من از شما داناتر هستم زیرا کتابهای زیادی مطالعه کردهام، میزان درک من از زندگی بسیار بالا است؛ زیرا دائماً در حال رفتن به همایشهای مختلف هستم، من دارای چندین مدرک لیسانس و فوقلیسانس در رشتههای متفاوت هستم پس از شما فهمیدهتر هستم. این عبارتها برای فردی است که فکر میکند بسیار دانا و باسواد است، ولی فردی که ادعای دانایی دارد، این خود نشانه بارز نادانی آن فرد است. اکثر ما فکر میکنیم چون سواد دانشگاهی داریم پس انسان دانا و فهمیدهای هستیم. این نوع طرز تفکر نشان میدهد که ما مفهوم دانایی را خوب درک نکردهایم.
دستور جلسه این هفته «دانایی، دانایی مؤثر و سواد» است که فرق میان سواد و دانایی را برای ما مشخص میکند. در جزوه جهانبینی به مبحث دانایی اشارهشده است که بهطور خلاصه به آن اشاره میکنیم:
دانایی؛ یعنی تشخیص ماهیت خواستهها در هر شکل و لباسی. دانایی دارای مثلثی است که از سه ضلع آموزش، تجربه و تفکر تشکیلشده است. یعنی یک فرد برای کسب دانایی باید آموزش پذیر باشد و در یادگیری منیت نداشته باشد. شخص باید بتواند تجربه کند و تفکر کند تا مثلث دانایی او کامل شود.
در دانایی مؤثر ما باید قادر باشیم هر سه ضلع دانایی را به یک اندازه رشد بدهیم و بهغیراز قدرت تشخیص ماهیت خواستهها، بتوانیم آنها را عملی کنیم. برای رسیدن به دانایی مؤثر ما باید از مسیر دانایی عبور کنیم. دانایی مؤثر ما را به تعادل و کمال نزدیک میکند، تعادلی که باعث آرامش و صلح درونی است. وقتی فردی از ماهیت خواسته خود آگاه باشد و توانایی آن را داشته باشد که خواسته معقول خود را عملی کند؛ یعنی در مسیر ارزشها قدم برمیدارد و شو، شود دارد.
سواد؛ یعنی ما در یک موضوع خاص دانش و آگاهی لازم را داریم ولی این نشان دانایی نیست. سواد و باسواد بودن ارزش بالایی دارد و زیرمجموعه دانایی و بخشی بزرگی از آن محسوب میشود. باسواد بودن همیشه نشانه دانایی و بیسوادی نشانه نادانی نیست؛ چه بسیار انسانهایی که باسواد هستند و از پس مشکلات کوچک زندگی خود برنمیآیند، ولی برعکس افراد کمسواد و دانایی هستند که بهراحتی از پس مشکلات خود برمیآیند. اگر سواد تنها ملاک دانایی بود پس نباید در جامعه افراد مصرفکننده باسواد وجود داشته باشد، ولی در عمل چنین نیست؛ چه بسیار افراد باهوش و تحصیلکردهای بودند و هستند که درگیر اعتیاد میشوند؛ علم و دانش داشتهاند ولی به دانایی لازم نرسیدهاند که به خود آسیب نرسانند.
پس دانایی باسواد فرق میکند. باسواد بودن و تحصیل کردن یک مرتبه از هوش و هوشیاری انسان است که ما را به دانایی نزدیک میکند، به همین دلیل کسب دانش از اهمیت خاصی برخوردار است. هنگامیکه دانایی باسواد همراه باشد، انسان میتواند به دل ذرهها برود و بشکافد آنچه ناشکافتنی است. آقای مهندس از افرادی هستند که دانایی و سواد را با هم داشتند و توانستند موضوع لاینحل اعتیاد را بهراحتی حل کنند و جان هزاران نفر را نجات دهند.
ما افراد کنگره باید طبق گفتههای آقای مهندس در کنار یادگیری جهانبینی و بالا بردن دانایی به دنبال تحصیل و کسب دانش باشیم تا از دانش و علوم جهان عقب نباشیم. سواد و دانایی مکمل هم هستند و برای بهتر زیستن ما به هر دو نیاز داریم. دانایی؛ یعنی علم درست زندگی کردن را بلد باشیم و سواد به ما کمک میکند تا مسیر دانایی را هوشیارانه و راحتتر طی کنیم. «دانایی به سواد نیست، به تمدن نیست، به لباس زیبا پوشیدن نیست، دانایی به انسانی اندیشیدن است». انسانی اندیشیدن؛ یعنی درست زندگی کنیم و بگذاریم دیگران هم زندگی کنند؛ یعنی بتوانیم با عشق به همنوع خود خدمت کنیم و به خود، دیگران و هستی آسیب نرسانیم. رشد دانایی به انسان توانایی و قدرت انجام کار میدهد؛ «توانا بود هرکه دانا بود».
