جلسه ششم از دوره اول سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی زنجان با استادی اسیستانت محترم همسفر ناهید، نگهبانی راهنما همسفر رویا و دبیری همسفر نیما، با دستور جلسه «جشن همسفر» پنجشنبه ۲۱ دی ماه ۱۴۰۲ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان ناهید هستم یک همسفر، خداوند را شاکر و سپاسگزارم که یکبار دیگر این توفیق را نصیبم کرد که به عشق شما عزیزان به نمایندگی زنجان آمده و در خدمت شما باشم، امیدوارم که همیشه شما عزیزان را در حال شادی و سلامتی ببینم.
از ایجنت محترم قسمت همسفران خانم یاسمن و آقا ابراهیم ایجنت محترم قسمت مسافران نمایندگی زنجان صمیمانه تشکر میکنم که از بنده دعوت کردند که در خدمت شما عزیزان باشم و بابت تمامی زحمات این عزیزان که سبب شده است که این نمایندگی در صلح و آرامش باشد، از این عزیزان متشکرم؛ از نگهبان و دبیر جلسه متشکرم که اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم و خدمت کنم و در کنار شما عزیزان آموزش ببینم و یک تشکر ویژه هم از مسافر خودم دارم که به واسطهی مسافر شدنش، باعث شد که من در کنگره۶۰ یک همسفر باشم و با آموزشهای کنگره در مسیر روشنایی گام بردارم.
من در ابتدا جشن همسفر را خدمت بنیان کنگره۶۰ تبریک عرض میکنم، به نظر من جناب آقای مهندس به یک نحوی همسفر همهی ما هستند؛ همچنین عرض تبریک ویژه دارم خدمت اولین همسفر کنگره۶۰ خانم آنی بزرگوار که اگر گذشت و فداکاری ایشان نبود، شاید هیچ همسفری در کنگره وجود نداشت؛ خدمت استاد امین بزرگوار این هفته را تبریک عرض میکنم که در کنار پدر و مادر بزرگوارشان قدم برداشته و آموزش دیدند و مطالب و آموزشهای ناب و فوقالعادهی خود را به ما انتقال دادند؛ همچنین خدمت سرکار خانم آنی کماندار که راهنمای همهی ما هستند و خدمت خانم شانی بزرگوار این هفته و جشن عزیز را تبریک عرض میکنم؛ این خانوادهی بزرگوار و عزیز دست به دست هم دادند و متحد شدند که سبب احیا و رهایی ما شوند تا ما طعم شیرین و لذت رهایی را بچشیم و ما همیشه قدردان زحمات این عزیزان هستیم.
همچنین این هفته و جشن پر شگون همسفر را خدمت تمامی همسفران کنگره۶۰ به خصوص خدمت همسفران فهیم و فداکار نمایندگی زنجان صمیمانه تبریک میگویم، بسیار خرسند و خوشحالم که چهار سال است که این افتخار را دارم که در خدمت عزیزان نمایندگی زنجان باشم و از همهی شما عزیزان درسها و آموزشهای زیادی کسب کردهام.
اگر بخواهم در مورد هفتهی همسفر صحبت کنم، باید به زندگی خودم اشاره کنم که چگونه بود و چه مسیری را طی کردهام؛ بالطبع همهی ما به واسطهی اینکه یکی از اعضای خانوادهمان مصرف کننده شده بود، در سیاهی و تاریکی مطلق فرو رفته بودیم، خصوصا کسانی که تصمیم گرفتند که در کنار مسافرانشان بمانند این تاریکی را بیشتر تجربه کردهاند؛ بنابر فرمودهی جناب آقای مهندس هنگامی که مصرف کنندگان، مواد مخدر مصرف میکردند مانند این بود که در جادهی هزار چم چالوس رانندگی میکردند و به واسطهی مصرف مواد مخدر در حس و حال خودشان بودند و این همسفران بودند که در کنار آنها شاهد احوالات آنها بودند و همواره بایستی مراقب بودند که خدای نکرده به دره سقوط نکرده و خودشان را به نابودی نکشانند.
مثالی که عرض کردم بیانگر این مطلب است که آسیب و تخریبی که همسفران دیدهاند بسیار بیشتر بوده است؛ من هم از این آسیبها و تخریبها مستثنی نبودم و از هنگامی که چشم باز کردم، در یک خانوادهی مصرف کننده به دنیا آمدم و پدرم یک مصرف کننده بود؛ خوب معمولا دخترها به پدرشان خیلی علاقه دارند و من هم بسیار پدرم را دوست داشتم و از همان ابتدا هر کاری که از دستم آمد، برای پدرم کردم که به بهبودی و سلامتی برسد، ولی متاسفانه راه و طریق صحیح درمان اعتیاد در آن زمان کشف نشده بود؛ من به واسطهی اعتیاد پدرم بسیار آسیب دیدم و همیشه در خانهی ما آشوب بود و به روح و روان من آسیب فراوانی وارد شد.
اعتیاد واقعا خورشید وجودی هم مصرفکنندگان و هم اعضای خانوادهشان را تبدیل به مهتاب میکند و به واسطهی اعتیاد هیچ کدام از ما نوری نداشتیم که به یکدیگر انتقال دهیم و این مطلب به همهی ما آسیب فراوانی وارد کرد؛ خوب پدر من با اصرارهای من تلاش فراوانی کرد که اعتیادش را درمان کند ولی متاسفانه این اتفاق نیفتاد.
خوب پس از گذشت سالها من ازدواج کردم و دست بر قضا همسر من هم یک مصرف کننده شد، هنگامی که همسر من یک مصرف کننده شد، من همیشه از خداوند شکوه و شکایت میکردم که چرا من باید رنج و عذاب زندگی با یک مصرف کننده را از بچگی میکشیدم و این سوالات همواره در ذهن من بود؛ خوب من آدم صبوری بودم، ولی صبر و تحمل من از روی آگاهی نبود و به خاطر همین آسیب فراوانی دیدم، تا جایی که دیگر آستانه صبر و تحمل من تمام شد؛ مسافر من هم همیشه برای ترک اعتیاد خود اقدام میکرد، ولی این اتفاق نمیافتاد و همه این قضیه را پای بی مسئولیتی و بی ارادگی مینوشتند، ولی من این قضیه را متوجه شده بودم که افراد مصرف کننده خانواده خود را دوست دارند، ولی زور و قدرت مواد خیلی زیاد است، مصرف کنندگان دوست دارند که به خانواده محبت کنند و من مشاهده میکردم که در هنگامی که مصرف کنندهای مصرف میکرد بسیار با محبت بود، ولی هنگامی که خمار بود این اتفاق نمیافتاد و در اینجا حتما یک ایرادی وجود داشت.
من همیشه دنبال راه بودم و از مسافرم جلوتر بودم تا راههایی برای حل مشکل مسافرم پیدا کنم، حتی ما به یک NGO دیگر هم که در زمینه ترک اعتیاد فعال است هم رفتیم و من در آنجا راهنما نیز شدم، ولی چون درمان واقعی نبود، فایدهای نداشت و هر چند که ما در آنجا آموزشهای زیادی میدیدیم، ولی حال مسافر من خوب نمیشد.
من هیچگاه دست از تلاش بر نداشتم و همواره در فکر درمان مسافرم بودم و همانطور که در کنگره میدانیم که " با حرکت راه نمایان میشود" من هم باید این تلاشها را میکردم تا به کنگره۶۰ برسم؛ من از طریق برنامه تلویزیونی ماه عسل که در ماه مبارک رمضان پخش میشد، با کنگره۶۰ آشنا شدم و فردای همان روزی که آن برنامه را دیده بودم، با تهران تماس گرفتم که چگونه میتوانم برای درمان مسافر خودم اقدام کنم که آنها گفتند که باید به نمایندگی هیدج مراجعه کنیم، چون به شهر ما که قزوین بود نزدیکتر بود و ما سفرمان را در ماه رمضان سال ۸۷ از هیدج شروع کردیم، هنگامی که ما برای مشاوره اولیه به هیدج رفتیم، در همان جلسه حسی به من گفت که اینجا مسیر درستی است و قطعا در اینجا به نتیجه خواهیم رسید.
