جلسه سیزدهم از دوره سی و دوم کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگرۀ 60، نمایندگی فردوسی مشهد با استادی مسافر محمود، نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر علیرضا با دستور جلسه «از فرمانبرداری تا فرمانده» سهشنبه 14 شهریورماه 1402 ساعت 17شروع به کار نمود.
(1).JPG)
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محمود هستم مسافر
خدا رو شاکر و سپاسگزارم که روزی من نمود تا در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم
دستور جلسه: (از فرمانبرداری تا فرماندهی) ما در کنگره فرمانده زیاد داریم، ایجنت، راهنما، مرزبان و تمام عزیزانی که در کنگره خدمت میکنند، این عزیزان روزی اعلام تازهواردی کردند و حالا به جایگاههای بالاتری رسیدند و فرماندهی میکنند.
این سؤال پیش میآید که چطور به اینجا رسیدند؟ چون آنها از روز اول فرمانبردار بودند، یعنی گوشبهفرمان راهنما بودند تا به فرماندهی رسیدند.
.JPG)
برای به اوج رسیدن باید در مرکز گردباد قرار گرفت، اگر مقداری فاصله بگیرید، از آن جایگاه خارج میشوید، این عزیزان برای اینکه به اوج برسند، در مرکز گردباد قرار گرفتند و پلهپله مراحل را طی کردند، منیت در اینجا شرط است که همیشه ضد آموزش است و برای آموزش گرفتن باید منیت را کنار بگذارید، مثال: راهنما به دلیل آموزش و تجربهای که گرفته است، کاری را که از ما میخواهد که خود قبلاً انجام داده باشد و فکر نکنید که خودتان بیشتر میدانید، فرمانبردار باشید.
زمانی که در سفر اول بودم، در محل کار، دوستانم پیشنهاد خوردن الکل را به من دادند و از آنها اصرار، از من انکار
(1).JPG)
حتی شعری از خیام گفتند:
گویند اگر می بخوری عرش بلرزد عرشی که به یک جام بلرزد، به چه ارزد؟
در زیرزمین خانهٔ ما خمرهای است که اگر صد جام بنوشی، یک خشت نلرزد
(1).JPG)
به آنها گفتم، من اول به خود و بعد به راهنمایم قول دادهام، فردای آن روز در حال آمدن به جلسه بودم که گویند: (رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون) اگر من آنجا الکل را مصرف میکردم، نمیتوانستم هرگز پیش راهنمایم بیایم و در اوایل سفر من سعی کردم نقطه تحملم را بالا ببرم و چون من انسان هستم و قدرت اختیاردارم، تلاش کردم تا بهترین تصمیم را بگیرم و خدا را شکر که توانستم سفر خوبی را انجام بدهم.
ممنون که با سکوتتان به حرفهای من گوش کردید.
.JPG)
تایپ: مسافر محمد لژیون دوم
تصویر بردار: مسافر دانیال مقدسی
تنظیم و ارسال خبر: مسافر کاظم لژیون سوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
411