکردم و همیشه در دلم میگفتم خدایا چرا جای من اینجا است؛ اما بعد از مدتی که گذشت فهمیدم اینها اعلام رهایی میکنند یعنی از تاریکی به روشنایی سفر کرده و رها شدهاند.
بعد از اینکه آموزش گرفتم فهمیدم من آزاده هم باید از تاریکی و ظلمت رها شوم به خود باوری برسم، هیچ نگرانی به دلم راه ندهم، از حرکت و تلاش باز نایستم و این را بدانم همه افراد موفق در طول مسیر زندگی زمین خوردن، اشتباه کردن، و باز شروع به حرکت کردن؛ این را در گذشته خودم فهمیدم هیچ چیز قابل پیشبینی نیست دیگر به روزهای سخت فکر نمیکنم و گریههای که میکردم ارزشی نداشت، فهمیدم ارزش واقعی من زمانی است که در اوج مشکلات شاد و همیشه امیدوار باشم که از دام اعتیاد هم رها شوم.
در آخر از جناب مهندس عزیز و خانواده محترم ایشان تشکر میکنم که این بستر را فراهم کردن و از رهنمای مسافرم آقای علی بختیاری و راهنمایی خودم خانم سمیه علی پور که با حرفهایشان دلگرمی به ما دادن کمال تشکر را دارم.
نویسنده: همسفر آزاده رهجوی رهنما همسفر سمیه (لژیون سوم)
تایپ: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون اول)
تصویرگر: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون سوم)
ارسال: همسفر زینب، مرزبان خبری
همسفران نمایندگی حافظ
- تعداد بازدید از این مطلب :
119