English Version
English

تنها ابزار ما در کنگره، محبت است (اهدای شال مرزبانی)

تنها ابزار ما در کنگره، محبت است (اهدای شال مرزبانی)

جلسه ششم از دوره سی و هشتم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ با استادی دیده‌بان محترم رابط آقای مجدیان، نگهبانی مسافر بابک و دبیری موقت مسافر فرهاد با دستور جلسه «D.sap » در روز شنبه 6 خرداد‌ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

امیدوارم حال همه شما عزیزان خوب باشد. خیلی خوشحال هستم که امروز به بهانه پیمان مرزبانان جدید نمایندگی در خدمت شما هستم.

دستور جلسات هفتگی معمولاً یک ارتباطی به مرزبانان پیدا می‌کنند ولی دستور جلسه D.sap نمی‌دانم چه ارتباطی پیدا می‌کند ولی می‌توانید از ایشان بپرسید که استفاده کرده‌اند یا نه و تجربه‌شان را بگویند.

معمولاً ما روزهایی که پیمان مرزبانی یا ایجنت را داریم سعی می‌کنیم که مشارکت‌ها و صحبت‌هایمان پیرامون مرزبان‌ها و ایجنت باشد. امروز که روز تعویض مرزبان‌هاست، اگر کسی دوست داشت می‌تواند راجع به دستور جلسه هفتگی هم‌صحبت کند ولی معمولاً این عزیزان دوست دارند که راجع به آن‌ها صحبت شود. ۱۴ ماه خدمت کردند و زحمت‌کشیده‌اند، درواقع معنی مرزبانی را امروز متوجه می‌شوند. همان‌طوری که اصل پیمان این عزیزان را امروز و بعد از ۱۴ ماه تقدیمشان می‌کنیم به این دلیل است که ظاهراً امروز از این مکتب فارغ‌التحصیل می‌شوند و این دوره را پشت سر می‌گذارند. امروز حاصل عملکردشان را می‌بینند، بعدازاینکه دوره‌ آن‌ها به پایان رسید. برخورد همه ما و برخورد شما با تک‌تک این عزیزان نشان می‌دهد که حاصل عملکردشان چگونه بوده. مرزبانی که دوره‌ خوبی را گذرانده قطعاً از امروز به بعد بازخورد بهتری از همه اعضا دریافت می‌کند. خدای‌نکرده مرزبان‌هایی هستند در نمایندگی‌های دیگر که برخورد خوبی نداشته‌اند. خب، من به‌واسطه این‌که سال‌ها دارم کارم را به‌عنوان دیده‌بان مرزبانی انجام می‌دهم، بوده‌اند مرزبان‌هایی که بعد از تمام شدن دوره‌شان دیگر حتی رویشان نشده که به نمایندگی بیایند به خاطر عملکرد بدی که داشته‌اند. با اعضا سلام و علیک که می‌کردند جوابشان را جور دیگری می‌دادند و این کم‌کم سرخورده‌شان کرد و متأسفانه از کنگره جدا شدند.

این را من همیشه به‌عنوان انتقال تجربه به مرزبان‌های جدید میگویم که حواسمان را جمع کنیم. امروز که در مسند یک خدمت هستیم باید حواسمان را جمع کنیم وقتی از آن صندلی پایین آمدیم دیگر فرصت جبران نیست. من امروز باید برخوردم را درست کنم، امروز باید حواسم را جمع کنم، امروز باید با لبه شمشیرم صحبت نکنم، امروز باید بامحبت برخورد کنم.

وظایفی که مرزبان‌ها دارند وظایفی است که روی کاغذ نوشته‌شده تحت عنوان جزوه شرح وظایف؛ این عزیزان می‌خوانند و امتحان می‌دهند و بعد بازهم به‌صورت کلامی توجیه می‌شوند ولی این‌هایی که من عرض می‌کنم شاید وظایف نانوشته است؛ یک اصولی است که ما در تمام جایگاه‌های خدمتی کنگره به آن برمی‌خوریم. از ابتدا که شروع می‌کنیم حتی یک نوشتار را می‌خوانیم، به‌عنوان مهماندار یا نگهبان نظم یا مسئول آبدارخانه هر جا که خدمت می‌کنیم، در نوشتارهایمان هم آمده است که اساس کار ما بر مبنای محبت است؛ یعنی محبت است که جذب می‌کند جاذبه‌ ما بامحبت است.

همه ما روز اولی که به کنگره آمدیم یادمان است، شاید از صحبت‌های مشاور تازه‌وارد ین خیلی چیزی نفهمیدیم و شاید یادمان نباشد ولی در آغوش گرفتن را همه‌مان یادمان است. اگر بامحبت با ما صحبت نکردند و به سردی با ما برخورد کردند، به‌خوبی یادمان است. ممکن است روزهای دیگر را یادمان نیاید. امروز آقای مهندس در جلسه توجیهی کمک راهنمایان شال سبز گفتند: «آن روز اول را همه ما یادمان می‌ماند، ممکن است روزهای بعد یادمان نماند ولی آن روز را یادمان می‌ماند.» مرزبان‌ها در آن روز نقش مهمی دارند. معمولاً فرد تازه‌واردی که وارد کنگره می‌شود خیلی جایگاه‌ها را نمی‌شناسد و می‌بیند یک نفر با بقیه فرق می‌کند و شال‌گردن او است؛ آنجا است که آن فرد به‌عنوان الگو شناخته می‌شود. آنجا، جایی است که وقتی من الگو می‌شوم باید سعی کنم بدون نقص باشم و سعی کنم در طول ۱۴ ماه نقص‌هایم را کم کنم، ایرادهایم را برطرف کنم، این‌طوری آموزش‌ها را دریافت می‌کنم.

مرزبانی مثل جایگاه‌های دیگر خدمتی دوره آموزشی است، من مرزبان نمی‌شوم که به دیگران خدمت کنم، من مرزبان می‌شوم که به خودم خدمت کنم، خودم یاد بگیرم. در اثر آن خدمتی که می‌کنم منفعتی هم ممکن است به کنگره برسد ولی من برای خودم دارم این کار را می‌کنم. یک مرزبان برای خودش آن دوره آموزشی را می‌گذراند. دوره آموزشی مدیریت خیلی پیشرفته است و خود مرزبان‌ها همیشه به این نکته اذعان دارند که چیزی که ما در دوره مرزبانی یاد گرفتیم، شاید در کل دوره زندگی‌مان یاد نگرفته‌ایم در مورد مدیریت .حتی ما مرزبان‌هایی در بیرون از کنگره‌داریم که سال‌های سال مدیران بسیار کارآمدی بوده‌اند ولی می‌گویند ما در کنگره چیزی را در مورد مدیریت یاد گرفته‌ایم که در بیرون یاد نگرفته‌ایم، چون ما در کنگره ابزارهای مدیریتمان متفاوت است. در بیرون ابزارهای یک مدیر حقوق کارمندان، مرخصی‌، اخراج و یا تشویقشان است ولی در کنگره هیچ‌کدام این‌ها نیست و تنها ابزار ما همان محبت است، همان صداقت است. با این ابزار وقتی کار می‌کنیم دقیقاً مثل هنریک بندباز است؛ این هنری است که اکتسابی است و به‌راحتی به دست نمی‌آید که یک نفر روی‌بند حرکت کند و نه از این‌طرف بیفتد و نه از آن‌طرف. در کنگره پیش‌آمده است راجع به مرزبان‌ها که صحبت می‌شود همه این جمله معروف را میگویند: «مرزبانی شبیه  پای‌برهنه روی گدازه‌های آتش راه رفتن است»؛ دوره مرزبانی را این‌گونه تعبیر می‌کنند. متأسفانه شاید یادمان رفته است یا زیاد راجع به آن صحبت نمی‌شود که مرزبانی بسیار دوره آموزنده و لذت بخشی است.

من خودم هیچ‌وقت لذت دوره مرزبانی را فراموش نمی‌کنم. حالا شاید روی گدازه‌های آتش هم راه‌رفته‌ام ولی امروز آن را یادم نمی‌آید؛ امروز لذت آن را به یاد می‌آورم. از مرزبان‌ها خواهش می‌کنم زمانی که خواستند صحبت کنند راجع به محاسن دوره مرزبانی هم‌صحبت کنند. متأسفانه امسال در این نمایندگی من دیدم که تعداد کاندیداها حتی به حدنصاب برای برگزاری انتخابات نرسید و این‌یک نقطه‌ضعف است. ما خیلی جاها مثلاً برای اردوی درختکاری درخواست می‌کنیم که چه کسانی کاندید می‌شوند، ۵ نفر می‌خواهیم و ۳۰ نفر دست بلند می‌کنند! متأسفانه در این نمایندگی امسال این اتفاق افتاد و باید راجع به آن صحبت کنیم و علت آن را بیابیم و برطرف کنیم.

