جلسه پنجم از دوره سی و ششم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ در تاریخ 26 فروردین ۱۴۰۳ و با دستور جلسه " ظرفیت و مسئولیت (قبله گم کردن، نق زدن، حاشیه) " با استادی راهنما مسافر مصطفی، نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر قاسم ساعت ۱7 آغاز به کارکرد.
سخنان استاد:
خدا را شاکرم که دوباره این توفیق را به من داد تا اولین مشارکت را داشته باشم؛ قبل از اینکه در مورد دستور جلسه صحبت کنم میخواهم از طرف خودم از تمامی خدمتگزارانی که در برگزاری مراسم افطار در ماه مبارک رمضان زحمت کشیدند تشکر کنم؛ بهخصوص از راهنماهای محترم آقا علیرضا و آقا حمید که در این امر زحمات بسیاری کشیدند تشکر ویژه کنم. دستور جلسه امروز دو بخش است که بخش اول ظرفیت و مسئولیتپذیری است و بخش دوم اولین سال رهایی پرویز هست که در موردش صحبت میکنیم. برداشت من از این دستور جلسه به دو بخش تقسیم میشود. اولین بخش ظرفیت و مسئولیت است و بخش دیگر قبله گم کردن و نق زدن و حاشیه است. اگر بخواهیم در مورد ظرفیت بهصورت کنگرهای صحبت کنم باید یادآور شوم که هر سفر اولی دارای مسئولیتهای مشخصی است و سپس که سفر دومی میشود بازهم مسئولیتهای دیگری برای او تعریف میشود و اینکه بخواهد در جایگاههای مختلف خدمت کند باید ظرفیت این مسئولیت در او به وجود بیاید؛ حالا این را نمیخواهم بگویم که باید ظرفیت کامل در من ایجاد شود تا مسئولیتی به من داده شود زیرا هیچ انسانی کامل نیست. در کنگره راهنما یک ظرفیتی را در یک رهجو میبیند و او را به سمت پذیرش مسئولیت هدایت میکند. حالا من اگر بعد از رسیدن به آن مسئولیت ظرفیت خود را بالا بردم حالا میرسیم به بخش دوم که از نق زدن و حاشیه فاصله میگیرم و بالعکس اگر مسئولیت به من داده شد و من ظرفیت آن را نداشتم و فکر کردم تافته جدا بافتهای بودم که راهنمایم این مسئولیت را به من داده است، در حقیقت در آن مسیری قرلر می گیرم که از آن هدف و قبله دور میشوم. حالا من باید چهکار کنم که از آن حاشیه دورباشم و به آن هدفی که میخواهم نزدیک شوم؟ من باید به خودم کمک کنم تا ظرفیت آن مسئولیت در من افزایش پیدا کند. هیچکس بهاندازه خود من نمیداند که ظرفیت من برای پذیرش آن مسئولیت به چه اندازه است. چیزی به ذهن من میرسد این است که اگر مسئولیتی به من واگذار شد و من دچار منیت، قیاس و قضاوت شدم، از آن هدف دور میشوم؛ هر مقدار این مسئولیت به من کمک کند که دچار منیت نشوم و روی آن کارکنم و با دیگران خود را قیاس نکنم و دیگران را قضاوت نکنم، میتوانم به افزایش ظرفیت خودم کمک کنم. اگر من بدانم که مسئولیتی که به من دادهشده و باید در قبال آن از من سؤال شود و از منیت و قیاس و قضاوت فاصله بگیرم، من را به آن هدفم نزدیکتر میکند.
قسمت دوم دستور جلسه: اولین سال رهایی مسافر پرویز
پرویز از آن رهجوهایی بود یکبار سفر خود را خراب کرد و از کنگره رفتوبرگشت او به کنگره 5 سال طول کشید. بعضیاوقات باید به این فکر کرد که من از کنگره میروم و بهراحتی برمیگردم؛ این رفتن و آمدن برای پرویز 5 سال طول کشید. پرویز در حالی وارد لژیون شد که با رفتن به کمپ و سقوط آزاد به کنگره مراجعت کرده بود و در حالی آمده بود که با یک اراده قوی و خواسته رهایی آمده بود. در طول سفر به او گفتم که باید حرمتهای کنگره را حفظ کنیم و با رهجوهای دیگر بیرون از کنگره ارتباطی نداشته باشیم. در سفر اول بود که به لژیون درمان سیگار و راهنمای محترم آقا امیرعلی خود را معرفی کرد و در لژیون ایشان سفر خود را شروع کرد و به فاصله کمی از درمان مواد به درمان نیکوتین نیز رسید. ویژگی خیلی خوبی که پرویز دارد این است که برای خدمت کردن علاقه زیادی دارد و پیشقدم میشد. جایگاههای مختلف خدمتی را تجربه کرد و امیدوارم اتفاقات خوبی برای ایشان در آینده بیفتد و در آزمون کمک راهنمایی که در پیش داریم بتواند موفق باشد. به پدر و مادر محترمش تبریک میگویم به اعضای لژیون 20 و لژیون سیگار آقا امیرعلی و کلیه اعضای شعبه تبریک میگویم.
اعلام سفر:
آخرین آنتی مصرفی هروئین. مدت زمان سفر اول ۱۱ ماه ۲۷ روز. روش درمانDST. داروی درمان OT. به راهنمایی آقا مصطفی لژیون بیستم. ورزش در کنگره فوتبال. رهایی از بند مواد ۱ سال ۴ ماه. رهایی از بند نیکوتین به راهنمایی آقا امیر علی لژیون هفتم ویلیام ۱۰ ماه.
آرزوی مسافر:
آرزو میکنم تمامی راهنمایان کنگره ۶۰ به خواسته هایشان برسند
سخنان مسافر پرویز:
سلام دوستان پرویز هستم مسافر. خدا را شکر میکنم که امروز در این جایگاه قرار دارم. خیلی این جایگاه هیجانانگیز است و استرس دارم. قبل از اینکه صحبت کنم میخواهم تا یادم نرفته اول از راهنمای عزیزم آقا مصطفی و راهنمای سیگارم آقا امیرعلی تشکر کنم واقعاً برای من زحمت کشیدند، از خانواده عزیزم، همچنین از داداش لژیونیهایم، از راهنمای لژیون دوم حمید آقا محبی، آقا هادی، آقا وحید، آقا امین، از اعضای سایت دوره قبل و دوره فعلی، گروه مرزبانی فعلی و قبلی، از ایجنت دوره قبل و ایجنت فعلی شعبه کاسپین؛ همچنین از راهنمایان عزیز آقا سعید و آقا رحیم که همانند برادر برای من بودند و به من خیلی کمک کردند تشکر میکنم. من به یکی از بچهها میگفتم که وقتی تولدمان میشود نباید از خاطرات مصرف مواد برای کسی صحبت کنیم چون به نظر من خاطرات مصرف مواد ما ب درد کسی نمیخورد یعنی من بگویم من فلان جا مواد کشیدم یا چقدر مصرف کردم به درد کسی نمیخورد به نظر من باید بگوییم ما چهکاری انجام دادیم ک به رهایی رسیدیم و توانستیم ب این جایگاه دست پیدا کنیم؟ در سی دی مدرس استاد امین میفرمایند رهجویی به نتیجه مطلوب میرسد ک هرچه استاد یا راهنما گفت: بگوید چشم و آن موضوعی که راهنما یا استاد گفته است انجام دهد؛ نه اینکه هر کاری که به ذهن خودش آمد انجام دهد.
من دو بار سفرم را خراب کرده بودم و باتجربهای ک داشتم میدانستم اگر حرف راهنمای خود را گوش نکنم چه اتفاقی برایم میافتد و برای بار سوم هم به تاریکی برمیگردم به این واسطه حرف آقا مصطفی را گوش میکردم و انجام میدادم و در کنگره خدمت میکردم. چون به خودم قول داده بودم که منیت و داشتههایم را بیرون از کنگره بگذارم و فقط به حرف راهنمای خود گوش فرا دهم و به انسانها خدمت و کمک کنم. خدمت کردن در کنگره خیلی به من کمک کرد یعنی سفر مرا بیمه کرد تا من بتوانم به رهایی برسم. من به بچهها میگویم که اگر میخواهید سفرتان بیمه باشد ب دیگران خدمت کنید و در کنگره خدمت گذار باشید. ما یکنفس واحده داریم ک شامل روح و جن میباشد و اگر ما ب دیگران خدمت کنیم و کارهای ارزشی انجام دهیم باعث میشود ک روح قدرتمند شود و به ما القاهای مثبت انجام شود و انرژی مثبت داشته باشیم. خدمت کردن به دیگران ظرفیت ما را بالا میبرد و ما را مسئولیتپذیرتر میکند. من یک فیلم سینمایی میدیدم که داستان جالبی شبیه به هفتخان رستم داشت که برای رسیدن به مقصد باید از مراحلی میگذشتند یکی از مراحل انسانهایی را نشان میداد که اسیر افسوسهای خودشان شده بودند و یکجا ساکن بودند و حرکتی نداشتن و ذرهذره رو ب نابودی میرفتند و نمیتوانستند ب مرحله بعدی بروند را نشان میداد. یاد خودم افتادم ک مدام افسوس کارهای گذشته و چیزهایی که ازدستداده بودم را میخوردم و این باعث شد من هرروز ناامیدتر شوم و بیشتر درون تاریکی فروبرم و برای رسیدن به رهایی حرکتی نداشته باشم. همهی ما لایق یک زندگی خوب و شادی هستیم درصورتیکه به خودمان ایمان داشته باشیم و در صراط مستقیم باشیم و فرمانبردار راهنمای خود باشیم. برای همه شما یک زندگی خوب و شادی را از خداوند خواستارم. همهی دوستانی که در تاریکی اعتیاد هستند یک سفر مواد و سیگار به خودشان بدهکارند امیدوارم که این بدهکاری را تسویه کنند و به سمت نور برگردند. در آخر از خودم تشکر میکنم که سفر اول خوبی داشتم و توانستم این بدهکاری را تسویه کنم و به رهایی برسم.
مرزبان کشیک: مسافر داود
تایپ: مسافر سعید
تنظیم: مسافر محمدرضا
نمایندگی کاسپین
- تعداد بازدید از این مطلب :
271