English Version
English

همسفر، التیام‎‌بخش راه

همسفر، التیام‎‌بخش راه

دوازدهمین جلسه از دوره‌ اول کارگاه‌های آموزشی عمومی نمایندگی عمان سامانی شهرکرد ویژه جشن همسفر با دستور جلسه «هفته همسفر» به استادی راهنما همسفر آمنه، نگهبانی راهنما همسفر زینب و دبیری راهنما همسفر عاطفه روز پنجشنبه 21 دی‌ماه 1402 ساعت 16:00 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خداوند را شاکر و سپاسگزارم که اذن ورود به کنگره و قرار گرفتن در این جایگاه را به‌واسطه خدمت کردن و آموزش گرفتن نصیب من کرد. از مرزبانان و خانم نسرین ایجنت گروه خانواده سپاسگزارم.

این هفته را هرچند با تأخیر، اول خدمت اولین همسفر کنگره 60، خانم آنی بزرگوار، دختران ایشان و همچنین آقای امین و خانم مرجان عزیز، اولین همسفر شعبه عمان سامانی و تمام همسفران آقا، خانم و همچنین همسفران کوچک تبریک عرض می‌کنم. از آقای مهندس تشکر می‌کنم، چون هر چه که ما داریم به‌واسطه وجود ایشان است. خدا را شکر می‌کنم که افتخار این را دارم که در این بعد از حیات شاگرد ایشان هستم‌.

همان‌طور که همه می‌دانیم در کنگره ما همسفران و مسافران سفری را آغاز کرده‌ایم. در کنار هر مسافر، یک همسفر قرار دارد؛ این سفر برای درمان اعتیاد است و هر مسافر یک همسفر دارد. همسفر، کسی است که سابقه مصرف مواد مخدر ندارد، ولی قطع به‌یقین سابقه گذشت، ایثار و فداکاری‌هایی را دارد که پابه‌پای مسافر، قدم در این راه گذاشته و برای تعالی اهداف زندگی و در ادامه کمک به تعالی اهدافی که در کنگره وجود دارد قدم برمی‌دارد. همسفر، کسی است که خودش زخم‌خورده دنیای تاریکی اعتیاد است و آمده تا راه التیام بخشیدن را یاد بگیرد. جایگاه همسفر در کنگره آن‌قدر بااهمیت است که آقای مهندس یک هفته را به این دستور جلسه اختصاص داده‌اند و این‌که فداکاری و یک بخشش بزرگ از طرف همسفر برای مسافر صورت گرفته است، خیلی برایشان مهم بوده است. به خاطر مهم بودن این مسائل، آقای مهندس این جشن‌ها را قرار داده‌اند که یادآور این قضیه باشند.

قطعاً که پشت این فداکاری و بخشش، دنیایی از محبت و دوست داشتن بوده است که از طرف همسفر به‌طرف مسافر و زندگی هر دو آن‌ها سرازیر شده است؛ محبتی به این معنا که گاه همسفر به خاطر کسی که دوستش دارد از خواسته‌های معقول خود می‌گذرد، به این خاطر که با آن شرایط کنار بیاید و این دقیقاً کاری است که همسفران در کنگره انجام می‌دهند. این محبت قطعاً یک قدردانی را می‌طلبد؛ زیرا قدردانی یکی از قانون‌های نانوشته هستی است، ولی باید حتماً انجام بگیرد، نه‌تنها در این هفته بلکه در تمام طول زندگی باید صورت بگیرد.

جشن همسفر، مثل تمام جشن‌ها در کنگره یک صور آشکار و یک صور پنهان دارد. صور آشکار، همین روز جشن و شادی است که جشن می‌گیریم و مسافران برای همسفران هدیه‌ای در نظر می‌گیرند و به این صورت قدردانی می‌کنند؛ حس‌های خوبی ردوبدل می‌شود و انرژی‌های زیادی جاری است. در صور پنهان جشن همسفر، علاوه بر اینکه فداکاری و بخشش انجام‌شده است، رسالت همسفر حفظ می‌شود.

این دستور جلسه، نقطه تفکر و تلنگری است هم برای همسفر و هم مسافر که آیا منِ همسفر وقتی عهده‌دار این مسئولیت شدم، آیا توانسته‌ام به‌خوبی از پس این مسئولیت بربیایم؟ آیا توانستم مسافرم را رها کنم و او را به جریان کنگره بسپارم؟ آیا من همسفر توانستم به مرحله تسلیم برسم؟

من همسفر اگر در کنگره قرارگرفته‌ام به‌واسطه گره‌های وجودی خودم است؛ من کنار مسافر قرارگرفته‌ام تا گره‌های وجود خودم را پیدا و بازکنم، تاریکی‌های درونم را ببینم و آن‌ها را به روشنایی تبدیل کنم. من همسفر تاریکی‌هایی را تجربه کرده‌ام که کمتر از تاریکی اعتیاد نیست؛ فقط جنسش فرق می‌کند. قطعاً این هم یک تاریکی خیلی بزرگ است؛ برای همین است که در کنار تاريکی اعتیاد قرارگرفته است.