خواهش می‌کنم دوستان اگر تجربه مثبتی دارند حتماً درباره‌اش صحبت کنند. باید مشارکتی که می‌کنیم حتماً به درد دیگران بخورد و صحبتی که به درد خودم بخورد قطعاً به درد بقیه هم می‌خورد و سعی کنیم حرف دلمان را بزنیم. مهم قشنگ صحبت کردن نیست، مهم این است که حرف خودم را بزنم. خود مرزبان‌ها هم حتماً راجع به تجربه و احساسشان صحبت کنند.

مرزبان‌ها نسبت به شما یک وظایفی دارند و وظایفشان را می‌دانند و وظایفشان را امتحان‌داده‌اند و به ایشان یادآوری شده است ولی یک حقی به گردن همه ما دارند و آن این است که کمکشان کنیم. املا هر چیزی که میگویند ما باید حتماً اطاعت کنیم حتماً فرمان‌برداری را آموزش ببینیم و تمرین کنیم. من راجع به خودم هم میگویم؛ من همین امروز هم که در خدمت شما هستم یک فرمان‌بردار خوب در کنگره هستم و هر چیزی را که به من میگویند انجام دهم بی‌چون‌وچرا میگویم چشم و انجام می‌دهم و به این موضوع اعتقاددارم که آن مقامی که به من دستوری می‌دهد یا کاری از من می‌خواهد او بهتر از من کنگره را می‌فهمد و دلسوزتر از من است نسبت به کنگره؛ بنابراین من نباید فکر کنم که اشتباه می‌گوید یا درست می‌گوید یا دارد منابع کنگره را هدر می‌دهد و من آدم دلسوزتری هستم، من بهتر می‌فهمم. همه ما این را داریم تمرین می‌کنیم؛ «از فرمان‌برداری تا فرماندهی».

اگر بخواهیم در آینده فرمانده خوبی بشویم حالا در کنگره یا در خانواده وزندگی حتماً باید فرمان‌بردار خوبی باشیم و کنگره بهترین مکان است برای تمرین کردن. آقای مهندس مثال می‌زند که کنگره مثل زورخانه است، ما باید سرمان را خم‌کنیم و داخل شویم. روز اول به ما می‌گویند نظافت کن و صندلی‌ها را جمع کن. به خاطر این است که آماده شویم برای اینکه از همدیگر طلبکار نشویم، برای اینکه آماده فرمان‌برداری شویم. اگر احیاناً مرزبانی اشتباه گفت یا در اثر فشارهای کاری روزمره، خدای‌نکرده پرخاش کرد یا برخورد تندی کرد که بسیار اشتباه است و مرزبان خودش ضرر می‌کند ولی بر ما واجب است که اطاعت کنیم و اگر اشتباه گفت پیش مرزبان دیگری نرویم و ببینیم او چه جوابی می‌دهد و بعد به آن مرزبان بگوییم که تو اشتباه گفتی و فلانی درست گفت؛ این کار بسیار بسیار اشتباه است که انسان‌ها را در مقابل هم قرار بدهیم، با خود شخص بعداً در یک فرصت مناسب صحبت می‌کنیم و میگوییم چیزی که به من گفتی به نظر من اشتباه است؛ اگر می‌توانی دلیلی بیاوری بگو تا من هم متوجه بشوم. 

کمکشان کنیم که بتوانند آرامش را در نمایندگی برقرار کنند. مهم‌ترین وظیفه لژیون مرزبانی به‌اتفاق راهنمایشان که ایجنت است این است که آرامش را در یک نمایندگی به وجود بیاورند، هم بین اعضا و هم به‌اصطلاح مرز خارج از کنگره، اگر یک مأموری، مسئولی و یا صاحب‌خانه‌ای برای اجاره آمد و به هر شکل دیگری، آن‌ها مسئول هستند که این آرامش را حفظ کنند و اجازه ندهند که تنش به سالن منتقل بشود تا راهنمایان بتوانند کارشان را درست انجام بدهند که به درمان رسیدن یک فرد مصرف‌کننده است. همه ما باید دست‌به‌دست هم بدهیم تا آن‌ها بتوانند کارشان را انجام بدهند. می‌گوییم همه برای یک نفر و یک نفر برای همه. ما همگی تلاش می‌کنیم که آن‌یک نفر کارش را انجام بدهد و آن‌یک نفر هم برای پیشبرد اهداف نمایندگی تلاش می‌کند. من به عزیزان تبریک می‌گویم.


تایپ: مسافر فراز (لژیون یکم)
عکس، ویراستاری و ارسال: مسافر محمدحسن (لژیون دوم)
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .