سلام دوستان زهرا هستم همسفر محسن
من حدود ۱۱ سال با بیماری اعتیاد مسافرم درگیر بودم، به کلی راه و روش درست و غلط البته به ظاهر درست، برای درمان بیماری مسافرم اقدام کرده بودیم که نتیجه نداد، تا اینکه باکنگره ۶۰ آشنا شدیم، اکنون حدود ۳ ماه هست که در حال یادگیری هستم، میدانم در درمان نشدن بیماری مسافرم من نقش زیادی داشتم، به دلیل نداشتن اطلاعات در مورد بیماری اعتیاد همیشه نگران و مضطرب بودم، ولی حالا خیلی بهتر شدم وقتی فکر میکنم و به عقب نگاه میکنم، میبینم چه واکنش های غلطی نشان میدادم به بعضی مسائل که اصلاً ارزش ناراحتی و عصبانیت نداشتند، اکنون با ذرهای تفکّر و با آرامش میتوانم حلشان کنم، خیلی خوشحالم و خدا را شکر میکنم که حالم خوب است و میتوانم بهتر هم بشوم و باعث کمک به مسافرم هم باشم، در این چند ماه به این نتیجه رسیدم که برای حل هر مشکل باید با آرامش تصمیم گرفت، با خشم و عصبانیت و نه از سر لجبازی و کینه نمیشود کاری انجام داد.
آموزشهای کنگره ۶۰ باعث شده هر موضوعی نتواند من را ناراحت کند، میگویم ولی خودم هم باورم نمیشود که حالا من اصلاً زهرای ۳ ماه پیش نیستم، احساس میکنم یک زهرای جدید در حال متولد شدن است یعنی داناییم در حال اضافه شدن است، نه فقط در مورد اعتیاد؛ کلاً در مورد علم زندگی است، آموزش جهانبینی برای همه لازم است تا راه و روش زندگی کردن را یاد بگیریم، از اینکه با کنگره ۶۰ و با خانم لیلا آشنا شدم خوشحالم و خیلی خیلی خدا را شکر میکنم.
سلام دوستان مبینا هستم یک همسفر
قسم به قلم، من یک همسفر هستم، همسفری که شروع کردم راه را بیابم، ولی هر بار به کوچه ناامیدی رسیدم و دست نکشیدم در مسیر حیران و نااُمید بودم، آن وقت از خدا خواستم و به او گفتم؛ تو آفریدی و خودت یاری خواهی نمود، که کنگره ۶۰ در زندگی من مانند روزنه نوری بود؛ با دستانی پر از مهر و محبت با فرمان قدرت مطلق برای من همسفر و مسافرم صادر شده بود.
به جرأت، با شوق، اشتیاق و با کمال افتخار میتوانم، بگویم که شیرینترین سفری که در زندگیام تجربه کردم، سفر به بهشت زمینی کنگره ۶۰ است در آنجا همسفرهایی را دیدم که با وجود مشکلات سختیهایی که داشتند خوشحال شاد بودند، مهرورزی در قلبهایشان به طور کامل و به وضوح میشد لمس کرد، داشتن عشقی بلاعوض، امید، تلاش بیوقفه را میدیدم، که زیباییها برایم اشکار نمایان میشد، و من را به آینده امیدوارم کرده و در آخر از استاد و راهنمای خودم خانم لیلای عزیز و راهنمای بزرگوار مسافرم آقا کیان عزیز سپاسگزارم، می دانم که زبانم قاصر است از سپاس در برابر لطف و محبت بیدریغشان، پس از خداوند می خواهم؛ که بتوانم خدمتگزار و رهجوی موفق و موثری برای جبران زحمات این عزیزان باشیم.
نویسنده: همسفر زهرا و همسفر مبینا رهجوی کمکراهنما همسفر لیلا (لژیون دهم)
ویرایش و ارسال: همسفر معصومه رهجوی کمکراهنما همسفر نیره (لژیون هفتم)
وبلاگ نمایندگی همسفران رودهن
- تعداد بازدید از این مطلب :
367