پیش از ورود به کنگره، وجودم پر از قهر، خشم، پریشانی، ناامیدی و تا حدودی تنفر شده بود که چرا همسر من کلاس جهانبینی را بابت درمان اعتیاد خود شروع کرده است. ایشان تصمیم گرفته بودند که موادمخدر را ترک کنند که به پیشنهاد یکی از دوستان خود با کنگره۶۰ آشنا و وارد این سیستم درمانی شد.
با توجه به شرایطی که داشتم، صلاح نبود با کسی این موضوع را درمیان بگذارم و دوست نداشتم کسی متوجه شود که تنها با گذشت ۲ماه از زندگی مشترک ما، مسافرم اعتیاد دارد؛ زیرا این موضوع برای من شکست بزرگی محسوب میشد و تنها تکیهگاه و پناهم پزشک روانشناس بود که پس از گذشت دو جلسه مشاوره، به این نتیجه رسیدم که در مقابل مسافرم شنونده خوبی باشم و برای یکبار هم که شده در جلسات کنگره۶۰ شرکت کنم.
همزمان با ورود به شعبه و تا پایان جلسه به پهنای صورت اشک میریختم. با خود زمزمه میکردم که چرا اینک نباید مسافرم را بابت یک موفقیت در زمینه ورزشی، موسیقی یا کاری همراهی کنم و پیش از شروع زندگی مشترکمان باید برای درمان و ترک اعتیاد او را همراهی کنم. پایان جلسه با همدردی دلسوزانه و توضیحات راهنمای تازهواردین خانم آرزو راضی شدم تا دو جلسه بعد مسافرم را همراهی کنم؛ اما اکنون با گذشت ۶ماه از سفر ما، خداوند را هزاران مرتبه شکر میکنم که مسافرم در این مسیر قرار گرفت تا در کنار درمان خود آموزشهایی را پیش از شروع زندگی مشترکمان دریافت کند که ضرورت آن را تا قبل از کنگره درک نکرده بودم و قطع بهیقین حکمت خداوند برای قرار دادن من در این مسیر، همین موضوع بوده است.
در حال حاضر وجود من سرشار از آرامش، امید، عشق و محبت است و از دیدگاه من کنگره۶۰ در این مرحله از زندگیم یک موهبت بزرگ الهی است. اگر از ته قلب به حکمت و اراده خداوند ایمان داشته باشیم؛ بهطور حتم بهترینها را برای ما در نظر گرفته است.
«وَ مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»
تایپ: همسفر میترا رهجوی راهنما همسفر ندا (لژیون سوم)
ویرایش و ویراستار: همسفر بیتا رهجوی راهنما همسفر ندا (لژیون سوم)
تصویرگر: راهنمای تازهواردین همسفر آرزو
ارسال: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی ملاصدرا (نیکآباد)
- تعداد بازدید از این مطلب :
100