در سیدی سایه۲، آقای مهندس به صحبتهای استاد خود، سیلور اشاره میکنند که در تاریخ ۱۳ فروردین سال ۱۳۷۵ خطاب به ایشان ایراد شده است که به شرح ذیل است:
"هر گاه ما بخواهیم در مورد مسائل گفته شده، بررسی را یکایک آغاز بنماییم، خواهیم دید که یک موضوع، تحقیق گستردهای است که قابل توصیف نیست؛ اما ما نمیتوانیم به طور کامل بابت آن توضیح واضح دهیم، مگر سایه را بشناسیم و سایه در سایه را حس کنیم و آنگاه سایهی تجزیه شده، یعنی خالص را ببینیم و با حضور بینای آن به حس بیرون، حس کنیم.
به سخن دیگر، همانگونه که شکل هر موجودی از اعضای گوناگون آفریده شده است، محتویات پیکرهی هر موجودی، جاندار و بی جان هم، همانطور میباشد؛ مسئلهای که شما را برای دیدن سایه در سایه ترغیب میدارد، ابتدا حس و جاذبهی آن است و در افراد هم، متفاوت است؛ همانطوری که نمیتواند یک انسان، که دارای چشمهای ضعیف است، ببیند؛ اما وقتی نمرهی عینک مطلوب را تهیه نماید، آنگاه قادر است که اشیای مورد نظر را، به خوبی مشاهده نماید.
حال به بیرون از جسم مینگریم، وقتی ما در فضای به ظاهر تهی، خیلی مطالب را میبینیم که به عقل و فکر جسمی نمیآید؛ حال با حس بیرون از جسم، به سایه مینگریم که به ظاهر تهی است.
باز اگر بار دوم با همان عینک مخصوص به سایهی درون سایه بنگریم، خواهیم دید که دنیای دیگری است، یعنی حلقه در حلقه؛ و این حس است که در هیچ بودن ظاهر، ما را به دیدن خیلی بودنها میرساند و ما هم در این مرحله، به دنبال مطالب و مسائلی هستیم که بدانیم چگونه پدیدهها به وجود آمده و میآید و در هر بار دیدن، به تنوع آنها بیشتر پی میبریم.
سپس استاد جناب مهندس در ادامه به ایشان میفرمایند:
مطلب دیگری که میخواهیم برایتان بگوییم، این است که: اگر به حالت سایه خوب دقت نمایید، یک نقطهی اشتراک با نور دارد و این نقطهی مشترک، تابش نور و یا حالتی است که برای انعکاس آنها پیش میآورد؛ همه چیز با برخورد نور با آنها و انعکاس نور، با چشم قابل رویت است.
اما مسئلهی سایهی اول در نور و روشنایی، کامل پیداست؛ اما مرحلهی دوم سایه، قابل هیچگونه رویتی نیست، مگر در درون خود مسافر با تجربه باشیم و برای دیدن تصویر دوم، که در اولی بعد از سایه مینمایاند، موفق باشیم.
لیدی جونز میفرمایند: چون ما در این میزگرد بسیار بزرگ همهی اعضا، یک هدف یگانه هستیم، در نتیجه ما با تمام وجودمان دوستی و محبت شما را کاملا حس مینماییم؛ اولین کمان محبت را شما به گردن آویختید، پس با ندیدن هم میشود دوستی را به درجهی محکمی برسانید و ما با احساس شما، به فضاهای دیگر راه مییابیم.
در مورد احساس که هر قدر خالص باشد، جاذبهی عمیقتری دارد؛ البته بر خلاف آن هم میشود! آفریدگار نیز، جاذبهی محبتی است که با حس کوچک شروع و به دریای بیکران مبدل میشود؛ اگر مثلث حس را ببندیم، آنگاه دیگر نمیتوانیم بگوئیم که ما بالاترین خواستهی خود را که عشق به پروردگار است، داریم؛ زیرا عشق را محبوس نمودهایم، ضمن اینکه این مثلث کامل است.
بر فراز بلندیها باید رفت و از آن مکان با فغان گفت: تو را میستاییم و فقط به تو عشق میورزیم؛ شاید آنگاه او به ما قدری و ما به او قدری نزدیک شویم، البته این تصویر و خیال ما است!
حس که لحظهای در ما جرقه میزند، اما واقعیت نیز همانگونه است، که گفتیم و با تشکیل سایه و حس و جاذبه در هر جا، اگر میگوییم جا، زیرا واژهی دیگری نداریم، در جریان است؛ حس، نور و صوت مانند بالهای پرندگان تیز پرواز هستند که ما را به نوک پیکان هدایت مینمایند؛ "تامل، تعمق و بعد پیروزی با حق است."
جناب مهندس در این سیدی بیان میکنند که: اگر در صحبتهای خود، از ادیان مختلف و یا علوم طبیعی مانند نجوم صحبت میکنند، به این خاطر است که ما یک معیار و مقیاسی داشته باشیم و توسط آن، مطالب و موضوعات مختلف را بسنجیم و درک کنیم.
اگر ادیان ابراهیمی دارای پیروان زیادی هستند، قطعا به این خاطر است که دارای مفاهیم و فرامین اصولی و مستحکمی هستند که سبب شده است که دارای پیروان انبوهی باشند.
مهمترین دلیل این امر که جناب مهندس به لزوم شناخت ادیان، خلقت، انسان و صور پنهان تاکید ویژهای دارند، به این خاطر است که ما انسان و جایگاهی که دارد را به درستی بشناسیم و بر مبنای آن، هنر و علم زندگی کردن صحیح را بیاموزیم و به آرامش و آسایش برسیم.
همانگونه که جسم انسان اعضای مختلفی دارد، کالبد یا قالب مثالی او نیز دارای اعضای مختلفی است و بین این دو، اندیشه و ذهن مشترک است و ذهن و اندیشهی انسان، پس از مرگ هم از بین نمیرود و همراه با کالبد دوم و یا جسم برزخی او خواهد بود.
سپس جناب مهندس به حس و اهمیت آن اشاره میکنند و حس را به منزلهی یک گیرندهای میدانند که انسان و تمام هستی بر مبنای آن به حیات و زندگی خود ادامه میدهند.
هر اتفاق و مسئلهای که رخ میدهد، ابتدا حس انسان، آن را دریافت میکند و به عقل ارجاع میدهد تا عقل بررسی کرده و فرمان لازم را صادر کند؛ البته عقل، دارای مشاورانی میباشد که از روح، جن و نفس تشکیل شده است که مثلث نفس واحده را تشکیل میدهند؛ روح دعوت به نیکیها کرده و جن ماهیت شیطانی دارد و دعوت به اعمال ضد ارزشی میکند و نفس به عنوان مجری فرمان عقل است.
سپس جناب مهندس به حس، جاذبه و سایه اشاره میکنند که مثلث عشق را تشکیل میدهند و همچنین به مثلث حس، نور و صوت اشاره میکنند که انسان قادر است توسط این مثلث به اهداف و تکامل مد نظر خود برسد و چیزی که بین این مثلث و مثلث عشق، مشترک است؛ حس است و این نشان از اهمیت و جایگاه بالای حس در زندگی و حیات انسان دارد.
در انتها جناب مهندس به این مسئلهی مهم اشاره میکنند که انسانها در انجام کارهای خود، بایستی همواره از تفکر و نگرش عمیق برخوردار باشند تا با قدرت عقل و صبر خویش، به اهداف مد نظر خود دست یابند.
خدمتگزاران سایت نمایندگی زنجان:
نگارش و تایپ: مسافر شهرام (خدمتگزار سایت)
ویراستار: مسافر مهرداد (خدمتگزار سایت)
ارسال: مسافر مرتضی مرزبان خبری
- تعداد بازدید از این مطلب :
611