English Version
This Site Is Available In English

دو بیتی از آفریده به آفریدگار

دو بیتی از آفریده به آفریدگار

ای خدای بزرگ، تنها مرحم من، ای کسی که از عمق وجود من باخبری با اینکه از تو چیزی نمیدانم.

در روزگارانی که حتی از نادانی خود مطمئن نیستم،  آرامشم باش. زمانی‌که به‌دنبال لذت و امنیت، دست به تفکر می‌زنم، به منظور امنیت حصاری بلند به‌دور خود می‌کشم که مرا زندانی می‌کند. پس دل را به دریا می‌زنم و از نقطه امن خویش خارج می‌شوم تا عازم سفر راه تو شوم و معنی واقعی لذت را دریابم؛ پس کمکم کن که بشکنم و دوباره ساخته شوم، اینبار از جنس صلاح تو.
ترس تغییر را در من بشکن تا امنیت واقعی را در رها شدن ببینم نه در غل‌وزنجیر. 
.
.
ای   که  خود  سر و ز  اسرار   درونم    باخبر

مرحم   فسق‌ و  فجورم   مانعم  شو  از خطر

ترس  من  را   از  سفر   همچو  جام  زهری  از عسل

تابع بداند  به نظر  کاین  ترس چو  ترس  بت از تبر

 

خدایا به  آنی که از مسیر صراط مستقیم تو منحرف شدم ترس، ناامیدی و منیت سرتاسر وجودم را  به‌نحوی فراگرفت؛ پس کمکم کن زمانی‌که صراط مستقیمت پست و بلند و یا باریک می‌شود، سر بر نگردانم پناهم ده از شر جهل خود و امانم ده از بیراهه‌های تزیین شده از جنس لذت زودگذر.

تا   غافل     شدم    "ترس و یاس و من"   شدم

تا    تابع    شدم   "درس و فکر و حس"   شدم


شعر و متن : مسافر حسن از لژیون هشتم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .