English Version
English

اضافه وزن و تاثیر آن روی زندگی روزمره

اضافه وزن و تاثیر آن روی زندگی روزمره

هفتمین جلسه از دوره سی‌ونهم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، ویژه همسفران شعبه ستارخان با استادی همسفر سمیرا، نگهبانی همسفر سارا و دبیری همسفر نرگس با دستور جلسه {تجربه من از اضافه‌وزن و تعادل آن با متد کنگره ۶۰} در روز سه‌شنبه بیست‌ویکم فروردین ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر می‌کنم که یک بار دیگر توانستم، این جایگاه را تجربه کنم از ایجنت و مرزبانان محترم، نگهبان عزیز و راهنمای عزیزم، خانم سعیده سپاسگزارم که استادی جلسه را به من واگذار کردند تا خدمت کنم. دستور جلسه امروز بسیار مهم است که برای اولین بار در دستور جلسات گنجانده شده است و هم‌ردیف با درمان اعتیاد و درمان سیگار هست. موضوعی که امروزه اکثر ما از آن رنج می‌بریم، اضافه‌وزن می‌باشد که بخشی از آن جسمی و بخش دیگر روحی می‌باشد و من نیز از این قاعده مستثنی نبودم. یکی از مشکلاتی که من قبلاً داشتم، لباس خریدن بود و خیلی از این موضوع رنج می‌بردم؛ چون وقتی که می‌خواستم لباس بخرم، واقعاً برای من مصیبت بود که از کجا لباس بخرم؟! روی شیشه مغازه‌ها را نگاه می‌کردم که ببینم، کدام یک از آن‌ها نوشته است که سایز بزرگ موجود است و هنگامی که وارد مغازه می‌شدم، حق انتخاب نداشتم و هر بار که به اطاق پُرُو می‌رفتم، می‌گفتم که من باید لاغر کنم. این چه وضعیه! مغازه ای هم که احساس می‌کردم سایز مرا داشته باشد، می‌رفتم و سرم را پایین می‌انداختم و می‌گفتم: سایز مرا دارید؟ و وقتی هم که می‌گفت: نداریم خیلی ناراحت می‌شدم.

تصمیم می‌گرفتم که لاغر شوم. دو هفته رعایت می‌کردم؛ اما دوباره رها می‌کردم. این‌ها مربوط به قبل از کنگره است. تا این‌که به خودم آمدم و دیدم که خیلی چاق شدم و هر کس مرا می‌دید، تعجب می‌کرد. جناب مهندس در یکی از سی‌دی‌ها می‌فرمایند: دختری با گوساله هم‌بازی بوده و هر روز آن را بغل می‌کرده است و این دختر وقتی که گوساله بزرگ شده بود هم بغل می‌کرد؛ ولی متوجه سنگینی گوساله نمی‌شد؛ چون به تدریج این سنگینی اتفاق افتاده بود. من نیز همین‌طور بودم و این اضافه‌وزن تدریجی را متوجه نشده بودم.
به متخصص تغذیه مراجعه می‌کردم و او هم بر اساس سن و شرایطم به من رژیم می‌داد و  من هم با‌اشتیاق این رژیم‌ها را می‌گرفتم؛ ولی دائماً گرسنه بودم‌، اعصابم خراب بود، خُلق من تنگ بود و دلم می‌خواست که بخورم؛ ولی نمی‌توانستم به دلیل این‌که از خوردن منع می‌شدم. می‌خواستم که بای‌پَسِ معده کنم و الان خدا را شکر می‌کنم که این کار را نکردم؛ چون برادرم این جراحی را انجام داد و دفع ویتامین و پروتئین داشت. البته مسافرم مخالف این کار بود و وقتی که از بای‌پس معده قطعِ امید کردم، رژیم گرفتم؛ ولی فایده‌ای نداشت و وقتی مسافرت می‌رفتم یا دوره رژیم تمام می‌شد، دوباره به حالت اول بر‌می‌گشتم.
وقتی که وارد کنگره شدم و چند ماه به پارک رفتم، متوجه شدم که لژیون تغذیه سالم هست. خیلی خوشحال شدم و گفتم که وقتی این‌جا مسافر درمان می‌شود؛ پس برای این موضوع هم حتما ساز‌و‌کار درستی دارند و چون ظرفیت تکمیل بود، منتظر شدم تا این‌که فهمیدم لژیون تغذیه در شعبه برگزار می‌شود با خانم سعیده صحبت کردم و وارد لژیون شدم و اولین چیزی که در لژیون تغذیه با آن آشنا شدم ترازو بود. تند‌تند خودم را وزن می‌کردم که ببینم با خودم چه کار کردم به من گفتند که هر چه می‌خوری، بنویس. همان آیه قرآن که می‌فرماید: غذای خودت را نگاه کن که چه چیز داری می‌خوری؟  موضوعی که من سال‌ها از آن ِغافل بودم و من فهمیدم که چقدر ریزه‌خواری کرده و خوراکی‌های ناسالم می‌خورم. به من گفتند که قبل از غذا سالاد بخورم. سالاد در لژیون تغذیه، مثل نماز است و دیسپ و تخم‌مرغ آب‌پز بود که من می‌خوردم و خدا را شکر که جواب گرفتم و در طول یک سال ۱۸ کیلو کاهش وزن داشتم که اصلا صورتم نریخت، اذیت نشدم، گرسنه نبودم و چشمم دنبال غذا نبود؛ چون می‌دانستم که چه موقع، چه غذایی و چه مقدار باید بخورم.

به دوستانم در لژیون تغذیه سالم خیلی ارادت دارم که مرا تشویق می‌کنند. من در طول این یک سال حالم خوب است، بسیار بشّاش هستم. پیاده‌روی و ورزش می‌کنم. با جسم خودم آشتی کردم. قبلاً فکر می‌کردم که فقط یک جسم است که هر کاری را می‌توانم با آن انجام دهم ؛ ولی اکنون متوجه شدم که جسم من هوشمند است و ساختارهای پیچیده‌ای دارد و باید شرایط مناسبی به آن بدهم که  خودش را تا روز مَرگَم باز‌سازی کند. قبلا برای کم‌خونی قرص می‌خوردم؛ ولی حالا متوجه شدم که با تغذیه می‌توانم، این مشکل را بر‌طرف کنم. مشارکت من دلی بود و می‌خواستم، بگویَم که کاهش وزن به روش "DST" بسیار عالی بود و مطمئنم که جواب می‌گیرم. فقط نیاز به زمان دارم؛ چون طبق فرمایشات جناب مهندس، هر جا بخواهیم زمان را حذف کنیم، دچار مشکل می‌شویم.

 در این جلسه لژیون سردار برگزار شد:

همچنین مراسم پر فیض افطاری نیز با همکاری همسفران شعبه ستارخان برگزار شد:

ویرایش وتایپ: همسفر سمیه، رهجوی راهنما همسفر نازی (لژیون چهاردهم)

عکاس : همسفر فاطمه، رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون یکم)

ارسال: همسفر گندم، رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون سوم)

مرزبان کشیک: همسفر هاجر

همسفران نمایندگی ستارخان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .