English Version
This Site Is Available In English

لازمه‌ی همسفر بودن، داشتن محبت است

لازمه‌ی همسفر بودن، داشتن محبت است

چهارمین جلسه از دور یکم سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره 60، ویژه جشن همسفر نمایندگی قائمشهر با استادی ایجنت گروه خانواده، سرکار خانم آزاده و نگهبانی راهنما همسفر مریم و دبیری راهنما همسفر فاطمه با دستور جلسه «هفته همسفر» راس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود. 

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان، آزاده هستم همسفر سعید.
خوشحالم که امروز در خدمت شما هستم و در این جمع حضور دارم. هفته همسفر را خدمت اولین همسفر کنگره 60، خانم آنی و آقای مهندس و فرزندانشان تبریک عرض می‌کنم و همچنین تبریک می‌گویم به تمام همسفران کنگره 60 به‌خصوص همسفران شعبه قائمشهر. رهایی‌های شعبه را خدمت مسافران و همسفران رهاشده و همچنین راهنمایان بزرگوارشان تبریک می‌گویم.
وقتی مشکل اعتیاد پیش می‌آید و یا هر مشکل دیگری، بیشترین بار را خانواده به دوش می‌کشد؛ چون خانواده ریشه است. به همین دلیل وقتی اعتیاد پیش می‌آید، بیشترین تخریب را خانواده تجربه می‌کند. فردی که ده سال، بیست سال و... در جهان اعتیاد است، بدون اینکه خودش بخواهد تخریب زیادی را در خانواده ایجاد می‌کند. کاری که اعتیاد می‌کند این است که انسان را منجمد می‌کند و انسان منجمد شده نمی‌تواند خیلی از حس‌ها و انرژی‌ها را داشته باشد و به خانواده‌اش بدهد.
شاید این فرد کمبود مالی برای خانواده‌اش نگذارد، همسفر و فرزندانش را به بهترین رستوران‌ها ببرد و تمام وسایل آسایش را برای آن‌ها فراهم کند ولی خیلی حس‌ها را نمی‌تواند به آن‌ها بدهد. انسان‌ها بیشتر در صور پنهان آسیب می‌بینند و تخریب می‌شوند.
درختان جنگل را وقتی از دور نگاه می‌کنیم خیلی مرتب و منظم و زیبا هستند، ولی زمانی که وارد جنگل می‌شویم می‌بینیم که درختان نامنظم هستند، شاخ و برگ آن‌ها کج است و به هر سمتی رشد کرده و جنگل پر از زباله است. فردی که دچار اعتیاد شده است شاید دیگران از دور زندگی او را می‌بینند که کم و کسری ندارد و زندگی او از بیرون و از دیدگاه دیگران خیلی هم عالی است ولی درون خانه که وارد می‌شوید، محبت و گرمایی را در آن و در بین اعضای آن خانواده حس نمی‌کنید.
زمانی که ما مسافرها و همسفرها به کنگره می‌آییم و شروع می‌کنیم به تزکیه و پالایش خودمان، یک بخش مهم را نباید فراموش کنیم و آن هم احیای پیوندهای آسیب خورده است که باید ترمیم کنیم. این ترمیم کردن نیاز به آموزش جهان‌بینی دارد.

