جلسه چهاردهم از دوره بیست و ششم کارگاههای آموزشی خصوصی ویژه همسفران کنگره۶۰ نمایندگی سهروردی اصفهان به استادی پهلوان همسفر اعظم، نگهبانی همسفر پروانه و دبیری همسفر منیره با دستور جلسه «صورتمسئله اعتیاد» روز دوشنبه ۳ مهرماه ۱۴۰۲ رأس ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند را بسیار سپاسگزارم که در کنگره و در جمع دوستان بامحبت شعبه سهروردی حضور دارم و از خانم نجمه و خانم پروانه تشکر میکنم که اجازه خدمت در این جایگاه را به من دادند. اما در مورد صورتمسئله اعتیاد؛ ما به خاطر درد اعتیاد اینجا دورهم جمع شدهایم که بعضیها درمان و رها شدند و بسیاری هنوز گرفتار این درد هستند. بعضیها امروز برای دفعه اول است که در اینجا حضور دارند که بدانند آیا مسئله آنها حل میشود یا نه؟! برای بسیاری از ما اعتیاد بزرگترین درد زندگیمان بود؛ اما اکنون بزرگترین رحمت خداوند است که برایمان اتفاق افتاده است؛ چراکه ما توانستیم در کنگره حضور پیدا کنیم، آموزش بگیریم و به حال خوش برسیم.
مسائلی که قبل از کنگره نمیتوانستیم احساس کنیم و آموزش بگیریم را داشته باشیم که این بهواسطه درد اعتیاد برای ما مهیا شد. امروز اگر کسی وارد کنگره شود از او میپرسند آیا مصرفکننده دارید یا نه؟ اگر نداشته باشد نمیتواند در این مکان حضورداشته باشد؛ پس داشتن درد اعتیاد مورد بدی هم نبوده است! موقعی که درد اعتیاد داشتیم، بسیار حال بد و شرایط سختی داشتیم، اما از این مسیر عبور کردیم بهواسطه رحمت خداوند و تلاش و کوشش آقای مهندس که از خودشان و خانوادهشان گذشتند تا این اتفاق برای ما افتاد.
اما صورتمسئله اعتیاد چیست؟ یک روزی گفته شد اعتیاد درمان ندارد و مسمومیت مزمن است و شخص مصرفکننده باید سمزدایی شود! میگفتند که مصرفکننده بیمار است، ولی کدام قسمت جسم بیمار است را نمیدانستند و نمیگفتند چه اتفاقی افتاده است و اعتیاد چه بلایی سر مصرفکننده آورده است! پس از سالها تلاش و کوشش و تحقیقات جناب مهندس مسئله اعتیاد را درست نگاه کردند و شکافتند و توانستند جواب درست به این مسئله دهند. ایشان متوجه شدند که یک مصرفکننده در اثر استفاده مواد مخدر سیستم شبه افیونی جسم خود را از کار میاندازد.
وقتی شخصی ۱۰ الی ۱۱ ماه ماده مخدر استفاده کند، کارخانههایی که در بدن اندورفین، سروتونین، اندورفین و هر مادهای که برای زندگی کردن و سرحال بودن احتیاج دارد را تولید میکنند، با مصرف مواد مخدر اینها از تولید دست برداشته و دیگر تولیدی ندارند و درنهایت اگر روزی مواد از بیرون به این افراد نرسد، نمیتوانند مانند یک انسان معمولی زندگی کنند. فرد مصرفکننده اگر مواد مصرف نکند نمیتواند مثل ما راه برود یا مدتها روی صندلی بنشیند. خیلی کارهای معمولی که ما راحت انجام میدهیم را او نمیتواند انجام بدهد.
استاد امین در صحبتهای روز چهارشنبه خود خیلی زیبا بیان کردند: «آقای مهندس صورتمسئله اعتیاد را درست و صحیح نگاه کردند و به همین خاطر توانستند جواب این مسئله را بدهند و جواب بسیار سادهای داشت. موقعی توانستند که آن حجاب و پرده را که روی حس، گوش و چشم داشتند را برداشتند.» در قرآن آیهای داریم که میفرماید: «ما روی گوش و چشم شما پرده میاندازیم و اجازه دیدن و شنیدن به شما نمیدهیم که احساس کنید»؛ چه موقع؟! زمانی که دچار ضد ارزشها میشوید. وقتی میگوییم چه موقع صورتمسئله اعتیاد حل شد؟ زمانی که آقای مهندس توانستند پرده را کنار بزنند. من همسفر که اینجا هستم مسائل و مشکلات بسیاری در زندگیام دارم و اعتیاد یکی از آنها بوده است که خدا را شکر حلشده است و یا در حال حل شدن است چون مسئله و جواب آن مشخصشده است؛ اما ما مسائل مختلفی داریم و برای اینکه ما بتوانیم مسائل خود را تشخیص دهیم، باید آن پرده و حجاب از روی چشممان کنار برود؛ اما چطور و چگونه؟! با تزکیه و پالایشهایی که روی خودمان و نفسمان انجام میدهیم.
موقعی که در کنگره حضور پیدا میکنیم، میگویند باید سفر کنید از وادی اول تا وادی چهاردهم، تزکیه و پالایش کنید؛ ما میگوییم حال ما بد است و چه ربطی بهدروغ گفتن، غیبت کردن و اعمال ضد ارزشی ما دارد؟ حال من بد است، چون مسافرم مواد مصرف میکند، حال من بد است چون آن تعادل را ندارم؛ آقای امین به ما آموزش دادند: «اگر میخواهید مسئله خود را حل کنید، باید در ابتدا مسئله خود را درست ببینید.» بهعنوانمثال، من آدم پرخاشگری هستم و زود عصبانی میشوم این مسئله من است و چگونه آن را حل کنم؟ در مرحله اول باید مسئله را درست طرح کنم و صورت آن را ببینم که چرا زود عصبانی میشوم؟ چون مسافرم مصرفکننده است یا چون بچه من بیشفعال است من زود عصبانی میشوم، چون شرایط زندگیام نرمال و متعادل نیست و یا در کشوری زندگی میکنم که اوضاع خوبی ندارد، من آرامش ندارم و حال من خوب نیست؟ درصورتیکه من این صورتمسئله را اشتباه مطرح میکنم، مانند زمانی که گفته شد اعتیاد مسمومیت مزمن است و فرد معتاد را باید سمزدایی کنیم او را URD و یا UROD کنیم و سم را خارج کنیم، طرح مسئله و جواب آن هر دو غلط بود!
من همسفر وقتی مسئله خود را اینگونه طرح میکنم که علت عصبانیت و ناراحتی من به خاطر مصرف مواد مسافرم است، مسئله را غلط طرح میکنم و قطعاً پاسخی که به آن میدهم غلط است و میگویم مسافرم باید خوب شود تا حال من هم خوب شود؛ سؤال را اشتباه طرح کردم و پاسخ آنهم اشتباه است. مثلاً فرزند من بیشفعال است او باید خوب شود و یا شرایط اقتصادی خوب شود تا حال من هم خوب شود، این پاسخ غلطی است. من در کنگره آموزش گرفتم تنها کسی که میتواند حال من را خوب کند و تغییر بدهد، فقط خودم هستم و این به شرایط و اوضاع مسافر و اطرافیان هیچ ربطی ندارد.

صورتمسئله را جناب مهندس در سال۱۳۷۶ کشف کردند (همان روشDST) و گفتند: «افرادی که مصرفکننده هستند مدتزمان ۱۱ ماه در پلههای ۲۱ روزه یکپنجم مواد خود را کم کنند تا پس از ۱۱ ماه، تمام آن سیستمها که در اثر مصرف مواد از حالت طبیعی خارجشدهاند به حالت اول برگردند». من میخواهم یک همسفر صبور باشم، باید از روش دیاستی استفاده کنم، خب حالا وظیفه من چیست؟ قطعاً وقتی خداوند نعمتی به ما میدهد، در قبالش ما یک وظیفهای داریم و غیرممکن است که من از این هوا، از این فضا، از آب و باران استفاده کنم و هیچ وظیفهای نداشته باشم! قطعاً وظیفهای دارم. کنگره ۶۰ وظیفه من را به من آموزش میدهد.
در سیدیهای اخیر آقای مهندس درباره جهان و جهانها و همهچیز صحبت میکنند و دائماً یادآوری میشود که مثلاً کره زمین یک سیاره است در منظومهای به نام منظومه شمسی که خودش جزء یکی از کهکشانهایی است که در جهان وجود دارد و بعد به ما میگویند ما کوچکیم در قبال همه جهانها! میخواهند به من بگویند تو یکذرهای و مثل یک سلول عمل میکنی، بدنمان از میلیاردها سلول تشکیلشده است و وقتیکه یکی از سلولهای بدنمان کار خودش را درست انجام ندهد و یا تغذیه را بیشتر از آن چیزی که لازم دارد بگیرد (میدانید که وقتی یک سلول سرطانی میشود که میزان موادی که احتیاج دارد را بیشازاندازه خودش دریافت کند)، این سلول بیشتر تکثیر میشود و شروع میکند به سرطانی شدن! میخواهد به من بگوید تو هم مثل همان یک سلول در این جهان یکذرهای، خیلی کوچکی، هیچی نیستی و اینکه اصلاً نمیشود در قبال این جهان بود، اصلاً منی وجود ندارد. آقای مهندس میخواهند به من بگویند هرچند «تو»یی وجود ندارد؛ ولی همین یکذره هم که هستی خیلی مسئولیت داری بهعنوان همان یکذره باید مسئولیتت را درست انجام دهی.
ما آمدیم در کنگره 60 از روش دیاستی استفاده کردیم، آقای مهندس صورتمسئله را کشف کردند و در اختیار ما گذاشتند و مسافران ما درمان شدند، حال وظیفه منِ ذره در این جهان کنگره ۶۰ در این عالم چیست؟ وظیفهام این است کاری کنم که این مسیر ادامه پیدا کند، شرایط را مهیا کنم که ذرات بعدی و انسانهای بعدی که اینجا حضور پیدا میکنند، آنها هم به حال خوش برسند، آنها هم بتوانند از این روش استفاده کنند. میگویند یک مسافر بعد از ۲۱ روز باید یکپنجم از موادش را کم کند و من همسفر باید یاد بگیرم این یکپنجم را از مالم ببخشم. حالا میگویند کسانی که کمی ضعیفتر هستند، یکدهم و کسانی که قویترند یکپنجم از اموالشان را باید ببخشند؛ یعنی این چیزی نیست که من بگویم میتوانم یا نمیتوانم؛ یعنی باید هر شخصی اگر ۵۰ هزار تومان دارد، باید ده هزار تومان، همان یکپنجمش را ببخشد.
اکنون ما اینجا نشستهایم و همگی در مشارکتمان ادعا داریم که من به کنگره آمدم و حالم چقدر خوب شد! چقدر زندگیام تغییر کرد و حال خوبی را تجربه کردم، ولی آیا در قبال همه اینها من پرداختی داشتهام یا نه؟ دبیر جلسه خواندند که جلسه قبل ۱۵۰ نفر در شعبه سهروردی حضور داشتند و بعد اعلام کردند که مبلغ خزانه یکمیلیون و هجده هزار تومان، یعنی نفری چند؟ یعنی نفری ده هزار تومان هم نبود! این یعنی ناسپاسی، یعنی ناشکری؛ یعنی این مسیری را که در آن قرار گرفتی و حال تو خوب شده است هرلحظه امکان دارد بهواسطه این ناشکری از دست بدهی؛ یعنی آن یکپنجمی که از مسافرت انتظار داری هر ۲۱ روز کم کند و چشمبهراه نشستهای که به رهایی برسد، از مالت کم نمیکنی. هر جلسهای که میآیی و روی صندلی مینشینی چقدر هزینه دارد برای کنگره؟ هزینه اینها را چه کسی میدهد؟ برای ما باید مهم باشد که در اطرافمان چه اتفاقی دارد میافتد؟ برای من باید مهم باشد که وقتی از امکاناتی که امروز استفاده میکنم آیا میتوانم شرایطی را مهیا کنم تا کسی که بعد از من میآید هم بتواند از آن استفاده کند یا نه؟
اگر در صورتمسئله اعتیاد و این دستور جلسه من فقط این را یاد بگیرم همانطور که مسافرم دارد یکپنجم از موادش را کم میکند، من هم از ضد ارزشهایم کم کنم، هم از مال و ثروتم ببخشم، قطعاً در بهشت قرار میگیرم؛ بهشت فقط در عالم دیگر نیست بهشت بهواسطه حس ماست؛ بهشت را فقط خودم میتوانم برای خودم مهیا کنم، هرلحظه از زندگیمان میتوانیم در بهشت زندگی کنیم یا در جهنم و این را فقط خودمان میتوانیم بهواسطه کارهایی که انجام میدهیم تعیین کنیم. هرچقدر در طول روز وظیفه خود را بهعنوان یک انسان بهتر انجام دهیم، هرچقدر من اعظم وظیفه مادری و همسری خود را بهتر انجام دهم، وظیفه همسفر بودن را بهتر انجام دهم یا وظیفه اینکه من عضوی از اعضای جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰ هستم را درستتر انجام دهم، به همان اندازه در بهشت قرار میگیرم و اگر میبینم که حالم خیلی خوب نیست، قطعاً یکجایی دارم کم میگذارم.
خودتان را از الآن برای آبان ماه آماده کنید، برای جشن گلریزان که بزرگترین جشنی است که به نظرم در دنیا وجود دارد؛ روزی که خودم با خودم روبرو میشوم؛ خودم با خودم روبرو میشوم که چقدر میتوانم از خواستههایم بگذرم برای بغل دستیام! آیا میتوانم از اینکه یک ماشین بهتری سوار شوم بگذرم؟ برای همسری که درگیر اعتیاد همسرش است و برای بچهای که اعتیاد پدرش اجازه نمیدهد که به او محبت کند، من میتوانم یک ماشین کمتری سوار شوم و بهجای آنکه پدر آن کودک به درمان و حال خوش برسد، میتوانم این کار را انجام بدهم یا نه؟ در این یک ماه خیلی به مسئله گلریزان فکر کنید، چون در گلریزان اتفاقات بزرگی میافتد شاید در صور آشکار ما نبینیم، ولی در صور پنهان برای تکتک ما اتفاقات بزرگی میافتد. سعی کنیم انشاءالله آن اتفاقات بزرگ را همگی برای خودمان رقم بزنیم، چون هرکسی که برای ما مهم نباشد، خودمان برای خودمان که مهم هستیم.
.jpg)
در ادامه جلسه پس از قرائت پیام، انتخابات نگهبانی با حضور چهار کاندیدا برگزار شد و همسفر زهرا با اکثریت آرا بهعنوان نگهبان و همسفر صدیقه و همسفر عسل بهعنوان دبیران دوره بیست و هفتم کارگاههای آموزش خصوصی همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان انتخاب شدند. ضمن عرض خداقوت خدمت همسفر پروانه نگهبان دوره قبل و دبیرانشان همسفر زهرا و همسفر منیره برای همسفر زهرا و دبیرانشان دوران خدمتی پرباری از خداوند طلب میکنیم.
.jpg)

مرزبانان کشیک: همسفر فریبا و مسافر مسلم
تایپ: همسفر حکیمه رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون دوازدهم) و همسفر شبنم رهجوی راهنما همسفر خاطره (لژیون دوم)
عکس: مرزبان خبری، همسفر فاطمه
ارسال: راهنما همسفر نگار (لژیون سوم)
همسفران سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
2008