اما این دستور جلسه با درمان اعتیاد چه رابطهای دارد؟ برای رسیدن به درمان و تعادل باید نوع نگرش و جهانبینی فرد عوض شود یا به عبارتی به همراه جسم و روان، جهانبینی فرد باید بازسازی و ترمیم شود. وقتی همراه با درمان جسم به بازسازی جهانبینی نیز اهمیت میدهیم، این امر باعث رشد دانایی ما میشود. یک مصرفکننده باید منیت را کنار بگذارد و آموزش پذیر باشد تا بتواند در مسیر رشد دانایی قرار بگیرد. این دستور جلسه به مصرفکنندگان یادآور میشود اگر در هر مقطع تحصیلی هستند باید آن را پشت درب کنگره بگذارند و فرمانبردار راهنما باشند تا از دنیای جهل و تاریکی بهسوی دانایی و روشنایی حرکت کنند.
ما همسفران با الهام گرفتن از این دستور جلسه یاد میگیریم، زمانی به آرامش و تعادل لازم خواهیم رسید که در مسیر رشد دانایی باشیم، اگر هنوز بیتاب و ناآرام هستیم؛ یعنی نتوانستهایم خودمان را از ترس، ناامیدی و منیت که همان مثلث جهالت است رها کنیم. ما در کنگره باید فرمانبردار باشیم.
یکی از توصیههای مهم آقای مهندس درس خواندن و ادامه تحصیل است، باید بکوشیم تا یک کنگرهای دانا و باسواد باشیم. در زندگی امروزه شایسته نیست بااینهمه گسترش علم، ما پیشرفت نداشته باشیم و فقط به تجربههای خودمان اکتفا کنیم. لازم و ضروری است که برای کسب دانش کوشا باشیم، برای ادامه تحصیل و باسواد شدن هیچوقت دیر نیست، در هر سنی که هستیم میتوانیم با تلاش و امیدواری شروع کنیم. احداث دانشگاه در قشم نشاندهنده این موضوع است که داشتن سواد و تحصیلات در کنار دانایی بسیار تا بسیار در کنگره مهم است.
نکته مهم دیگر این است، زمانی که تصمیم بگیریم دانایی خود را به دانایی مؤثر تبدیل کنیم، نیروهای منفی مانع ما میشوند چون احساس خطر میکنند. هرگونه حرکت ما همراه با تفکر باعث میشود نیروهای بازدارنده تلاش کنند که ما را از تلاش و کوشش بازدارند ولی اگر خواسته ما قوی باشد میتوانیم بر این نیروها پیروز شویم.
ما همسفران میدانیم ورزش خوب است یا اضافهوزن باعث آسیب میشود ولی بهمحض اینکه در راستای این هدف حرکت میکنیم، نیروهای بازدارنده مانع میشوند و ما ناامید میشویم. راهحل این است که برای انجام هر کاری برداشتن قدم اول مشکل است، اولین قدم را که برداشتیم و حرکت کردیم، بهراحتی قدمهای بعدی را بر خواهیم داشت.
اگر آگاه هستید که خواسته شما معقول است؛ اما قادر به انجام آن نیستید، بدانید دانایی شما به دانایی مؤثر تبدیل نشده است. برای شروع و حرکت باید جسم، روان و نگرش شما به یک اندازه احساس نیاز به انجام کار داشته باشد. اگر احساس نیاز نکنید، هرگز حرکتی نخواهید کرد. بهطور مثال وقتی حیوان وحشی به شما حمله میکند، شما شروع به حرکت و فرار میکنید چون احساس نیاز به حفظ جان خود دارید. پس احساس نیاز سبب حرکت و تلاش ما میشود. اگر قرار است ورزش کنید، ادامه تحصیل بدهید و یا کاهش وزن داشته باشید به ماهیت خواسته خود آگاه باشید و بدانید برای رسیدن به چه چیزی میخواهید حرکت کنید. با داشتن دانایی و احساس نیاز برای داشتن جسم و روان سالم میتوانید به خواستههای خود جامعه عمل بپوشانید. خلاصه کلام دانایی؛ یعنی در مسیر صراط مستقیم بودن، رسیدن به صلح درون، خدمت با عشق و پذیرش رنج زندگی.
رابط خبری و نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون دهم)
عکاس: مرزبان خبری همسفر زهرا
ویراستار: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر بهار رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون هفتم)
همسفران نمایندگی امین قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
659