نهمین جلسه جلسه از دور اول لژیون هماهنگی خدمتگزاران کنگره ۶۰؛ ویژه آقایان همسفر در نمایندگی آکادمی، با استادی مرزبان محترم همسفر علی، نگهبانی راهنمای محترم همسفرعلیاصغر و دبیری راهنمای محترم همسفر ماجد، با دستور جلسه «سیدی معلم (استاد امین)»، پنجشنبه 12 بهمن ۱۴۰۲ ساعت 12 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
به قول یکی از راهنماهای قدیمی کنگره که میگوید: اگر که من برای یک جایگاه بهعنوان استاد انتخاب میشوم یا در آن نقطهضعف دارم یا اینکه از آن گذشتهام. من در مورد خودم احساس خیلی قوی دارم که در این نقطهضعف دارم؛ چونکه واقعاً حس صددرصدی برای راهنما شدن و به قولی معلم شدن در من شکلگرفته است؛ ولی هنوز به آن صورت اقدام عملی انجام ندادهام.
یک نکته خیلی جالب در خلاصه سخنان استاد جلسه قبل را که الآن گفتند و برای من هم پیشآمده است و مرتباً قدرتش بیشتر میشود، این است که وقتی به آزمون نزدیکتر میشویم این پیشنهادهای وسوسهبرانگیز مالی و غیرمالی میآید که زمان من را از بین ببرد و من را از مسیری که در آن میروم بیرون پرت کند. من مطمئن هستم که پس از آزمون این پیشنهادها هم از بین خواهد رفت و فقط آمدهاند که کارشان را بکنند و بروند. امیدوارم که بتوانم در این چندماهه خودم را برسانم.
سی دی معلم نکات بسیار زیادی داشت و من مطمئن هستم که صد درصد منظور کلام را متوجه نشدهام؛ ولی در حدی که متوجه شدهام برای شما عرض میکنم. یک نکته خیلی جالبی که بود برای ما همیشه میگفتند: بهشت یکجایی هست که بهشت است و یکجایی هست که جهنم است. همهچیزهای خوب در بهشت است و همهچیزهای بد در جهنم است.
درصورتیکه داخل سی دی استاد امین میگویند: بهشت یک جایگاه است و هر آدمی در هرجایی و هر فضایی که هست میتواند وارد بهشت شود و یا وارد جهنم بشود. این به خودش بستگی دارد. برای اینکه وارد بهشت بشود چند شرط دارد.
استاد امین میگویند: یکی از مهمترین شرطهایش فرمانبرداری است. تا من این را شنیدم از خودم پرسیدم که فرمانبرداری از چه کسی؟ اینهمه آدم در عالم است و من از کجا بفهمم که حرف چه کسی را گوش بدهم. دقیقاً بعدازآن یک نکته خیلی طلایی و ظریفی اشاره میکنند، توضیح میدهند: من باید به حرف فردی گوش بدهم که از آن سیاهی و از آن تاریکی خارجشده است.
من وقتیکه اسم سی دی را شنیدم، فکر میکردم که بحث علمآموزی به روش دانشگاهی و مدرسه است؛ درصورتیکه در ادامه سی دی اشاره میکنند و میگویند: مدرک علمی و سواد دانشگاهی و سواد مدرسهای یک بخش کوچکی از علم است.
آنکسی که علم واقعی دارد ممکن است که اصلاً مدرک دانشگاهی نداشته باشد و یک آدم معمولی باشد یا یک کوزهگر باشد. اصلاً من خودم هم قدیم همینجوری بودم و اصلاً حساب نمیکردم و میگفتم که بابا او دکترا دارد و این سواد خواندن و نوشتن هم ندارد، پس این هیچی.
درصورتیکه آدمهایی که تجربهدارند و از تاریکیهای وجود خودشان خارجشدهاند بهمراتب آدمهای توانمندتر و عالمتری هستند؛ چونکه میتوانند کمک بکنند. همینجوری که الآن در کنگره راهنما میآید و رهجو را از تاریکی درمیآورد.
با این سی دی من متوجه شدم که چقدر راهنما شدن کار خیلی سختی است. چقدر راهنما بودن کار سختی است. اینکه این شمشیر دو لبه است همیشه فکرم این بود که بله دیگر! یک رهجو میآید مینشیند و در یک پروسه رها میشود و میرود.
به آن خطر و مشکلاتی که راهنما دچارش میشود فکر نمیکردم. وقتی یک رهجویی با یک سری مسائلی میآید و مینشیند، ممکن است راهنمایش را به همان مسائل دعوت کند و یا به همان مسائل دچار کند. به نظر من این کار راهنما را خیلی سخت میکند. یکی از مشکلات بزرگ راهنما شدن این است که آدم اول بر این ترس غلبه کند. اول من خودم را یک مقدار بالاتر بردم و حالا با این وضعیت میخواهم چهکار کنم؟ ولی در مسیر راه روشن میشود و به نظر من خدا کمک میکند.
مطلب بعدی که میخواستم بگویم: من حسی که داشتم و دارم، الآن تقریباً چند ماهی است که با خودم میگویم: چرا حالم مثل قبل خوب نیست؟ چرا آن شکلی که من مثلاً اوایل مرزبانی بودم و همهچیز برایم انرژی بود و حالم خیلی خوب بود چرا آنطوری نیست؟
در این سی دی جوابش را استاد امین میگوید: شما برای اینکه صعود کنید و بالا بروید باید کمک بکنید. باید از آن چیزی که بلد هستید، هرکسی بالاخره یک سری چیزهایی بلد هست، به بقیه یاد بدهد. اگر این کار را نکنیم، باعث رکود میشود. مثل دوچرخهسواری آدمی که پا نمیزند سقوط میکند و میافتد. آدمی که جلو نمیرود اگر صعود نمیکند دارد، سقوط میکند. این حال خوب و انرژی بیشتر رمزش دقیقاً همین است که من خود را بهجایی برسانم که اول یکچیزی در حد توانم یاد بگیرم که مواردش همین سیدیها است.
یکی از نکتههایی که میتوانم در آخر صحبتم اشاره بکنم این است که آموزشهای کنگره یک خوبی و یک مزیت بزرگی دارد. مزیتشان آن است که اگر من بیرون از کنگره یک مطلبی را میگیرم و میخوانم، میفهمم غلط و درستش کجا است؛ چون بالاخره درهم است دیگر.
اگر شما یک مطلبی میخوانید یک خبری میخوانید این ممکن است صددرصدی قاطی داشته باشد و چیز اشتباه هم داشته باشد و برداشت من هم ممکن است غلط باشد. این آموزشها هم برداشت من را اصلاح میکنند و هم چه اتفاقی میافتد؟ همینکه اجازه نمیدهد که آن مطالب غلط جذب بشود. من قبلاً چون خیلی باز بودم نسبت به مطالب فکر میکردم که هر مطلبی را بگویی من قبول میکنم درصورتیکه هر مطلبی را نباید قبول کرد و خیلی مطالب، مطالب گمراهکننده هست.
تایپ و ویراستاری: همسفر بهنام (لژیون اول)
تهیه و تنظیم: سایت همسفران آقا، نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
170