جلسه اول از دور نهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی صادق قم با استادی مسافر محمدحسن و نگهبانی مسافر پرویز و دبیری مسافر منصور با دستور جلسه «ظرفیت، مسولیت (قبله گم کردن، نق زدن،حاشیه» سهشنبه ۲8 فروردینماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۶ آغاز بکار کرد.
تشکر میکنم از راهنمایی خوبم آقا مهران عزیز که اجازه دادن تا این جایگاه را تجربه کنم همینطور از ایجنت محترم و گروه مرزبانی، خدا رو شکر میکنم که اولین بار در این جایگاه نشستهام و تجربه میکنم و بابت این موضوع حال خیلی خوبی دارم و در رابطه با دستور جلسه ظرفیت، مسئولیت (قبله گم کردن، نق زدن، حاشیه) امروز فکر میکردم هم CD مینوشتم، یا خلاصهنویسیهای که انجامشده بود نوت برداری میکردم البته دوستانی که تجربه داشتند به من گفته بودند هر چقدربنویسی فایده ای ندارد اینجا باید حسی صحبت کنیم، اول از همه خدارو شکر می کنم که راهم به کنگره باز شد و یک سری آموزشها را اینجا گرفتم که در سی و چند سال زندگیم هیچ وقت نگرفته بودم و اصلا نمی دانستم که ظرفیت چیست؟ مسولیت چیست؟ کلمات آن را شنیده بودم ولی تعریفی از آن نداشتم اصلا نمی دانستم که دانایی چیست؟ که بخواهم بدانم مثلث دانایی یا دانایی موثر چیست؟ هیچ کدام از این موارد را نمی دانستم و خب مثال میزنم، در مدرسه که بودم دوست داشتم مبصرشوم و این مبصر شدن فقط بخاطر این بود که یک جایگاه خدمتی برای آن دوره می باشد، صرفا بخاطر این بود که بتوانم برتری داشته باشم به سایر همکلاسیهایم و به آنها زور بگویم، باج از آنها بگیرم و واضح است که ظرفیت این چنین مسولیتی درون من وجود نداشته و خب اصلا چیزی هم در مورد آن نمی دانستم، به کنگره آمدم و یاد گرفتم که تفکر چیست؟ و تازه در این مسیر آموزش، قدم برداشته ام، یک مقداری به اطلاعاتم افزوده شده است و یک مقداری خیلی اندک ظرفیت وجودی ام افزایش یافته است و نمودار آن را در زندگی خودم می بینم که افزایش پیدا کرده است.
وقتی درگذشته پدر، مادر و همسر و یا هرکسی به بنده حرفی میزد تحمل نداشتم، سریع به بنده برمیخورد، شاید اصلاً حرف بدی هم نبود ولی شروع میکردم به دادوبیداد و خانه را ترک میکردم و از آن بدتر آسیبی به چیزی یا کسی میرساندم خب این نشان میدهد ظرف وجودی من خیلی کوچک بوده و راجع به مسئولیتهایی که در زندگی به عهده داشتم چیزی نمیدانستم قبل از این فکر میکردم من الان در جایگاه فرزندی هستم، در جایگاه همسر هستم، باید یک سری کارها را انجام بدهم. باید برای خانه مواد غذایی تهیه کنم، هزینه آنها را پرداخت نمایم و کسی همروی حرف من نباید حرف بزند یا مسائل بیرون از خانه حتی، توی کار، در دوران تحصیل چون ظرفیت نداشتم تا یک کار غلطی انجام میدادم کسی به بنده اعتراض میکرد و حرفی میزد سریع شروع میکردم به ناله، نق زدن، در حاشیه بودن و خب اول عرایضم گفتم که خدا رو شکر آمدم کنگره چون این آموزشها را بلد شدم و نه اجتماع و نه مدرسه و نه حتی خانواده، شاید 99% این آموزشها که اینجا یاد گرفتم اصلاً نمیدانستم و این به نظر خودم بزرگترین نعمتی بوده که از ابتدای زندگیام تا امروز نصیبم شده است، خدا را باز شکر میکنم و از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم، حالا این زبانی است و حتی زبانی هم نمیدانم چگونه تشکر کنم، این حالی که من امروز دارم مقایسه میکنم با یک یا یک و نیم سال گذشته، هیچگونه نمیتوانم جبرانش کنم جز با آموزشهای کنگره و ظرفیتش را پیدا کنم و خدمت کنم و آن خدمت همزمانی قابلاستفاده میباشد که برای حال خوب خودم باشد و نخواهم بر کسی برتری پیدا کنم و بگویم من بالاتر از شما هستم، از جایگاه خدمتیام خدایناکرده سوءاستفاده کنم و ضربه بزنم و تخریب ایجاد کنم.
عکاس: مرزبان خبری - مسافر امیر
تایپ و ارسال خبر: مسافر یوسف لژیون دو
- تعداد بازدید از این مطلب :
173