این خیلی مهم است که یک همسفر درک کند که هیچ‌کس به‌اندازه مسافر، برای خروج از تاریکی تلاش نمی‌کند. مسافر خودش را به هر دری می‌زند که شاید گاهی از تلاش و توان اصلی خودش هم خارج باشد. من همسفر باید بدانم که در این مرحله از زندگی‌، وقتی وارد این جایگاه شده‌ام آیا توانسته‌ام روی خودم کار کنم و آن رشد و تعالی را پیدا کنم؟ آن بال پرواز باشم که اول به خودم کمک کنم و در ادامه بتوانم به مسافرم کمک کنم؟

این‌ها همه برای یک همسفر، تلنگری است که آیا به خاطر حال خوش خودم و مسافرم شکرگزار کنگره بوده‌ام؟ این دستور جلسه یک تلنگر و یادآوری است؛ یادآوری این‌که در جایگاهی که قرار دارم، توانستم از پس مسئولیتم بربیایم؟

در مورد مسافران دقیقاً هم همین‌طور است. مسافر هم باید با خود این فکر را بکند که همسفرش فداکاری و بخشش خیلی بزرگی انجام داده است. این تصور را داشته باشد که اگر همسفرم نبود، در چه وضعیتی قرارگرفته بودم و شرایط زندگی من چگونه بود؟ آیا می‌توانستم به‌تنهایی از این گذرگاه سخت عبور کنم؟ همسفر با همه شرایط و سختی‌ها کنار من بوده، تنهایم نگذاشته و سهم بزرگی از بار مسئولیت را همسفرم به دوش کشیده است. خیلی مهم است که الآن من این موضوع را ببینم و بدانم که همسفر کنارم بوده و من را حمایت کرده تا من به درمان برسم.

همسفر از مسافرش چه می‌خواهد؟ او قدرت می‌خواهد؛ قدرت همیشه توانایی انجام دادن کار نیست، بلکه توانایی انجام ندادن کار هم قدرت محسوب می‌شود؛ یعنی چه؟ یعنی اینکه منِ مسافر، در زمان مصرف به‌واسطه خمری که درونم بود و استفاده از مواد مخدر، محیط ناامنی برای خودم و خانواده‌ام فراهم کرده بودم؛ در خانه‌ام جنگ، جدال و سروصدا بود و حالا که درمان شده‌ام یا در حال درمان هستم تلاش کنم در موقعیتی قرار بگیرم که بتوانم بحث نکنم و این کار‌ها را انجام ندهم؛ این یعنی قدرت.

استاد امین به این موضوع اشاره می‌کنند که در زمان مصرف، نوری که باید به‌صورت آفتاب به‌عنوان پدر، پسر یا هر چیز دیگری به خانواده می‌تابید؛ به‌صورت مهتاب بوده و آن زمان خیلی کمبودها در زندگی برای خانواده به وجود آمده است و جا دارد که الآن آن‌ها را جبران کنم. زمانی را که برای خوش‌گذرانی باهم فازهای خود صرف می‌کردم، الآن این وقت را برای خانواده صرف کنم و آن را به خانواده اختصاص بدهم. این‌ها همه نقطه تفکراتی هستند که یک مسافر باید به آن‌ها فکر کند تا زندگی، زندگی شود.

خانم شانی فرمودند: «زندگی بسان کشتی است که مرد نقش ناخدا و زن نقش قطب‌نما را دارد؛ ناخدا بدون قطب‌نما و قطب‌نما بدون ناخدا نمی‌توانند کاری بکنند؛ یعنی هیچ‌کدام بر دیگری برتری ندارند، مکمل همدیگر هستند و باید همدیگر را کمک کنند.» این اتفاق در کنگره رقم می‌خورد، همسفر و مسافر هم‌زبان می‌شوند، حرف همدیگر را می‌فهمند، در کنار همدیگر آموزش می‌گیرند و باعث می‌شوند اختلاف‌فاز از بین برود.  علتی که در کنگره تأکید می‌کنند که اگر مسافری به کنگره می‌آید، همسفرش را با خود بیاورد این است که حضور در کنگره، برای خود همسفر مفید است و پس‌ازآن به نفع مسافر هم خواهد بود تا با همدیگر رشد کنند.

به گفته آقای حکیمی دیده‌بان محترم: «دعوا از آنجایی شروع می‌شود که من همسفر کاری را که برای مسافرم انجام می‌دهم، محبت بدانم. وقتی محبت بدانم قطعاً توقع من بالا می‌رود.» ما در کنگره به‌گونه‌ای آموزش می‌گیریم که کاری را که من باید در حق مسافرم انجام بدهم وظیفه خود بدانم، ولی مسافر باید این لطف را محبت بداند و برعکس تا همسفر و مسافر بتوانند در کنار هم به آرامش برسند، هرکدام جایگاه خودش را حفظ کند و بتوانند به‌خوبی از پس این جایگاه‌ها بربیایند.

امیدوارم که هرکدام از ما این صور پنهان همسفر بودن را به‌خوبی انجام بدهيم. من جایگاه فرزندی، همسری و مادری را تجربه کردم؛ ولی به‌جرئت می‌توانم بگویم که هیچ جایگاهی به‌اندازه جایگاه همسفر به من کمک نکرد و باعث رشد من نشد. این جایگاه به من کمک کرد تا بقیه جایگاه‌‌هایم را هم بهتر بتوانم انجام بدهم. جایگاه همسفر را مدیون مسافرم هستم؛ از او خیلی ممنونم که اجازه داد در کنارش باشم و پا به‌پای هم روبه‌جلو حرکت کنیم. 

مرزبانان کشیک: همسفر پریناز و مسافر حسین
تایپ: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر شیرین (لژیون پنجم) و همسفران ریحانه و پرتو رهجویان راهنما همسفر آسیه (لژیون یکم)
عکس: مرزبان خبری، همسفر الهه
ویراستاری و ارسال: راهنمای تازه واردین، همسفر زهرا
همسفران نمایندگی عمان سامانی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .