خلاصه سخنان استاد:
ضمن خوش آمد گویی و اینکه لطف کردید و تشریف آوردید،یک توضیح کوتاهی میدهم و سپس جلسه را به استاد امین واگذار میکنم.این دومین جلسهی هماهنگی راهنمایان تازه واردین و مرزبانان این قسمت و ایجنت های شعب است که احتمالاً دو جلسهی دیگر هم با همین عنوان با دیگر شعب خواهیم داشت.مطالب این جلسه بهگونهای نیست که الزاماً صحبتهای جلسه قبل در آن باشد و بهصورت تکراری جلو برویم.بعضی صحبتها ممکن است تأکیدی باشند و بعضی تکراری و بعضی دیگر هم ممکن است تازه و جدید باشند.مجموع این جلسات باهم کامل میشوند.پس سعی کنید جلسات قبلی و بعدی را از طریق سایت دنبال کنید تا برداشت کاملی از مطالب داشته باشید.از استاد امین بسیار متشکرم باوجوداینکه دیشب تا صبح درراه بودند ولی قبول زحمت کردند و در این جلسه حضور یافتند.
استاد امین: سلام دوستان،امین هستم یک مسافر. خوشحالم و خدا را شاکرم که در این جلسه حضور دارم و این جلسات برگزار میشود.این جلسات،دورهم جمع شدنها و در کنار هم بودنها بسیار خوب است و باعث اتفاقات خوبی میشود.مسیر که درست باشد و حس که درست باشد به نتایج مطلوبی خواهیم رسید.پس همین کنار هم بودنها بهخودیخود ارزشمند است.در این بیستوچند سالی که کنگره شکلگرفته،در بین افراد کسانی را میبینم که دشواریها را برای خود هموار میکنند.یعنی مثلاً چیزی بهعنوان بعد مسافت برایشان معنی ندارد.هرچند رفتوآمدهای اضافه و غیرضروری بایستی حذف شوند اما کسانی که در کنگره رشد زیادی داشتهاند و توانستند در ساختار کنگره تأثیرگذار باشند،تمام کسانی بودند که این رفت و آمدا را به خودشان هموار کردند و همه اینها بستگی به نگاه ما دارد. برای راهنمای تازه واردین که از سالهای پیش آغاز به کارکرد و جلسه قبل توضیحاتی را در این مورد دادم، جزوهای نوشته شد توسط دیده بان ها و بهصورت گروهی.آن زمان بهصورت مشاوره بود ولی بعدها به این دلیل که دیدیم ما مددکار و روانکاو نیستیم که بخواهیم مشاوره دهیم و یا از کلمه مشاور برای خود استفاده کنیم،از کلمه راهنمایی استفاده کردیم و این کلمه وارد فرهنگ کنگره شد و کلمه راهنمای تازه واردین بوجودآمد.راهنمای تازه واردین کمکم اهمیت و جایگاه خودش را نشان داد.الآن هم که نگاه میکنیم میبینیم خودش بخش جداگانهای شده که زحمت آن را آقای اشکذری برعهدهگرفتهاند و در این قسمت تفکر و برنامهریزی میکنند.راهنمای تازه واردین،راهنمای دسته دوم یا نیست.مثل موضوع مسافر و همسفر، که بگوییم مسافر شهروند درجهیک است و همسفر شهروند درجهدو و یا راهنمای شال نارنجی درجهیک است و راهنمای تازه واردین درجهدو.نه؛این دو مکمل یکدیگرند و تکمیلکننده هم هستند.پس اگر از این زاویه به موضوع بنگریم باید به کارمان اهمیت بدهیم.یکی از آفتهایی که وجود دارد این است که فکر کنیم راهنمای درجهدو هستیم.اگر اینگونه فکر کنیم،آنوقت خودمان بر عملکرد خودمان تأثیر منفی گذاشتهایم.درست است که طی کردن اصل مسیر باراهنما است ولی راهنمای تازه واردین دارد یک قسمت اصلی کار را انجام میدهد.پس باید اول متوجه شویم که کار ما در این قسمت چه هست و زمانی که این مطلب را درک کردیم میتوانیم به بهترین نحو عمل کنیم. راهنمای تازه واردین بایستی هفتهای سه جلسه در نمایندگی حضورداشته باشد و کار خودش را جدی بگیرد.جدی گرفتن کار کلید موفقیت راهنمای تازه واردین خواهد بود.هفتهای یک روز آمدن یا یک روز نیامدن کاری از پیش نمیبرد.در طول سالها یکسری تجربیاتی به وجود آمد و یکسری تجربیات هم قرار است از این به بعد به وجود بیاید.زیرا اگر سیستمی زنده و روبهجلو باشد حتماً در آن تحولاتی صورت میگیرد.اگر کنگره یک سیستم زنده است پس باید در آن تغییرات اتفاق بیافتد.این تصویر کلی موضوع است ولی جزییات آن، که چه نکاتی را باید رعایت کنیم و ارتباط ما با بچهها چگونه باشد به نظر من نکته بسیار مهمی است.ما در هر قسمتی که خدمت میکنیم باید بتوانیم با دیگر قسمتها سازگاری داشته باشیم.این موضوع خیلی مهمی است. انسانها حیطهی وظایفشان مشخص است اما باز بااینحال با دیگر انسانها استحکاک دارند. گویی شما خانهای ساختهای و نیم متر از آن در زمین همسایه قرارگرفته است و باید آن خانه تخریب شود. ما الآن در کنگره دقیق ا همین کار را میکنیم که بدانیم چگونه بایستی عمل کنیم و وارد زمین همسایه نشویم. وارد حیطهی مرزبانی و یا راهنمایی نمیشویم. این خیلی مساله ی مهمی است. یعنی کار خود را باید دقیق انجام بدهیم و این نشان میدهد که ما بایستی با دیگر اعضای کنگره یک رابطهی خیلی خوب و سازگار توأم با برخورد احترامآمیز داشته باشیم. اگر شما کار دیگران را مهم دانستی حتماً به آنها احترام خواهی گذاشت ولی اگر شما خودتان را خیلی مهم بدانید و دیگران را مهم ندانید، مطمئن باشید وارد حریم دیگران خواهید شد.پسکار دیگران را مهم میدانیم و کار خودمان را هم مهم میدانیم و این باعث میشود که روی مرزهای خودمان حرکت کنیم و آنوقت است که دیگران ما را دوست خواهند داشت و قبولمان خواهند کرد. خب من کلیاتش را گفتم و قسمتهای مهم و تخصصیاش را در اختیار آقای اشکذری قرار میدهم. آقای اشکذری: لازم به ذکر است من هرکجا که از قسمتهای تخصصی میگویم درواقع خدمت استاد امین درس پس میدهم و تمام اینها را از ایشان یاد گرفتهام.خب یکسری موضوعات است همانگونه که گفتم خود نیز یاد گرفتهام و درس پس میدهم، اولین آن این است که یکی از اساتید کنگره میگوید: چه دشوار است دانه دادن به پرندهای وحشی! دقیقاً این حکایت کار ما است. نه ازنظر اجرایی، بلکه ازنظر تمرکز و توجه سخت است که بتوانی به یک پرنده ی وحشی آب و دانه بدهی. پرندهی وحشیای که تشنه و گشنه است و دارد میمیرد. دقیقاً مانند یک فرد مصرفکننده که وارد کنگره میشود.این فرد آنقدر نیاز به کمک دارد که وقتی بعضیهایشان میگویند میرویم و بعداً خواهیم آمد شاید دیگر هیچوقت قسمتشان نشود که بیایند. یعنی عجل به آنها فرصت نمیدهد. ولی بااینحال باید بلد باشیم که چگونه به این افراد کمک کنیم. اگر بلد نباشیم آنها میروند و این به خاطر بلد نبودن ما است. ما نمیگوییم همهاش تقصیر ما است ولی بیشتر به خودمان میگیرم که بتوانیم خودمان را اصلاح کنیم. وگرنه خیلیها هم هستند که اصلاً قصد ماندن ندارند اما ما اصلاً آنها را در نظر نمیگیریم. ما فقط کار خودمان را در نظر میگیریم.اولین و یا مهمترین مسئله برای هر موجود زندهای امنیت است. وقتی پرندهای را میبینید که مینشیند ولی هنوز بال هایش را جمع نکرده، یعنی آماده است که هرلحظه دوباره بپرد. یعنی همان پرنده هم تا احساس امنیت نکند نه آب میخورد و نه غذا. دقیق ا یک تازهوارد هم وقتی وارد کنگره میشود به همینگونه است. بایستی بتوانی آنقدر احساس امنیت را به او بدهی تا راحت بنشیند و از آن حالت ناامنی بیرون بیاید. پس ببینید چقدر کار ما حساس است و باری به هر جهت نمیشود.از جهتهایی و از یک دیدگاهی مهمترین قسمت کار با ما است. درست است که در کنگره تمامی جایگاهها دارای اهمیت هستند ولی کار ما ازنظر خودمان و به قول آقای امین که درجهدو و اینها نیست بلکه درجهیک است و اولین مرحلهای است که یک تازهوارد با آن برخورد میکند.این را در نظر داشته باشید که اولین کار ما دادن احساس امنیت به یک تازهوارد است. تا احساس امنیت به او ندهیم نه به حرف ما گوش میدهد و نه آموزش میگیرد!مساله بعدی این است که افرادی که تازه شال میگیرند باید برای تعیین لژیون با دفتر هماهنگی کنند. مسئله ی بعدی ارائهی آمار ماهیانه است که حتماً دقت کنید از طرف مرزبانی و ایجنت شعبه به دفتر ارائه گردد و عدم ارائه این آمار باعث ثبت نشدن فعالیت شما میشود و این ثبت نشدن باعث میگردد در آزمون پنج نمرهای که برای شما در نظر گرفتهشده عقب بیافتید. در قسمت لژیون،تازهواردی که میآید باید از جلسهی اول تا جلسهی آخری که به لژیون معرفی میگردد یک راهنمای تازه واردین داشته باشد. موضوع دیگر در مورد محدودیتهای پذیرش شدن در کنگره است.وقتی به این محدودیتها خوب نگاه کنیم میبینیم که برخی از آنها محدودیتهای برون گروهی است و یکبخشی از آنها هم درونگروهی است. یعنی خودمان این محدودیتها را در نظر گرفتهایم.محدودیتهای درون گروهی مثل سن بالای شصت سال است. دیگر محدودیت درونگروهی، افرادی هستند که مصرف قالب آنها قرص است که این افراد بایستی زیر نظر پزشک باشند یا زیر نظر پزشک هستند. درهرصورت چون این افراد سابقهی مصرف مواد مخدر ندارند و درنتیجه بافرهنگ اعتیاد آشنا نیستند، به همین خاطر ما نمیتوانیم این گروه راه پذیرش کنیم. یکی دیگر از محدودیتهایی که ما داریم بیماریهای مسری است. هرکجا که گروهدرمانی است، کسی که بیماری مسری دارد و یا بیماریای دارد که میتواند برای دیگر افراد گروه مشکل ایجاد کند از پذیرش او خودداری میکنند. این برای سلامتی و بهداشت خود گروه است تا بتوانیم گروه را حفظ کنیم.یکی دیگر از محدودیتهایی که ما در کنگرهداریم این است که وقتی شخص به شما مراجعه میکند و میبینید که او نیاز به کمکهای توانبخشی خاصی دارد، نمیتوانید به او خدمات بدهید. زیرا در تخصص ما نیست. این را مدنظر داشته باشید که تخصص ما فقط و فقط مواد مخدر است. در قسمت راهنمایی تازه واردین هم بایستی این را مدنظر داشته باشید که نمیتوانید به فرد تازهوارد مشاورهی تحصیلی و یا خانوادگی و یا شغلی بدهید. زیرا اینها هیچکدام در تخصص ما نیست. تخصص ما فقط و فقط مواد مخدر است. اما محدودیت عدم پذیرش افراد زیر هجده سال محدودیت برون گروهی است.زیرا این افراد از دید قانون کشور ما بزهکار محسوب میشوند و ما مجاز به پذیرش آنها نیستیم. یک مسئلهای که وجود دارد بحث شوخطبعی و مزاح است که آیا ما بهعنوان راهنمای تازه واردین میتوانیم مزاح کنیم یا نه.ازنظر من میتوانیم؛ولی نکته بسیار مهم در اینجا است که شوخطبعی ما صرفاً در راستای آموزش و برای خشک نبودن لژیون باشد.مثلاً مهندس در سیدیهایشان گاهی از لطیفههایی استفاده میکنند که در عین خندهدار بودن بار آموزشی فوقالعاده بالایی دارند.ما باید اینگونه مثالها را در ذهن خود داشته باشیم تا بتوانیم بهموقع و بهعنوان ابزار کمکآموزشی از آنها استفاده کنیم.
استاد امین: استفاده از شوخی،مهارت میخواهد.خاصیتی که یک شوخی دارد این است که میتواند کاملاً احساس و نظر ما را با یک کلمه و یا یک جمله منتقل کند.پس بایستی بدانیم دقیقا در کجا از آنها استفاده کنیم. شوخی بیجا ممکن است باعث شود برداشت نادرستی القا شود و یا درمان اعتیاد به شوخی گرفته شود.پس اگر فکر میکنیم که نمیتوانیم در جای درست از آنها استفاده کنیم بهتر است اصلاً استفاده نکنیم.راه درست تشخیص موقعیت این است که در این زمینه به حس خودمان رجوع کنیم و به آن اعتماد کنیم که آیا مثلاً گفتن این حرف در اینجا درست است یا نه. بهطورکلی استفاده از حس باعث میشود که کار ما از حالت یک کار مکانیکی خارج شود.چراکه روزمرگی یک آفت برای کار ما بهحساب میآید.یعنی به این صورت که مثلاً بعد از گذشت چند ماه یک راهنما دچار تکرار و خشکی شود و دلیل کار خود را فراموش کند.در جلسه قبل گفتم که ما یک عقل داریم و یک قلب.صحبتهای ما باید عقلانی و در چهارچوب اصول کنگره باشد؛ولی یک قسمت احساسی هم وجود دارد که هر فردی خودش باید آن بخش را پیدا کند و به کار ببندد تا راهنماییهای او دارای روح باشد.حس من در صحبت کردن مربوط میشود به تجربیات تلخ من از جهان اعتیاد و اگر این حس در کار ما وجود نداشته باشد دیگر بودونبود ما در کنگره فرقی نمیکند.
دیده بان علی: در کل یک راهنمای تازه واردین باید خودش را مهماندار تازهوارد بداند.من باید در طول سه جلسهای که تازهوارد پیش من است، تمام نکات مهم را به او آموزش بدهم تا فرد در ادامه مسیر دچار مشکل نشود.چراکه اگر تازهوارد در ابتدای مسیر دچار مشکل شود اذیت میشود و این ممکن است بر ادامه مسیر او تأثیر بگذارد.این موضوع برمیگردد به آموزش درستی که ما در همان ابتدا به او میدهیم.پسکار مهماندار این است که فرد را بهاصطلاح راه بی اندازد. یک مسئله کلی دیگر این است که ما در لژیون لازم نیست خیلی از مسائل را با پرسیدن و پرسش بفهمیم؛بلکه باید خودمان آنها را پیدا کنیم و متوجه شویم.مثلاً اگر دو نفر که باهم ارتباط دارند و یا هم مصرف هستند به لژیون بیایند،لازم نیست که حتماً با پرسش مستقیم این موضوع را بفهمیم.البته اگر بپرسیم هم اشکالی ندارد ولی بهتر است خودمان بر اساس مشاهدات خودمان این موضوع را متوجه شویم.یعنی یک راهنما باید مشاهدهگر خوبی باشد.چرا؟چون آنوقت دیگر لازم نیست برای گفتن نکته و موضوعی،مستقیم به فرد خاصی اشارهکنیم.بلکه میتوانیم راجع به آن موضوع بصورت کلی و در جمع صحبت می کنیم و آموزش بدهیم. جلسه قبل در مورد قسمت همسفران آقا صحبت کردم که این بخش برای ما در کنگره فوقالعاده مهم است و باید مهمتر هم بشود تا بتوانیم همسفران آقا را به سمت خودمان جذب کنیم.چراکه یک سال طول میکشد تا ما یک نفر را به رهایی برسانیم، ولی در آخر ممکن است مثلاً پدر فرد رهاشده که هنوز درست آموزش ندیده بیاید و با یک حرکت نادرست تمام زحمات ما را به هدر بدهد.چون ما نتوانستیم به همسفر بگوییم که مثلاً پسر تو باید حتماً بعد از رهایی، چند وقت دیگر در کنگره بماند تا خوب فرم بگیرد و اکنون برای او رفتن به سرکار خوب نیست.پس ما باید حتماً و حتیالامکان در مورد اهمیت این موضوع برای مسافر توضیح دهیم و سپس از او بخواهیم که اگر همسفری دارد سعی کند او را به کنگره دعوت کند. ما سه مسئله را باید حتم ا در لژیون بیان کنیم.این سه مسئله در کتاب 14مقاله و در بخش مهندسی اعتیاد آمده است و شامل سازگاری،تغذیه دارو و اشباع میشد.این سه قسمت را باید حتماً برای همه افراد توضیح دهیم.مخصوص بخش سازگاری را برای مصرفکنندگان هرویین.باید به استناد کتاب14مقاله،تمام تعاریف مثل تعریف اعتیاد،تعریف DST و ... را کاملاً توضیح بدهیم تا صحبتهای ما جنبه علمی و درست داشته باشد و دچار بههمریختگی نشود.در مورد جزوه تازه واردین،این جزوه قبلاً بر اساس سه جلسه تازه واردین نشر شده است.ولی اکنون در حال بازنویسی و برای استفاده لژیون تازه واردین در حال تنظیم است و بهزودی در اختیار همه قرارخواهد گرفت. در ادامه جلسه دیده بان آقای علی اشکذری از دستیاران خود درخواست کردند برای معرفی و اعلام سفر به جایگاه بروند و همچنین جلسه پرسش و پاسخ با حضور استاد امین برگزار شد.
تایپ: مسافر محمد، نمایندگی قائمشهر
عکس و تهیه گزارش: مسافر جعفر مرزبان خبری ساختمان سیمرغ
- تعداد بازدید از این مطلب :
1535