زمانی که ما در هیدج مشاوره شدیم، به ما گفتند که شما باید کفشهای آهنین بپوشید، یعنی در مسیر سختی گام نهادهاید و من هم با اراده قوی سعی کردم که بال پرواز مسافرم باشم و در مسیر درمان هم خودم و هم مسافرم همت و تلاش زیادی کردیم، ولی متاسفانه من دخالتهای زیادی در روند درمان مسافرم کردم و چون آن زمان شربت اوپیوم تینکچر نبود و مسافرم با اوپیوم سفر کرد، من خود اقدام به تقسیم اوپیوم او میکردم و همین دخالتها باعث شد که مسافر من به درمان نرسید؛ من باید به او و آموزشهای کنگره اعتماد میکردم،
همسفران بایستی مراقب باشند که بال و پر پرواز مسافر خود باشند نه وزنهای بر بال پرواز آنها و این موضوع از اهمیت زیادی برخوردار است؛ خوب بالاخره بعد از یک سال رفت و آمد به هیدج ما به رهایی نرسیدیم و برگشت خوردیم، این بار به ما گفتند که باید سفر خود را از آکادمی شروع نمایید و زمانی که ما به آکادمی رفتیم، راهنمای من به من گفت که: اشتباه کردهام و باید به معنای واقعی مسافرم را رها کنم و به او و کنگره ایمان داشته باشم، من هم همین کار را کردم و به معنای واقعی تسلیم خداوند و کنگره و راهنمایم شدم و جای اینکه در مقابل مسافرم باشم، در کنار او قرار گرفتم؛
هنگامی که در کنار مسافرم قرار گرفتم، خودم سفر کردم و آموزشها را فرا گرفتم و این امر باعث شد که به آرامی گوهر محبتی که خداوند در درون من نهاده بود، در من هویدا شود و سعی کردم که همه را دوست داشته باشم؛ اگر در گذشته در مهمانیها همیشه پنهان میشدم و تصور میکردم که همه مرا تحقیر میکنند، پس از حضور در کنگره دیگر سر خود را بالا میگرفتم، زیرا میدانستم که راه صحیح را پیدا کردهام و مسافر من واقعاً میخواهد که درمان شود و من هم بایستی در کنار او به رهایی برسم.
همسفر شدن مسیر سختی است و اگر کسی سختی نکشد، بالطبع به چیزی نخواهد رسید و ما این سختیها را تحمل کردهایم و با اتکا و توکل بر خداوند هم اکنون توفیق حضور در کنگره را داریم و اگر ما هم مسافرانمان را رها میکردیم و در کنارشان نبودیم، اکنون به این آرامش و حس و حال خوبی که داریم دست نمییافتیم.
مطلبی که همسفران باید همیشه مد نظر قرار دهند این است که به این مطلب واقف شوند که آنها هم حال خوبی ندارند و بایستی در کنار مسافرشان به درستی سفر کنند تا به حال خوب و خوش برسند، جناب آقای مهندس هم فرمودهاند که:
همسفران سه گروه هستند: گروه اول همسفرانی هستند که فقط در کنگره حضور دارند و فقط برای دلخوشی و دلگرمی مسافرانشان به کنگره میآیند و وظایف خود را به درستی انجام نمیدهند و فقط به کنگره میآیند و میروند؛ گروه دوم همسفرانی هستند که با کنگره هستند، این گروه از همسفران به کنگره میآیند و راهنما انتخاب میکنند، ولی دست و پا شکسته در کنگره حضور دارند و به عنوان مثال گاهی سیدی مینویسند و گاهی نمینویسند و به طور کامل تسلیم کنگره و راهنمای خود نیستند؛ گروه سوم همسفرانی هستند که خودشان به معنای واقعی خود کنگره هستند، کنگره۶۰ به این گروه از همسفران نیاز دارد که به معنای واقعی تسلیم کنگره هستند و زمانی که همسفری خودِ کنگره شود، آن موقع است که حرف آنها به دل خواهد نشست و سفر خوبی خواهند داشت.
هفته همسفر از ارزش بسیار والا و زیادی برخوردار است و من امیدوارم که همهی ما قدر همدیگر را بدانیم و همواره از یکدیگر آموزش کسب نماییم، ما در کنگره کسی را قضاوت نمیکنیم و همه را دوست داریم و در پیشبرد اهداف کنگره سعی میکنیم که به همدیگر کمک کرده و برای رشد و تعالی یار و پشتیبان همدیگر باشیم؛ مسافران بایستی همواره قدر همسفران خود را بدانند و به یاد داشته باشند که همسفرانشان در زمان سختی در کنارشان ایستادهاند.
همسفران نیز بایستی به این موضوع کاملا دقت نمایند که حال مسافرشان به آرامی و با گذشت زمان خوب خواهد شد، پس باید همواره صبور باشند و بدانند که همه چیز به یکباره درست نخواهد شد، امیدوارم که همهی ما برای همیشه در مسیر کنگره باشیم و قدر آموزشهای کنگره را بدانیم؛ امیدوارم که انشاالله به لطف خداوند هر سال شاهد برگزاری جشنهای با شکوه و با کیفیت باشیم و این جشنها بهانهای شود که قدر یکدیگر را بدانیم و همواره یار و همراه یکدیگر باشیم؛ از این که به صحبت های من توجه کردید از همهی شما عزیزان سپاسگزارم.
عکاس: همسفر مهسا مرزبان خبری
تایپ: مسافر محمد رضا از لژیون سوم و مسافر شهرام از لژیون ششم
ویراستار: مسافر شهرام از لژیون ششم
ارسال: مسافر مرتضی مرزبان خبری
- تعداد بازدید از این مطلب :
3180