همسفر بودن اصلاً کار راحتی نیست و به این دلیل برای همسفران جشن گرفته می‌شود چون یک فداکاری و از خود گذشتگی انجام گرفته است. بدترین کاری که یک همسفر می‌کند این است که وقتی با اعضای خانواده و فرزندش دچار مشکل می‌شود به فرزندش می‌گوید: تو هم مثل پدر معتادت هستی، باید از یک پدر معتاد چنین بچه‌ای هم تربیت شود و... . درصورتی که ما باید بار این مشکل را به‌تنهایی به دوش بکشیم و آن را به فرزندان خود انتقال ندهیم. این کشیدن بار به دوش، از خود گذشتن می‌خواهد که خودم تا قبل از کنگره بلد نبودم. با فرزندان خود در مورد مسائل و مشکلات زندگی، بدهی‌هایمان، اجاره خانه، اعتیاد پدرشان و... صحبت نکنیم و این بار را بردوش نحیف و کودکانه‌ی آن‌ها نگذاریم. زمانی که مسافر برای درمان به کنگره می‌آید، خانواده باید کمک کند و همسفر با آمدن به کنگره و آموزش گرفتن و درست کردن حال خراب خودش، می‌تواند به مسافرش کمک کند. همسفری که حال خودش خوب نیست چگونه می‌تواند به مسافرش کمک کند.
لازمه‌ی همسفر بودن داشتن محبت است؛ آن هم محبت بلاعوض و دوست داشتن حقیقی. برای اینکه کسی را واقعاً دوست داشته باشیم باید از خواسته‌های خود بگذریم. زمانی است که منِ همسفر حاضر نیستم از هیچ‌یک از خواسته‌هایم بگذرم و توقع دارم مسافرم هم به درمان برسد. در این شرایط درمان صورت نمی‌گیرد. می‌خواهم مسافرم خوب شود برای اینکه زندگی بهتری برای من درست کند و من در آسایش و آرامش بیشتری زندگی کنم؛ در صورتی که باید کمک کنم مسافرم خوب شود تا خودش از درد و عذابی که گرفتار شده، آزاد و رها شود. اگر توانستم این شهامت را داشته باشم که از خودم بگذرم و عشق واقعی را به مسافرم بدهم، آن موقع است که درمان اتفاق می‌افتد و بعد از این مسافر است که در همه‌جا همراه شماست و بار سنگین شما را ذره‌ذره از دوش شما برمی‌دارد. مسافر خودم هم دقیقاً این کار را کرده است. وقتی از اعتیاد خارج شد و حس‌هایش باز شد، متوجه شد که تمام لحظات در کنارش بودم و زمانی که به جایگاه راهنمایی رسیدم، چهار سال به‌صورت مداوم برای خدمت مرا به بهشهر برد بدون اینکه یک‌بار بگوید که من خسته شدم و همچنین در این سال‌هایی که در قائمشهر خدمت می‌کنم.
این پاداش تلاش‌های یک همسفر است. من همیشه نزدیک به شب عید در لژیونم می‌گفتم که کمی هزینه‌ها را کم کنید، مخصوصاً سفر اولی‌ها تا فشار از روی مسافر برداشته شود و او بتواند با خیال راحت‌تری به درمانش برسد. رهجویی داشتم که این حرف مرا قبول نداشت و می‌گفت من عادت دارم که شب عید تمام لباس‌هایم نو و جدید باشد، چون مسافرم عادت می‌کند و دیگر فکر می‌کند که من به لباس نیاز ندارم و برایم نمی‌خرد. مسافرش کمی بعد از رهایی برگشت خورد و سالهاست که دوباره به جهان تاریک اعتیاد برگشت، فقط به خاطر اینکه همسفر نتوانست از خواسته‌های خودش بگذرد، همسفر حاضر نشد از مهمانی‌هایش بگذرد، حتی از سفر رفتنش بگذرد. در واقع برای ترمیم آسیب‌ها و زخم‌های زندگی‌اش وقت نگذاشت و تلاش نکرد.
امیدوارم قدر و ارزش جایگاه همسفر را بدانیم و در این سفری که آغاز کردیم، همسفران خوب، صبور و خستگی‌ناپذیری باشیم تا به صلح و آرامش برسیم. ممنونم از اینکه به حرف‌های من گوش کردید.

در ادامه گزارش تصویری از جشن همسفر «نمایندگی قائم‌شهر»؛

تایپ: مسافر احسان لژیون یکم
ارسال: مسافر کاوه لژیون یکم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .