جلسه اول از دورنوزدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی بیستون کرمانشاه به استادی مسافر میلاد، نگهبانی مسافریوسف و دبیری مسافر مجتبی با دستور جلسه << ظرفیت و مسئولیت(قبله گم کردن، نق زدن،حاشیه)>> در روز سه شنبه مورخ 28فروردین ماه ۱۴۰3 رأس ساعت 15:00آغاز به کار نمود.
سخنان استاد :
قبل از هر چیز از نگهبان، ایجنت و راهنمای عزیزم متشکرم که اجازه این خدمت را به من دادند و بابت تجربه این جایگاه خدا را شکرگزار هستم. من نزدیک به سه سال و نیم طول کشید که سفرم را به پایان برسانم و در طول این سه سال همیشه آرزو داشتم که این جایگاهها را تجربه کنم و برای همه سفر اولی های عزیز آرزومندم که روزی این جایگاه قشنگ را تجربه کنند و از انرژی این جایگاه با ارزش شوند. اما در مورد دستور جلسه باید بگویم: زمانی که من مصرف کننده بودم، هیچ مسئولیتی را به درستی انجام نمیدادم و حتی نمیدانستم ظرفیت چیست و به چه چیزی ظرفیت میگویند و حتی شناخت درستی از مواد مخدر نداشتم. شاید اگر من اطلاع داشتم که مواد مخدر چه بلایی سرم میآورد هیچگاه به سمت آن نمیرفتم. در زمان مصرف من هرگز نمیتوانستم کارهایم را به درستی انجام بدهم و یا به خانوادهام برسم و این نشانه نداشتن ظرفیت در من بود . من در همه کارها افراط و تفریط داشتم و حد و اندازه را نگه نمیداشتم. حتی اگر میخواستم به یک نفر عشق بورزم، آنقدر افراط میکردم که شخص پیش خودش هزار نوع فکر میکرد. در همه روابط کاری و خانوادگیم حدود را رعایت نمیکردم و از همین بابت هم ضربههای بسیار سنگینی خوردم و هیچگاه نتوانستم در زمان مصرف مسئولیت خود را در مورد خانواده و دیگران به درستی انجام دهم. زمانی که مواد مصرف میکردم ، تبدیل به یک فرد بسیار مهربان میشدم و زمانی که مصرف نداشتم و خمار بودم، تبدیل به فردی میشدم که همه از دستم عاجز میشدند و نمیدانستم در مقابل مسئولیتی که نسبت به همسر و خانواده داشتم چگونه رفتار کنم. هر وقت اسم جامعه میآمد، آن را به سخره میگرفتم و میگفتم من باید به فکر خودم باشم، غافل از اینکه من حتی نمیتوانستم به فکر خودم باشم و مجدداً از همان جانب ضربه میخوردم زیرا تعادل نداشتم و ظرفیت مورد نظر در من به وجود نیامده بود.
من همیشه قبله خود را گم میکردم. قبله من چه بود؟ قبله من هدفی بود که باید در زندگی دنبال میکردم و تلاشی که باید برای خانوادهام انجام میدادم ؛ اما اکنون فهمیدم که در قبال مسئولیتی که نسبت به خانواده و اطرافیان و خدمتی که در کنگره پذیرفتهام، باید مسئولیت پذیر باشم و به نحو احسن آن مسئولیت را انجام دهم و توسط آموزشهایی که در کنگره فرا گرفتم فهمیدم باید خودم را پیدا کنم. درک کرده ام که در زندگی باید پیشرفت حاصل کنم و اینها را مدیون آموزشهایی هستم که از جناب آقای مهندس و راهنمای عزیزم دریافت کردم. وگرنه من هیچگاه مسئولیتی نسبت به خانواده دوستان و جامعه نمیپذیرفتم. من دائماً در حال فرار از مسئولیتهای خودم بودم. در زمان سفر با خودم تفکر کردم که من سه سال و نیم است که در کنگره حضور دارم و هنوز نتوانستم سفرم را به درستی انجام دهم. تا کی باید در سرما وگرما به کنگره بیایم و جریمه پرداخت کنم ؟ چرا سفرم را به درستی انجام ندهم و چرا من نباید بپذیرم که یک فرد مصرف کننده هستم و باید زندگی خودم را تغییر دهم؟ مدتی طول کشید تا مسیر خود را پیدا کنم و خدا را شکر میکنم که توانستم مسیر خود را به سوی صراط مستقیم تغییر دهم. اکنون که به درمان درست رسیده ام، دیگر نسبت به مواد هیچ حسی ندارم. زمانی شاید حتی باورهم نمیکردم که انسان بتواند بدون مصرف مواد زندگی خود را به درستی اداره کند. برای یک تازه واردی که خواهان درمان است و از در کنگره وارد میشود اینجا بهترین جای ممکن است. همونطوری که من به خیلی جاها مراجعه کردم و به من کمکی نشد ، ولی در کنگره به درمان و حال خوش رسیدم.
- تعداد بازدید از این مطلب :
127